هفت ویژگی خاص امام علی (ع) از زبان پیامبر(ص)

پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: علی جان تو هفت ویژگی داری که هیچ‌کس این هفت تا را ندارد. اگر هم داشته باشد تو در قله هستی و او در دامنه پس هیچ‌گاه به تو نمی‌رسد. هفت ویژگی خاص حضرت علی (ع) از زبان پیامبر (ص) بدین شرح است: *اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و به دین من پیوستی؛ تو در خانه خدا به دنیا آمدی این بالاترین ایمان است. *وفادارترین شخص به عهد خدا هستی. *در همه حال و همه جا امر خدا مهمترین چیز است. *دارای عدالت علوی هستی. *بصیرت قضاوت در حکومت خود داری. *به درد مردم رسیدگی می کردی و بین هیچ‌کس فرق نمی‌گذاشتی. *در پیش خدا مقرب هستی.

سبک زندگی اسلامی

مقام معظم رهبری (مدظله العالی)

مولفه های سبک زندگی اسلامی شامل ده مولفه اجتماعی، عبادی، باورها به مفاهیم هستی شناختی، اخلاق، اقتصاد، سلامت، علم، دفاعی و زمان شناختی است. شاخص ها در دو بعد فردی و اجتماعی دسته بندی می شود.

شاخص های فردی سبک زندگی اسلامی شامل خدا محوری و تقوا گرائی، تفکر، تلاش و کوشش، سالم نگه داشتن تن و صبر و خویشتن داری و شاخص های اجتماعی شامل تلاش و کوشش، اعتدال و میانه روی، پایبندی به خانواده، صله رحم و دوری از اسراف و تبذیر می باشد.

در یک نگاه کلی و در نسبت انسان، دنیا و جهان آخرت، سه نوع سبک زندگی کلی را می توان برای انسان متصور شد.

نخست، سبک زندگی راهبانه که در آن، ترک دنیا و لذایذ آن اساس اندیشه را تشکیل می دهد. این نگاه را شاید در غرب دوران قبل از رنسانس بتوان به صورت جدی مشاهده کرد.

سبک زندگی دوم، سبک فلسفی کامجویانه از دنیاست که هیچ اعتقادی به آخرت ندارد و هدف انسان را کامجویی از دنیا قلمداد می کند و شاید سبک زندگی حاکم بر غرب کنونی همین دیدگاه باشد.

دیدگاه سوم، دیدگاه اسلامی است که هم دنیا و هم آخرت را توأمان مد نظر دارد و یکی را پلی برای رسیدن به دیگری قلمداد می کند. پس می توان گفت که سبک زندگی دینی، مجموعه ای نسبتا هماهنگ و منسجم از کلیۀ امور عینی و ذهنی زندگی فرد یا گروه است که در آن باور به جهان آخرت، به عنوان غایت خلقت و نگاه به دنیا، به عنوان پلی برای رسیدن به سعادت جاویدان اخروی، بن مایۀ همه بینش ها و گرایش هاست و به همۀ رفتارها و انتخاب های فرد و گروه، جهت می دهد.

مفهوم سبک زندگی دینی از دیدگاه رهبری از دیدگاه مقام رهبری، سبک زندگی در حقیقت همان «عقل معاش» است) که در روایات از آن سخن رفته است. این موضوع در حقیقت؛ «نرم افزار تمدن اسلامی» است (همان).

ایشان دو سبک کلی را برای زندگی تعریف کرده اند:

سبک زندگی غیرتوحیدی، که در آن تعالیم مکاتب مادی در صدر است و مفاهیم مصرف گرایی، لذت گرایی و عرفی بودن دین حاکم است

وسبک زندگی توحیدی، که در آن دستورات الهی در صدر است و سیاست، فرهنگ و اقتصاد از این مفاهیم تأثیر می پذیرد. (همان) الگوگیری از اهل بیت (ع) یکی از مهم ترین مؤلفه های سبک زندگی اسلامی، بازخوانی سبک زندگی پیشوایان و انبیای الهی است. مقام رهبری می فرمایند: «خدای متعال به ما مسلمانان دستور داده است که از پیامبر (ص) تبعیت کنیم.... جامعۀ اسلامی ما آن وقتی به معنای واقعی کلمه جامعه اسلامی کامل است، که خود را بر رفتار پیامبر(ص) منطبق کند) ایشان حتی در بعد حکومتی نیز بر این باورند که حاکمان باید الگویی داشته باشند و بهترین الگو، حکومت علوی است

مؤلفه های سبک زندگی دینی در حوزۀ خلقیات فردی از دیدگاه رهبری دومین حوزه از حوزه های پنج گانۀ مورد تأکید مقام رهبری در سبک زندگی اسلامی، خلقیات فردی است که در این زمینه به مؤلفه های تأثیرگذار ذیل اشاره فرموده اند:

یک) لباس و پوشش در هر جامعه ای، نوع و کیفیت لباس زنان و مردان علاوه بر اینکه تابع شرایط اقتصادی، اجتماعی و اقلیمی است، تابع جهان بینی و ارزش های حاکم بر آن جامعه هم می باشد. مقام رهبری دربارۀ ضرورت توجه به این مقوله می فرمایند: «بنده زمان ریاست جمهوری در شورای عالی انقلاب فرهنگی قضیۀ طرح لباس ملی را مطرح کردم و گفتم بیایید یک لباس ملی درست کنیم؛... من و شما که ایرانی هستیم، لباسمان چیست؟... البته من نمی گویم طرح این لباس حتما باید برگردد به لباس پانصد سال قبل؛ من می گویم بنشینید برای خودتان یک لباس طراحی کنید

دو) خوراک و آشپزی ضرورت توجه به این مقوله در قرآن نیز مورد تأکید است: «فَلْيَنْظُرِ اَلْإِنْسٰانُ إِلىٰ طَعٰامِهِ»(عبس: ۲۴). مقام رهبری نیز شیوع بیماری های بی درمان و صعب العلاج و شیوع مرگ و میرهای ناگهانی و سکته را نتیجۀ دوری از اصول تغذیۀ اسلامی و سبک زندگی دینی می داند. به باور ایشان، بسیاری از انحرافات اخلاقی غیر قابل کنترل نیز می تواند حاصل دوری از اصول اساسی تغذیه در مکتب اسلام باشد، که باید هزینه های سنگین آن را بپردازیم، در حالی که همین هزینه را می توان در راه توسعۀ رفاه عمومی و فرهنگی مصرف کرد. در اقتصاد مقاومتی این نوع نگاه مهم است که برای کاستن از هزینه های زاید باید دنبال راهکارهایی بود. یکی از بهترین راهکارها، توجه به اصول تغذیه است

سه) سفر و تفریح چگونگی گذراندن اوقات فراغت تا حدود زیادی می تواند نشان دهندۀ ویژگی های فکری فرد و ویژگی های فرهنگی جامعه ای باشد که فرد در آن زندگی می کند. «... باید بتوان خواسته های جوانان و نوجوانان را مدیریت کرد و تفریحات سالم متناسب با گروه سنی شان را به آنان معرفی کرد. هر تفریحی که به حرام خدا نینجامد، تفریح سالم است. »(همان). «درس خواندن، پاکدامنی و پرهیز از سرگرمی های عاطل و باطل، جزء وظایف جوان هاست. ایشان جوانان را از اسراف حتی در این حوزه از زندگی نیز برحذر می دارند و می فرمایند: «کسانی هستند که حتی در کارهای تفننی و تفریحی خودشان هم اسراف می کنند. مثلا به خارج از کشور مسافرت می کنند... در این کشور به این بزرگی، خیلی ها همین تفریح و تفرج را هم نمی توانند بکنند. بعضی ها تا دستشان به دهانشان می رسد، برای تفریح و تفرج خودشان یا خانواده هایشان، به فلان کشور خارجی می روند. اینها اسراف قطعی و حرام است»

چهار) اصلاح الگوی مصرف رهبر انقلاب، ضمن تشریح زمینه های تغییر و تحول جدی در جامعه و با اشاره به موضوع «اسراف های شخصی و عمومی» و مصرف بی رویۀ منابع کشور، مسئولان قوا و مردم را به برنامه ریزی و حرکت در مسیر اصلاح الگوی مصرف دعوت کردند. فهم الگوی مصرف، آسیب شناسی و بهینه سازی آن، با در نظر گرفتن سبک زندگی طبقات مختلف جامعه میسر می شود. ایشان اشرافی گری و مصرف بی رویه را یک بیماری و دارای تبعات منفی فرهنگی برای کشور می دانند و می فرمایند: «صرفه جویی به معنای مصرف نکردن نیست؛ به معنای ضایع نکردن مال، مصرف را کارامد و ثمربخش کردن است»

مؤلفه های سبک زندگی دینی در حوزۀ خلقیات اجتماعی از دیدگاه رهبری مقام رهبری،

در حوزۀ فرهنگ زندگی جمعی نیز مؤلفه هایی را برای سبک زندگی اسلامی تبیین فرموده اند که این مؤلفه ها را ذیل دو عنوان انضباط اجتماعی و قانون مداری می توان گرد آورد.

یک) انضباط اجتماعی در مسئلۀ انضباط اجتماعی، تأکید بر اصلاح رفتارهای غلط اجتماعی، از قبیل فرهنگ نادرست رانندگی، فرهنگ نادرست آپارتمان نشینی و... است ایشان با اشاره به تأثیر رفتارهای تک تک افراد جامعه در دیگران می فرمایند: «آنچه که ما در تحول همراه با پیشرفت، مورد نظرمان است، مبارزه با فقر، تبعیض، بیماری، جهل، ناامنی، بی قانونی، مدیریت ها را به سطح علمی تر ارتقا دادن، انضباط اجتماعی، رشد امنیت و... است ایشان می فرمایند: «باید کسانی که منادی و محافظ مسائل فرهنگی هستند،... برای دمیدن دو روحیۀ وجدان کاری و انضباط اجتماعی در مردم برنامه ریزی کنند

دو) قانون مداری قانون از دیدگاه رهبری، از اغتشاش جلوگیری می کندقالب عملکرد همگان است و حتی قانون بد، از بی قانونی بهتر است قانون، معیار و شاخص عدل است («توصیۀ من به همه مسئولان، به همۀ مراکز قانونگذاری و به همۀ آحاد ملت، رعایت قانون است. اگر ما قانون را رعایت کنیم، دشمن نمی تواند به طمع ورزی خود ادامه دهد

مؤلفه های سبک زندگی دینی در حوزۀ کسب و کار از دیدگاه رهبری یکی دیگر از حوزه هایی که در سبک زندگی باید بدان توجه شود، حوزۀ کسب و کار است. در این حوزه، ایشان بر دو عنصر وجدان کاری و توجه به کار جمعی تأکید فراوان دارند.

یک) وجدان کاری رهبر انقلاب از مسئولان می خواهد به مسئلۀ ساعات مفید کار توجه و کار را برای مردم به عنوان یک عبادت ترسیم نمایند(، ایشان کار را عمل صالح (و وجدان کاری را یک ضرورت قلمداد می کند و در بیان علائم تحقق وجدان کاری می فرمایند: «اگر تولید در زمینۀ اقتصادی زیاد شده باشد؛ کارهای اجتماعی، اداری و اقتصادی، روان تر و آسان تر شده؛ اجناس مورد استفادۀ مردم فراوان تر باشد، نشانۀ آن است که وجدان کاری در جامعۀ ما بیدار شده است».

دو) توجه به کار جمعی. اسلام  مسلمانان را به تعاون و همکاری فرا می خواند(مائده: ٥). کارشناسان علوم اجتماعی بر این باورند که مهم ترین عامل توسعه در هر کشوری، ابزار، فناوری و پول نیست، بلکه نیروی انسانی است که اتحاد و همکاری این نیروها می تواند موانع پیشرفت و آبادانی را سریع تر و با زحمت کمتری از سر راه بردارد. رهبر انقلاب بی توجهی به کار جمعی را یکی از عیوب ملت ایران می داند) «کار جمعی، تعاون و همکاری با یکدیگر و همت بلند است. کودکان و همچنین جوانان را از آغاز عادت بدهیم که با همت بلند نگاه کنند

شبهه: آیا گریه های حضرت زهرا موجب آزار مردم می شده؟!!!

شبهه: آیا گریه های حضرت زهرا موجب آزار مردم می شده؟!!! با توجه به اینكه در اسلام حق الناس مطلب مهمی است چرا حضرت زهرا سلام الله علیها با گریه های خود برای مردم مزاحمت ایجاد كرد تا آنجا كه مردم به امیرالمومنین علیه السلام گفتند به زهرا بگو یا شب گریه كند یا روز؟ این شبهه‌ی یکی از شبهه های قدیمی است که امروزه نیز بسیار در سایت‌های دشمن اهل بیت مطرح می‌گردد. لذا جهت اطلاع و فهم دقیق موضوع ، توجه به نکات مهم ذیل ضروری است: اولا آنانی که نگران آزار و اذیت مردم هستند باید توجه داشته باشند که آزار و اذیت کنار زدن خلیفة‌الله، جایگزینی حکومتی به غیر از آن چه خداوند متعال فرموده است، غصب اموال، تحریف دین و ...، مضروب نمودن حضرت فاطمه (ع)، سوزاندن در خانه‌اش، شهید کردن فرزندش و در نهایت شهید ساختن خود ایشان و دیگر ائمه‌ی اطهار (ع)، مظالم بسیار بزرگ‌تری است تا صدای گریه‌ی مظلوم. عجبا، آیا می توان پذیرفت که صدای گریه شخصیتی همچون صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها موجب آزار و اذیت انسان شود. آنانی که چنین ایرادی گرفتند بویی از انسانیت نداشتند وگرنه در فراق مصیبت دیده ای همچون فاطمه زهرا با وی همدردی می کردند نه اینکه بر مصیبتش بیفزایند. چگونه یک مسلمان می تواند بپذیرد که تنها بازمانده شخصیتی همچون رسول خدا در مصیبت آخرین فرستاده خدا گریه و زاری نکند و آرام باشد!!! این روایت خود به خوبی اوج نفهمی و خباثت مردم آندوران که به حضرت ایراد می گرفتند را می رساند و نیز به همگان ثابت می کند که اهل بیت پیامبر تا چه اندازه مظلوم بوده اند. به طور مثال مگر می‌شود امروز به زنان بحرین، سوری، لبنانی، افغانی یاعراقی و ... گفت: ما بر سر شما بمب می‌ریزیم، همسران و کودکان شما را قطعه‌قطعه می‌کنیم، خانه‌هایتان را بر سرتان خراب می کنیم، حقوق ابتدایی شما را سلب می‌کنیم و هر ظلمی که از دستمان بر می‌آید روا می‌داریم، اما مبادا شما گریه کنید و یا احیاناً صدای گریه‌ی شما را نامحرم بشنود. این شرعاً جای اشکال است؟! آن موقع هم همین‌طور بوده است. ثانیا اما، اصل قضیه این نیست که مثلاً صدای ایشان آن قدر بلند بود که در شهر مدینه می‌پیچید و اهالی شهر را آزرده می‌کرد. آخر چه کسی می‌تواند چنین فریادی داشته باشد؟ بلکه معترضین از دو قشر بودند. قشر اول مردم عادی و عوامی که دلشان برای گریه‌های شبانه روزی حضرت زهرای اطهر (ع) می‌سوخت. لذا توصیه می‌کردند که کمتر گریه کند. مثل ما که به داغدار می‌گوییم: کمتر گریه کن. اینطوری صدمه می‌بینی. « اینكه حضرت فاطمه(ع) در فراق پدرش گریه می‏كرد درست است و در روایات متعددی این مطلب آمده است و در بعضی از این روایات آمده است كه همسایگان از گریه‏های فاطمه(ع) بی تاب شده بودند و به خدمت امیرالمؤمنین رسیدند و عرض داشتند سلام ما را به فاطمه برسان و بگو یا شب گریه كن و روز آرام بگیر و یا روزها گریه كن و شب استراحت كن و... (بحارالانوار، جلد 43، ص 36 و 35) اما قشر دوم، سیاسیون مخالف، یعنی اصحاب سقیفه، عوامل و طرفداران آنها بودند. آنها در روز دست کم سه نوبت به مسجد (خانه‌ی پیامبر اکرم – ص) می‌آمدند و مردم گروه گروه به زیارت قبر پیامبر (ص) می‌آمدند. خانه‌ی حضرت علی و فاطمه (ع) نیز همانجا بود و آنها شاهد بودند که فاطمه سوگ و گریه‌ای مدام و شبانه روزی بر سر قبر پدر و یا حتی در خانه‌اش دارد. این حزن و گریه و اندوه و سوگ، برای کسانی که می‌خواستند به محض رحلت حضرت رسول اکرم (ص)، قائله اسلام، پیامبر و خانواده‌اش به پایان بسیار گران تمام می‌شد. چرا که موجب توجه، هوشیاری و تأثر اذهان عمومی می‌گردید. و گرنه هنوز مدتی از رحلت نگذشته بود و جای داشت که خود نیز حرص حکومت را رها می کردند و می‌آمدند ضمن تسلی بر بازمانده، بر قبر ایشان می‌نشستند و گریه می‌کردند. لذا با این گریه و عزاداری مخالف بودند، هم چنان چه امروز با عزاداری و گریه و سوگواری شیعیان بر مصیبت‌های عاشورا مخالف هستند. چرا که این گریه‌ها، هوشیاری و حرکت ایجاد می‌کند و این به ضرر آنهاست. علاوه بر اینکه در بررسی این روایات باید گفت بعضی از این روایات ضعیف و غیر قابل اعتماد می باشد زیرا در هیچ منبع معتبر نیامده است و بعضی ها قابل توضیح است و علامه مجلسی (ره) نیز بعضی از این روایات را غیر قابل استناد و اعتماد می داند. (بحارالانوار, ج 43, ص 177) ثالثا از طرف دیگر اینكه قائل بشویم حضرت زهرا(سلام الله علیها) طوری گریه و جزع می كرد كه موجب اذیت و سلب آسایش مردم می شد. باتوجه به بزرگواری و عظمت و عصمت زهرا(سلام الله علیها) غیر قابل تصور به نظر می رسد. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این باره می گوید: ((ما تصور نمی كنیم كه گریه زهرا(سلام الله علیها) در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زد و موجب اعتراض آنان شد بلكه آنچه آنان را ناراحت كرد و به واكنش واداشت چیزی است كه وجود زهرا(سلام الله علیها) در كنار قبر پدرش با حالتی از حزن و اندوه و دلتنگی و دل شكستگی برمی انگیخت (یعنی) مظلومیت زهرا كه بلافاصله پس از درگذشت پدرش به سراغ او آمده چه نمایانگر حالت تحریك مداوم مردم پاك نهاد و مخلص و با ایمان و در نتیجه نابودی خطی بود كه از انجام هیچ عملی در راه رسیدن به خواسته هایش فرو گذار نكرد گریه زهرا در فراق شخص رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلّم) به اندازه گریه آن بانو در تجسم سرنوشت غمباری كه به مجرد وفات پیامبر اسلام و اسوه هایش در خود فرو برد. نبود بنابراین گریه زهرا(سلام الله علیها) جزع از مصیبت و بزرگ شمردن فقدان شخص نیست كه با پذیرش قضا و قدر الهی منافات داشته باشد).ترجمه ماساه الزهرا (رنج های زهرا) علامه سید جعفر مرتضی عاملی , مترجم : محمد سپهری , ص 302 و 301(

عوامل انحراف و فراموشی آخرت

حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند:

" أَیُّهَا الناسُ، إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ: اتّبَاعُ الْهَوَى، وَ طولُ الْأَمَلِ؛ فَأَمَّا اتّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقّ، وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الآخِرَةَ"،

"اى مردم! ترسناک‌ترین چیزى که از آن بر شما بیمناکم، دو چیز است: پیروى از هوا و هوس و آرزوهاى طولانى". (۵) زیرا هوای نفس حق را نمی طلبد بلکه عامل انحراف از راه خداست و هوای نفس در جبهه مقابل با حق قرار می گیرد و انسان را گمراه می کند و از طرف دیگر آرزوی طولانی با یاد آخرت منافات دارد، زیرا اقتضای رسیدن به آرزوی طولانی زنده ماندن و تداوم حیات دنیوی است، اما وقتی انسان واقعاً مرگ و آخرت را یاد می کند هر آنچه با آخرت تناسب نداشته باشد، آرزوی بدست آوردن آن از قلب انسان از بین می رود، اما اگر انسان پیوسته در حال تلاش برای رسیدن به آرزوهایش باشد، اساساً مرگ را فراموش می کند و اگر کسی به او مرگ و آخرت را یادآوری کند، آن را توجیه می کند و با تسویف در استغفار و توبه و امروز و فردا کردن آخرت را به فراموشی می سپارد.

بررسی ابعاد شخصیّت حضرت فاطمه

بخش اوّل: اسرار پیش از تولّد تا زمان تولّد؛ بخش دوم: اسرار، کیفیّت و نکات مربوط به هنگام تولّد. بر اساس حکمت الهی، تولّد دختری که تکمیل‌کننده موضوع نبوّت و پایه‌گذار مسئله امامت است و به القاب امّ ابیها و اُمُومَـه الائمّه (همان) مزیّن شده، نیازمند مقدّماتی است که در صورت فراهم نشدن مقدّمات، کار به سرانجام نمی‌رسد و به هدف نائل نمی‌شود. امّا در زمینه مقدّمات تولّد حضرت فاطمه(س) در زمان حیات پیامبر اکرم(ص) اختصاصاً مواردی وجود دارد که بسیار قابل تأمّل است. حضرت فاطمه(س) از نسل فردی است که خداوند درباره او فرموده است: «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی؛3 همه چیزها را برای تو و تو را برای خودم آفریدم.» در این بیان نورانی، عظمت وجودی پیامبر اکرم(ص) به تصویر کشیده شده است؛ هرچند عقول ما از درک کُنه آن ناتوان و عاجز است. پیامبری که از حیث جسمی و نژادی نیز، به برترین قبیله و تیره اعراب منتسب و به نبیّ قُرشی4 معروف است، وجود نازنین حضرت فاطمه(س) را بِضعه؛ (پاره گوشت خود) می‌داند.5 1. اسرار قبل از تولّد تا زمان تولّد این موضوعات و نکات، مواردی است که در احادیث بیان شده است و هدف ما در این گفتار، بحث سندی احادیث نیست؛ زیرا پرداختن به آن مجالی گسترده‌تر و فرصت دیگری می‌طلبد. غالب این موارد که در احادیثی با مضامین مشترک بیان شده، مورد اعتماد و وثوق علمای شیعه قرار گرفته است. محور کار، حدیثی است که علّامه مجلسی آن را با سند مُفَضَّل بن عمر جعفی از قول امام صادق(ع) بیان کرده است. 1 ـ 1. بشارت خداوند به وجود حضرت فاطمه(س) در معراج پیش از تولّد حضرت فاطمه(س)، خداوند در معراج، بشارت تولّد ایشان را به نبیّ خاتم(ص) داده و فرموده بود: «یَا مُحَمَّد! إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُبَشِّرُکَ بِفَاطِمَۀَ مِنْ خَدِیجَۀَ بِنْتِ خُوَیْلِدٍ...؛6 ای پیامبر! خداوند [ولادت] فاطمه را از خدیجه، دختر خویلد به تو بشارت می‌دهد.» بشارت پیامبر اکرم(ص) به وجود مقدّس حضرت فاطمه(س)، آن هم در معراج، خود به تنهایی گویای اهمّیت موضوع تولّد ایشان است و می‌توان به جرئت گفت که این مسئله، یکی از مسائل حیاتی دنیای اسلام و مسلمانان بوده که از طرف خداوند در آن موقعیّت به پیامبر(ص) نوید داده شد. نکته دیگر در این حدیث، این است که خداوند نام مبارک فاطمه را نیز پیش از ولادت برای او تعیین کرده است. در مورد نام فاطمه وجه تسمیه‌های مختلفی بیان شده؛ از جمله رسول خدا(ص) فرمودند: «لِاَنّها فُطِمَتْ هِیَ وَ شیعتُها و ذُرّیتُها مِنَ النّار؛7 زیرا او، شیعیان و ذُرّیه‌اش را از آتش باز داشته و برکنار شده‌اند.» 2 ـ 1. دوری گزیدن پیامبر(ص) از خدیجه(س) خداوند به پیامبر اکرم(ص) دستور می‌دهد که باید چهل شبانه‌روز از حضرت خدیجه(س) دوری گزیند. در بخشی از حدیث آمده است: «النَّبِیُّ(ص) جَالِسٌ بِالْأَبْطَحِ وَ مَعَهُ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ الْمُنْذِرُ بْنُ الضَّحْضَاحِ وَ أَبُو بکر وَ عُمَرُ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِیطَالِبٍ وَ الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ حَمْزَۀُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِذْ هَبَطَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ فِی صُورَتِهِ الْعُظْمَی قَدْ نَشَرَ أَجْنِحَتَهُ حَتَّی أَخَذَتْ مِنَ الْمَشْرِقِ إِلَی الْمَغْرِبِ فَنَادَاهُ یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَعْتَزِلَ عَنْ خَدِیجَۀَ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً؛8 پیامبر(ص) در ریگزار ابطح با عمّار یاسر، منذر بن ضحضاح، ابوبکر، عمر، علیّ ابن ابی‌طالب(ع)، عبّاس بن عبدالمطلّب و حمزه بن عبدالمطلّب نشسته بودند. ناگهان جبرئیل در صورت عظیمش بر او فرود آمد؛ بال‌هایش را از مشرق تا مغرب گسترانیده بود. پس ندا داد: «ای پیامبر بزرگوار! خداوند بر تو سلام می‌فرستد و به تو دستور می‌دهد که چهل روز از خدیجه فاصله بگیری.» در این قسمت از حدیث، دو نکته قابل تأمّل است: اوّل اینکه جبرئیل(ع) با هیبت اصلی خود (با بال‌های گسترده) بر پیامبر(ص) فرود آمد. این مسئله نشان می‌دهد که حامل پیامی بسیار مهم برای پیامبر(ص) بوده است؛ همچنان ‌که برای اعلام امر رسالت هم با هیبت کامل بر رسول ‌الله(ص) ظاهر شد؛9 نکته دوم، واژه «یَأْمُرُکَ؛ خداوند به تو دستور می‌دهد» است. این نکته، متضمِّن این معناست که دستور لازم ‌الاجرا و دارای وجوب فوری است؛ زیرا خداوند از عشق فراوان پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) به یکدیگر آگاه بود و می‌دانست چنین دستوری بر آن دو حضرت، سنگین و مشقّت‌بار است. از این‌رو، در ادامه حدیث آمده است: «فَشَقَّ ذَلِکَ عَلَی النَّبِیِّ وَ کَانَ لَهَا مُحِبّاً وَ بِهَا وَامِقاً؛10 پس، آن بر پیامبر(ص) سنگین و سخت آمد؛ زیرا او عاشق و دلباخته همسر وفادار خویش بود.» ولی چون دستور، دستور الهی و لازم‌ الاجرا بود، پیامبر(ص) بر انجام آن، لحظه‌ای درنگ نکرد و از همان لحظه، امر الهی را شروع نمود؛ بدون اینکه واقعیّت امر را به حضرت خدیجه(س) اطّلاع دهد. از این ‌رو، آن حضرت در روزهای آخر دوره، عمّار یاسر را به خدمت خدیجه(س) فرستاد و به او فرمود: «به خدیجه بگو: یَا خَدِیجَۀُ لَا تَظُنِّی أَنَّ انْقِطَاعِی عَنْکِ [هِجْرَۀٌ] وَ لَا قِلًی وَ لَکِنْ رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَنِی بِذَلِکَ لتنفذ [لِیُنْفِذَ] أَمْرَهُ فَلَا تَظُنِّی یَا خَدِیجَۀُ إِلَّا خَیْراً فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبَاهِی بِکِ کِرَامَ مَلَائِکَتِهِ کُلَّ یَوْمٍ مِرَاراً؛11 گمان نکن که من از تو بریده و تو را رها کرده‌ام؛ بلکه پروردگارم برای اجرای آن به من دستور فرموده است. در آن، خیر بیاندیش. خداوند هر روز به وجود تو به بزرگان فرشته‌ها افتخار می‌کند.» لازم به ذکر است که حضرت خدیجه(س) نیز در همین ایّام به دستور پیامبر اکرم(ص) در منزل مانده بود و نمونه بارز آیه «و قََرنَ فی بُیُوتِکُنَّ»13 در این ایّام و در تمام عمر و برای دوری پیامبر(ص) در حزن و نگرانی بود. 3 ـ 1. روزه گرفتن، قیام و عبادت شبانه در طول مدّت چهل شبانه‌روز در بخشی از حدیث آمده است: «فَأَقَامَ النَّبِیُّ أَرْبَعِینَ یَوْماً یَصُومُ النَّهَارَ وَ یَقُومُ اللَّیْلَ؛14 پیامبر در این چهل روز، روزه‌دار بود و در شب به عبادت می‌پرداخت.» او باید چهل شبانه‌روز، یادآور اربعین میقات حضرت موسی(ع)15 با تمام مشکلات آن زمان و مسائل روزمرّه نوپای اسلام، در عبادت و بندگی سپری نماید. در حدیث، بیان شده که پیامبر(ص) در پیغام خود به حضرت خدیجه(س) می‌فرماید: «فَإِنِّی فِی مَنْزِلِ فَاطِمَۀَ بِنْتِ أَسَدٍ؛16 من در منزل فاطمه بنت اسد، مادر اسدالله الغالب هستم.» 4 ـ 1. پایان چهل روز، نزول جبرئیل و میکائیل برای تحفه الهی پس از سپری شدن «فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ»، جبرئیل(ع)، فرود آمد و گفت: «یَا مُحَمَّدُ الْعَلِیُّ الْأَعْلَی! یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَتَأَهَّبَ لِتَحِیَّتِهِ وَ تُحْفَتِهِ. قَالَ النَّبِیُّ(ص) یَا جَبْرَئِیلُ وَ مَا تُحْفَۀُ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ مَا تَحِیَّتُهُ قَالَ لَا عِلْمَ لِی...؛17 ای پیامبر بزرگوار! خداوند به تو درود می‌فرستد و به تو دستوری می‌دهد که برای هدیه و تحفه او آماده شوی. پیامبر(ص) به او گفت: «تحفه پروردگار چیست؟» جبرئیل گفت: «من به آن آگاهی ندارم.» در آن وقت، میکائیل فرود آمد و با او ظرفی بود که با پارچه‌ای از سندس [یا استبرق] پوشیده شده بود. آن را جلوی پیامبر(ص) گذارد.» در قسمتی از حدیث آمده که جبرئیل(ع) در جواب سؤال پیامبر(ص) در مورد تحفه الهی، این جمله را بیان کرد: «لا علمَ لی.» این چه تحفه‌ای بود که جبرئیل(ع)، مأمور خبرهای غیبی خداوند، نسبت به ماهیّت آن اظهار بی‌اطّلاعی می‌کند؟ همان‌گونه که در زیارتش به آن اشاره شده است: «فاطمۀُ بنتُ رسول‌الله وَ بِضعَه لَحمِهِ و صَمیم قَلبِهِ و فَلذَه کبدِهِ وَ التَّحیه مِنکَ لَهُ وَ التُحفه؛18 فاطمه دختر رسول خدا، پاره تن و قوام قلب او، پاره جگرش و آنکه هدیه و تحفه پروردگار برای پیامبر(ص) بود.» «وَ لَها لیسَ نَواله الّا نَوالَ اللهِ عَمَّ نَوالَهُ؛19 برای آن حضرت (زهرا(س)) عطا و بخششی است که بالاتر از آن نیست، مگر عطا و بخشش خداوندی که بخشش او همگانی است.» نزول میکائیل(ع)، فرشته رزق و روزی، از نکات قابل تأمّل در این موضوع است. فرود دو فرشته برای انجام یک امر الهی، یکی حامل پیام و یکی حامل هدیه الهی، همه عظمت یک موضوع را می‌رساند. قرار است چه اتّفاقی بیافتد؟ 5 ـ 1. افطار با غذای مخصوص دربار الهی، معجونی از بهشت جبرئیل(ع) به پیامبر(ص) گفت: پروردگار به تو دستور می‌دهد که از این غذا افطار کنی. «کَشَفَ الطَّبَقَ فَإِذَا عِذْقٌ مِنْ رُطَبٍ وَ عُنْقُودٌ مِنْ عِنَبٍ فَأَکَلَ النَّبِیُّ(ص) مِنْهُ شِبَعاً وَ شَرِبَ مِنَ الْمَاءِ رِیّاً وَ مَدَّ یَدَهُ لِلْغَسْلِ فَأَفَاضَ الْمَاءَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ وَ غَسَلَ یَدَهُ مِیکَائِیلُ وَ تَمَنْدَلَهُ إِسْرَافِیلُ ارْتَفَعَ فَاضِلُ الطَّعَامِ مَعَ الْإِنَاءِ إِلَی السَّمَاءِ؛20 ظرف را آشکار ساخت. در آن، خوشه‌ای خرمای تازه و خوشه‌ای انگور بود. رسول خدا(ص)از آنها میل فرمودند. بعد از آن، آب نوشید تا سیراب شد. پس اراده فرمود دست‌های خود را بشوید؛ جبرئیل بر دست‌هایش آب ریخت. میکائیل آن را شست‌وشو داد و اسرافیل با دستمالی خشک کرد. آنگاه اضافه غذا را با ظرف آن به طرف آسمان بردند.» نکته اوّل: یکی دیگر از فرشتگان الهی، یعنی اسرافیل(ع)، به عنوان یک خدمت‌کار در این زمان و برای این موضوع حضور یافته است. نکته دوم: در بخشی از حدیث آمده که حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «روش پیامبر(ص) این بود که هنگام افطار به من دستور می‌داد در را باز کنم تا اگر کسی می‌خواست غذا بخورد، وارد شود؛ ولی در آن شب به من فرمودند: «کنار در بنشین و کسی را راه نده؛ زیرا خوردن این طعام بر غیر من حرام است.»21 پس می‌توان گفت این غذا با غذاهای دنیایی بسیار فرق داشت؛ بلکه در میان مائده‌های الهی نیز غذای مخصوص دربار الهی بود. نکته سوم: در مورد نوع غذایی که باعث انعقاد نطفه وجود حضرت زهرا(س) در جسم پیامبر(ص) گردید، چندین نظر بیان شده است: 1. خرما و انگور (همان)؛ 2. سیب بهشتی از درخت طوبا؛22 3. آمیخته ‌شدن عرق جبرئیل؛23 4. خرما به تنهایی.24 از میان موارد فوق، سیب بهشتی از بقیّه اهمّیت و شهرت بیشتری دارد. از همین‌روست که در زیارت‌نامه آن حضرت، ایشان را «تفاحه الفردوسِ و الخُلدِ؛ سیب بهشتِ فردوس و خلد»25 خطاب قرار می‌دهیم. امّا می‌توان این نکته را نیز عنوان نمود که هر سه مورد، یعنی سیب، انگور و خرما از بهشت برای پیامبر(ص) آمده بود و با توجّه به دو نکته، می‌توان بین هر سه میوه جمع نمود: الف) از مهم‌ترین درختان بهشتی، درخت طوبا است. در فرمایش امام رضا(ع) خطاب به اباصلت آمده است: «إنَّ شجرۀَ الجَنَّۀِ تَحمِلُ أنواعاً ... وَ لَیست کَشَجرۀِ الدُّنیا؛26 همانا درخت بهشتی انواع میوه‌ها را دارد و مانند درخت دنیایی نیست. بنابراین درخت طوبا می‌تواند هر نوع میوه‌ای را در بر داشته باشد.» ضمن اینکه در برخی از روایات، نام اختصاصی از میوه برده نشده و فقط اشاره شده که جبرئیل(ع) از میوه‌های طوبا به پیامبر(ص) دادند؛ مانند این حدیث: «هنگامی که عایشه به بوسیدن مکرّر حضرت فاطمه(س) توسط پیامبر(ص) اعتراض کرد، رسول خدا(ص) به او فرمودند: «یَا عَائِشَۀُ! إِنِّی لَمَّا أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّۀَ فَأَدْنَانِی جَبْرَئِیلُ مِنْ شَجَرَۀِ طُوبَی وَ نَاوَلَنِی مِنْ ثِمَارِهَا فَأَکَلْتُهُ فَحَوَّلَ اللهُ ذَلِکَ مَاءً فِی ظَهْرِی فَلَمَّا هَبَطْتُ إِلَی الْأَرْضِ وَاقَعْتُ خَدِیجَۀَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَۀَ؛27 ای عایشه! هنگامی که به معراج رفتم، به بهشت وارد شدم. جبرئیل مرا به نزدیک درخت طوبا برد و از میوه‌های آن به من داد. پس آن را خوردم. خداوند آن را به آبی در پشت من تبدیل کرد و هنگامی که به زمین فرود آمدم در اثر مواقعه با خدیجه، به فاطمه باردار گشت.» ب) خوردن این میوه‌ها در مراحل مختلف صورت گرفته است. در معراج، بحث میوه سیب و درخت طوبا برای پیامبر(ص) مطرح شده و بعد از آن، در زمین رطب و انگور و در جمع باعث ایجاد نطفه آن بانوی اسلام گردیده است و به نظر می‌آید آمیختگی عرق جبرئیل(ع) در موقع حمل آن غذا صورت گرفته باشد؛ نه به عنوان یکی از اجزای اصلی. 6 ـ 1. تعجیل پیامبر(ص) در مواقعه با حضرت خدیجه(س) به امر الهی پس از آنکه پیامبر(ص) از آن غذای بهشتی و الهی خورد، برخاست تا برای نماز آماده شود. جبرئیل(ع) او را از نماز خواندن منع نمود و به او فرمود: «الصَّلَاۀُ مُحَرَّمَۀٌ عَلَیْکَ فِی وَقْتِکَ حَتَّی تَأْتِیَ إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَۀَ فَتُوَاقِعَهَا فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ آلَی عَلَی نَفْسِهِ أَنْ یَخْلُقَ مِنْ صُلْبِکَ فِی هَذِهِ اللَّیْلَۀِ ذُرِّیَّۀً طَیِّبَۀً فَوَثَبَ رسول ‌الله(ص) إِلَی مَنْزِلِ خَدِیجَۀَ؛28 اکنون وقت نماز نیست؛ بلکه باید به خانه خدیجه روی و با وی همبستر گردی. خداوند اراده فرمود که امشب از صلب شما فرزندی پاک بیافریند. رسول خدا(ص) به دنبال این فرمان، فوری به طرف خانه خدیجه روان گردید.» از عبارت «وَثَبَ الی؛29 پرید، برجست.» می‌توان فهمید که اوّلاً امر الهی وجوب فوری داشته است و ثانیاً پیامبر اکرم(ص) به‌ خاطر علاقه وافری که به همسر خویش داشت، به محض رخصت الهی برای دیدار حضرت خدیجه(س)، به منزل ایشان رفت و این عشق دو طرفه بود؛ زیرا در حدیث آمده است که حضرت خدیجه(س) هنگامی که صدای پیامبر(ص) را شنید، با شادمانی و خوشحالی فراوان در را باز کرد. «قَالَتْ خَدِیجَۀُ فَقُمْتُ فَرِحَۀً مُسْتَبْشِرَۀً بِالنَّبِیِّ(ص) وَ فَتَحْتُ الْبَابَ»30 پیامبر(ص) هر شب طبق عادت، در بدو ورود به خانه، وضو می‌ساخت و دو رکعت نماز مختصر می‌خواند، سپس در بستر قرار می‌گرفت؛ ولی در آن شب ظرف آبی طلب نکرد و برای نماز خواندن آماده نشد و این همان مطلب قبلی، یعنی سرعت و تعجیل در تنفیذ امر الهی را اثبات می‌کند. آری، امر الهی. 7 ـ 1. احساس بارداری در همان لحظات اوّل برای حضرت خدیجه(س) در آن شب نورانی، نطفه حضرت فاطمه(س) به امر الهی از صلب نبوّت به رحم مطهّر منتقل شد و این نکته مهمّی بود که در جمله حضرت خدیجه(س)، هویداست؛ اینکه برخلاف تمام انعقاد نطفه‌ها، حضرت خدیجه(س) از همان لحظه متوجّه باردار شدن خود گردید. «فَلَا وَ الَّذِی سَمَکَ السَّمَاءَ وَ أَنْبَعَ الْمَاءَ مَا تَبَاعَدَ عَنِّی النَّبِیُّ(ص) حَتَّی حَسِسْتُ بِثِقْلِ فَاطِمَۀَ فِی بَطْنِی؛31 سوگند به آنکه آسمان را برافراشت و آب را از چشمه‌ها جاری ساخت، رسول خدا(ص)در آن شب از من دور نگردید، مگر اینکه سنگینی حمل فاطمه(س) را در وجود خود احساس کردم.» یکی از بیشترین بحث‌هایی که در مورد حضرت فاطمه(س) مطرح شده است، تناسب ایشان با درخت طوبا است که به جرئت می‌توان گفت میوه‌های درخت طوبا، اصل و اساس وجود مقدّس حضرت فاطمه(س) را تشکیل داده‌اند؛ یعنی عصاره‌ای از بهشت. 8 ـ 1. نقش درخت طوبا در تولّد حضرت زهرا(س) به دلیل اهمّیت موضوع و نقش طوبا در تولّد و ازدواج آن حضرت، به توضیح مختصری در مورد طوبا و چند نمونه از احادیث آن اشاره می‌گردد. در زبان هندی و حبشی، طوبا یکی از نام‌های بهشت است32 و اصل مادّه آن به معنای دوری از آلودگی ظاهری و باطنی است و متضادّ آن خَبُثَ می‌باشد.33 مرحوم طبرسی در تفسیر خود، ده مورد معنی را در زیر آن می‌آورد.34 در مجموع می‌توان گفت هر کدام از آن موارد به جنبه‌ای از آن اشاره دارد. واژه طوبا به همراه مشتقّاتش پنجاه بار در قرآن کریم به کار رفته است. خود این واژه، به طور اختصاصی در آیه 29 «سوره رعد» آمده است: «طوبی لَهُم و حُسنُ مَآب.» 9 ـ 1. طوبا و حضرت فاطمه(س) در مورد تولّد حضرت فاطمه(س) و کیفیّت پیش از آن و همچنین زندگی و ازدواج آن حضرت در ارتباط با شجره طوبا احادیثی آمده که به اختصار به چند مورد از آنها اشاره می‌کنیم تا پرده‌ای دیگر از حقیقت طوبا و نقش طوبا در تولّد آن بانو، برای ما برداشته شود. پیش‌تر بیان گردید که پیامبر اکرم(ص) ماجرای ورود به بهشت و خوردن میوه درخت طوبا و تبدیل آن به نطفه صدّیقه کبرا(س) را برای عایشه و (زنان دیگر خویش) بیان کرد. در آخر حدیث آمده: «فَکُلَّما اِشتَقتُ اِلی الجَنَّۀِ قَبَّلتُها وَ ما قَبَّلتُها الّا وَجدتُ رائحۀَ شجرۀِ طوبی مِنها، هِی حوراءُ انسیۀُ؛35 پس هر گاه که مشتاق بهشت می‌‌شوم، او را می‌بوسم و بوی درخت طوبا را استشمام می‌کنم. او [حضرت فاطمه(س)] فرشته‌ای با ظاهر انسانی است.» این حدیث، بسیار مشهور و معروف است که بیان می‌کند حضرت فاطمه(س) چه تناسبی با درخت طوبا دارد. فاطمه زهرا(س) در حدیثی این‌گونه معرفی شده است: «الصدّیقۀُ الکبری، راحۀُ روحِ المصطفی، حامِلۀُ البَلوی مِن غیرِ فزعٍ وَ لا شَکوی وَ صاحِبَۀُ شَجَرَۀِ طُوبی؛36 صدّیقه کبرا، آرامش روح پیامبر(ص) و حمل‌ کننده بلاها بدون گِله و شکایتی و جزع و فزع و صاحب درخت طوبا است.» صدّیقه طاهره، حضرت فاطمه(س) در خطبه مفاخره خود با همسرش امیرالمؤمنین، علی(ع) در عباراتی خود را این‌گونه معرفی می‌کند: «انا ثمرۀُ فُؤادِهِ [فؤادِ النّبی(ص)] و عُضوٌ مِن اَعضائِهِ و غُصنٌ مِن اَغصانِهِ ... انا اِبنۀُ سدرۀِ المنتهی ... اَنَا الشَجَرۀُ الّتی تخرُجُ آکلُها، اَعنی الحسنَ(ع) و الحسینَ(ع)؛37 من میوه قلب پیامبر(ص) و عضوی از اعضای او و شاخه‌ای از شاخه‌های آن هستم. من دختر سدره المنتهی هستم. من درختی هستم که میوه‌هایش خارج می‌گردد؛ منظورم حسن(ع) و حسین(ع) است.» در مورد ازدواج حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع) و حضرت فاطمه(س) «مَرَجَ البَحرَینِ یلتَقِیانِ»38 باید گفت که چون حضرت فاطمه زهرا(س) صاحب عصمت بود، کُفو او نیز باید صاحب عصمت باشد و مرد غیر معصوم را بر زن صاحبِ عصمت راهی نیست. در ازدواج آنها همانند ازدواج پیامبر(ص) و حضرت خدیجه(س) آمده که «درخت طوبا» از جانب خداوند دستور یافته که دُرهای خود را نثار بهشتیان کند. در اینجا بود که پیک مخصوص، پیدایش حسن(ع) و حسین(ع) را در اثر این ازدواج به پیامبر گرامی(ص) نوید می‌دهد: «سَیُولدُ مَنها وَلَدان سَیِّدا شِبابِ أهلِ الجنَّۀِ و بِهِما تَزَیَّنَ اهلُ الجنّه؛39 از آن ازدواج، دو سرور جوانان اهل بهشت متولّد خواهند شد که به‌ وسیله آن دو مولود، اهل بهشت تزیین می‌شوند.» صاحب «المناقب» در مورد درخت طوبا و ازدواج حضرت فاطمه(س) می‌آورد: «نَصَبَ الجلیلُ لجبرئیل مِنبراً فی ظِلِّ طُوبی مِن مُتونِ زبرجدِ/ شَهِدَ الملائکۀُ الکِرامُ وَ رَبُّهُم وَ کَفَی بِهِم وَ بِرَبِّهم مِن شُهَِّدِ/ وَ تَنَاثَرَت طُوبی علیهم لؤلؤاً وَ زَمرُّداً مُتَتابِعَاً لَم یَعقِد/ وَ مَلاکُ فاطمۀَ الذی ما مِثله فی متهم شَرَفٍ و لا فی منجِد؛40 در بحث ازدواج حضرت امیرالمؤمنین، علی(ع) و حضرت فاطمه(س) علاوه بر درخت طوبا، درخت سدر نیز مأمور نثار کردن دُر‌ها و یاقوت‌های خود به میمنت این ازدواج شد. عن جابرِ بنِ عبد الله، قال لمّا زوَّجَ رسول‌الله(ص) فاطمۀَ(س) مِن علیٍ(ع) أتاهُ ناسٌ مِن قُریش فَقَالُوا إنَّکَ زَوَّجتَ علیاً بمهرٍ خسیسٍ فَقالَ ما أَنا زَوَّجتُ علیاً، وَ لکنَّ اللهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ زَوَّجَهُ... ، أَوحی اللهُ إلی السِّدرۀِ أن انثری ما عَلیک، وَ نَثَرت الدُرَّ و الجواهرَ و المَرجانَ...؛41 از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است، هنگامی که پیامبر(ص) حضرت فاطمه(س) را به ازدواج امیرالمؤمنین(ع) درآورد، گروهی از قریش نزد وی آمدند و گفتند: شما او را با مهر ناچیزی به ازدواج علی(ع) درآوردید. پیامبر(ص) فرمودند: «من او را به ازدواج علی(ع) درنیاوردم؛ بلکه خداوند آن ازدواج را منعقد کرد و ... خداوند به سدره المنتهی دستور داد تا آنچه که دارد بر فاطمه(س) نثار کند. پس آن دُرّ و جواهر و مرجان خود را نثار نمود.» در «تفسیر عیّاشی»، حدیثی آمده است که مقام زهرای اطهر(س) را این‌گونه بیان می‌کند: لقد نَحَلَ اللهُ طوبی فی مهر فاطمه(س) و جَعَلَها فی دار علیّ بن ابی‌طالب(ع)؛42 خداوند درخت طوبا را در مهر حضرت فاطمه(س) به او بخشید و آن را در خانه علی(ع) قرار داد. عبدالوهّاب شعرانی در کتاب «الیواقیت و الجواهر» آورده است: اگر تو بگویی اصل شجره طوبی در کدام منزل از بهشت است، جواب این است که محییّ ‌الدّین در «فتوحات» و شیخ ابن ابی منصور در رساله خود گفته‌اند: اصل شجره طوبی در منزل علیّ بن ابی‌طالب(ع) است، به سبب اینکه شجره طوبی حجاب مظهر نور فاطمه زهرا(س) است. پس هیچ ‌یک از هشت درِ بهشت و نه خانه‌ای و نه مکانی به آن درجه نیست؛ مگر اینکه در آن شاخه‌ای از شجره طوبی است که غالب مردم نمی‌دانند اصل آن در کجاست ... و تمامیّت این نعمت نیست، مگر به جهت اینکه سرّ هر نعمتی که در بهشت است و هر نصیبی که در آن به اولیا می‌رسد، مُتفرِّع از نور فاطمه(س) است.43 بنابراین، مرتّب او را می‌بوسید و می‌فرمود: «فَکُلمَّا اشتَقتُ اِلی الجَنَّۀِ قَبَّلتُها وَ ما قَبَّلتُها الّا وَجَدتُ رائحۀَ شجره طوبی منها؛44 هر گاه که مشتاق بهشت می‌شوم، او را می‌بوسم و بوی درخت طوبی را استشمام می‌کنم.» نیز جمله «فَانَا اِذا إشتَقتُ اِلَی الجَنَّۀِ اَدنَیتُها (فاطمه) فَشَممتُ ریحَ الجَنَّۀِ؛45 پس من هنگامی که مشتاق بهشت می‌شوم، به او نزدیک می‌شوم و بوی بهشت را استشمام می‌نمایم.» حال به وجود حرف «ط» در این واژه‌ها نگاهی بیندازیم: مصطفی، فاطمه، علیّ بن ابی‌طالب. ضمن اینکه در نام دیگر ائمّه حرف «ط» دیده نمی‌شود. از حضرت موسی بن جعفر(ع) نقل شده که وی به نقل از پدرانش فرمودند: «از پیامبر درباره طوبی سؤال شد. فرمود: «درختی است که اصل آن در خانه من و شاخه‏های آن در خانه‏های اهل بهشت است.» سپس بار دیگر از حضرتش سؤال کردند. فرمود: «اصل آن در خانه علی است.» علّت را سؤال کردند. فرمود: «خانه من و علی در بهشت، در یک مکان است.»46 طوبی به وجود هر سه گره خورده است. بار دیگر به حرف «ط» در این آیه دقّت کنیم. «إنّا أعطیناکَ الکوثر»47 فاطمه کوثر است و نور خدا «یریدون لِیطفِئوا نورَ اللهِ بِافواهِهِم...»48 راز فاطمه «و السرّ المستودع فیها»49 تا ظهور ناظر طوبی، یعنی حضرت ولیّ عصر(عج) پا برجاست. 2. اسرار، کیفیّت و نکات مربوط به ولادت در مورد تاریخ تولّد حضرت فاطمه(س) اندکی اختلاف وجود دارد؛ امّا از نظر دوست‌داران و پیروان حقیقی آن حضرت، تمسّک به نقل ائمّه اطهار(ع)، صحیح‌ترین و قطعی‌ترین تاریخ، پنج سال بعد از بعثت، در بیستم جمادی‌الآخر هجری قمری است. در مورد سال‌های ازدواج و شهادت ایشان، چندان مورد اختلاف وجود ندارد؛ یعنی ازدواج در سال اوّل یا دوم هجرت و شهادت در تاریخ یازدهم هجرت؛ امّا در اینکه حضرت در این وقایع چه سنّی داشته‌اند، مورد اختلاف است و آن به تعیین زمان ولادت ایشان بستگی دارد. آنچه که مسلّم است، ولادت آن حضرت بنا بر روایات بعد از بعثت اتّفاق افتاده است: أَنَّ فَاطِمَۀَ(س) وُلِدَتْ بَعْدَ مَا أَظْهَرَ اللهُ نُبُوَّۀَ أَبِیهَا ‏بِخَمْسِ سِنِینَ وَ قُرَیْشٌ تَبْنِی الْبَیْتَ وَ رُوِیَ أَنَّهَا وُلِدَتْ فِی جُمَادَی الْآخِرَۀِ یَوْمَ الْعِشْرِینَ مِنْهُ سَنَۀَ خَمْسٍ وَ أَرْبَعِینَ مِنْ مَوْلِدِ النَّبِیِّ(ص)؛50 همانا فاطمه(س) بعد از اینکه خداوند نبوّت پدرش را آشکار کرد، متولّد شد. حضرت فاطمه(س) در سال پنجم، در حالی که قریش «خانه کعبه» را بنا یا تعمیر می‌کرد، در روز 20 جمادی الآخر در سنّ 45 سالگی پیامبر(ص) متولّد شد. همچنین آمده است: رُوِیَ أَنَّ فَاطِمَۀَ(س) وُلِدَتْ بِمَکَّۀَ بَعْدَ الْمَبْعَثِ بِخَمْسِ سِنِینَ وَ بَعْدَ الْأَسْرَی [الْإِسْرَاءِ] بِثَلَاثِ سِنِینَ فِی الْعِشْرِینَ مِنْ جُمَادَی الْآخِرَۀِ؛51 روایت شده که فاطمه(س) در «مکّه»، پنج سال بعد از بعثت ـ سه سال بعد از معراج ـ در روز بیستم جمادی ‌الآخر متولّد شده است. به نظر قوی، این بازسازی کعبه برای بار دوم بوده است. تاریخ ولادت حضرت فاطمه(س) مسئله بسیار مهمّی است؛ زیرا ثبت دقیق این وقایع، مستندات تاریخی را قوی‌تر می‌کند و مسئله ازدواج و به خصوص شهادت آن حضرت را نیز دقیق‌تر و آشکارتر می‌سازد و شاید همین اختلاف در ولادت ایشان، همانند مخفی ‌بودن قبرش از اسرار الهی باشد. البتّه ما در این نوشتار در پی اثبات زمان و سال تولّد ایشان نمی‌باشیم. درباره حوادث، رویدادها و نکات زمان تولّد ایشان می‌توان به نکات زیر اشاره نمود: 1 ـ 2. تکلّم حضرت فاطمه(س) با مادر خویش در زمان بارداری هنگامی که حضرت خدیجه(س)، با پیامبر(ص) که فردی یتیم و فقیر بود، ازدواج نمود، زنان مکّه از او دوری می‌گزیدند، به او وارد نمی‌شدند و سلام نمی‌کردند. از این‌ رو، حضرت خدیجه(س) احساس تنهایی می‌نمود. فَلَمَّا حَمَلَتْ بِفَاطِمَۀَ(س) صَارَتْ تُحَدِّثُهَا فِی بَطْنِهَا وَ تُصَبِّرُهَا وَ کَانَتْ خَدِیجَۀُ تَکْتُمُ ذَلِکَ عَنْ رسول ‌الله(ص) فَدَخَلَ یَوْماً وَ سَمِعَ خَدِیجَۀَ تُحَدِّثُ فَاطِمَۀَ فَقَالَ لَهَا یَا خَدِیجَۀُ مَنْ یُحَدِّثُکِ قَالَتِ الْجَنِینُ الَّذِی فِی بَطْنِی یُحَدِّثُنِی وَ یُؤْنِسُنِی؛52 زمانی که به فاطمه باردار شد، حضرت فاطمه(س) در بطن حضرت خدیجه با او حرف می‌زدند و او را به صبر و شکیبایی دعوت می‌نمودند. حضرت خدیجه حرف زدن فاطمه(س) با خود را از پیامبر(ص) مخفی می‌کرد تا اینکه روزی رسول خدا شنید که حضرت با فاطمه(س) صحبت می‌کنند. فرمودند: «با چه کسی سخن می‌گویی؟» عرض کرد: جنینی که در شکم من است، پیوسته با من حرف می‌زند و موجب آرامش من می‌شود. حضرت فاطمه(س) علاوه بر لقب امّ ابیها، مادر خود را نیز در حالت جنینی، به صبر و شکیبایی دعوت می‌نمود. 2 ـ 2. بشارت به دختر بودن جنین و ادامه نسل با برکت پیامبر(ص) توسط آن جنین پیامبر(ص) به حضرت خدیجه(س) فرمودند: «هَذَا جَبْرَئِیلُ یُبَشِّرُنِی أَنَّهَا أُنْثَی وَ أَنَّهَا النَّسَمَۀُ الطَّاهِرَۀُ الْمَیْمُونَۀُ وَ أَنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیَجْعَلُ نَسْلِی مِنْهَا وَ سَیَجْعَلُ مِنْ نَسْلِهَا أَئِمَّۀً فِی الْأُمَّۀِ یَجْعَلُهُمْ خُلَفَاءَهُ فِی أَرْضِهِ بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْیِهِ؛53 جبرئیل به من خبر داد که آن جنین دختر است و نسلی پاک و مطهّر دارد و خداوند متعال نسل مرا از ذریّه او قرار خواهد داد و از نسل او امامانی خواهند آمد که پس از من و بعد از اتمام وحی، خلیفه‌های الهی بر روی زمین خواهند بود.» نکته مهمّ این قسمت، آن است که معمولاً نسل هر فردی از طریق فرزند ذکور وی ادامه می‌یابد و اصطلاحاً به کسی که فرزند پسر ندارد، ابتر می‌گویند؛ ولی از رازهای دیگر وجود مقدّس حضرت زهرا(س) این است که در آن جامعه جاهلی و دیدگاهی که نسبت به دختر داشتند، نسل برترین انسان جهان هستی از طریق او ادامه می‌یابد و خلیفه‌های الهی از دامن او رشد یافته و زمینه‌ساز سعادت انسانی می‌گردند. 3 ـ 2. حضور چهار زن برتر جهان هنگام تولّد هنگامی که زمان فارغ شدن و وضع حمل زنی می‌رسد، معمولاً زن‌ها برای کمک به او می‌شتابند؛ ولی هنگامی که حضرت خدیجه(س) به زنان قریش و بنی‌هاشم پیغام کمک فرستاد، آنها با کینه‌ای که از ازدواج ایشان با پیامبر(ص) به دل داشتند، از کمک به او سر باز زدند و به یاری او نیامدند. در این هنگام، خدایی که تمام مقدّمات و برنامه‌ریزی خود را برای تولّد این بانو، آماده و مهیّا ساخته بود، رسولان خود را برای یاری فرستاد: «دَخَلَ عَلَیْهَا أَرْبَعُ نِسْوَۀٍ طِوَالٍ کَأَنَّهُنَّ مِنْ نِسَاءِ بَنِی‌هاشِمٍ فَفَزِعَتْ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ لَهَا إِحْدَاهُنَّ لَا تَحْزَنِی یَا خَدِیجَۀُ فَإِنَّا رُسُلُ رَبِّکِ إِلَیْکِ وَ نَحْنُ أَخَوَاتُکِ أَنَا سَارَۀُ وَ هَذِهِ آسِیَۀُ بِنْتُ مُزَاحِمٍ وَ هِیَ رَفِیقَتُکِ فِی الْجَنَّۀِ وَ هَذِهِ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ وَ هَذِهِ صَفْرَاءُ [صَفُورَاءُ] بِنْتُ شُعَیْبٍ؛54 چهار زن بلند قامت و نورانی بر او وارد شدند که بیشتر، زنان بنی‌هاشم بودند. حضرت خدیجه چون آنها را دید، ترسید. یکی از آنان گفت: ای خدیجه! ناراحت مباش؛ چرا که ما را پروردگارت به سوی تو فرستاده است. ما خواهران تو هستیم؛ من ساره هستم و ایشان آسیه، دختر مزاحم، رفیق تو در بهشت، این مریم، دختر عمران و ایشان صفورا، دختر شعیب است. چهار زن برتر جهان، همراه حضرت خدیجه(س) از برای چنین امر مهمّی مأمور شده و کمر به خدمت چنین وجودی بسته بودند. 4 ـ 2. نورانی‌شدن خانه‌های مکّه و سرتاسر غرب و شرق زمین «فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی‏ الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّۀَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ ذَلِکَ النُّورُ؛55 پس هنگامی که حضرت فاطمه(س) پا به عرصه زمین نهاد، نوری عظیم از ایشان بلند شد تا اینکه این نور به تمام خانه‌های مکّه داخل شد و در شرق و غرب زمین، جایی از این نور خالی نماند. این همان «مثلُ نورِهِ کَمِشکا\»56 و «نور الله»57 است.» شکوفه‌ها، شگفت‌زده از طراوات نوزادی شدند که عطر خدا را به همراه داشت و ستارگان، خیره در سیمای طفلی شدند که نور آفریدگار در آن باز تابیده بود و حضرت خدیجه(س) شادمان از ولادت دختری که بوی عصمت می‌داد و طعم بهشت داشت. 5 ـ 2. خوراندن آب کوثر به حضرت فاطمه(س)، شست‌وشو با آن و لباس‌های بهشتی پس از آنکه حضرت متولّد شد، زنی که در مقابل حضرت خدیجه(س) بود، آن نوزاد را گرفت، اندکی از آب کوثر که قبلاً توسط حورالعین آماده گشته بود، به او خورانید و در آب کوثر شست‌وشو داد و با دو پارچه سفید رنگ که از شیر، سفید‌تر و از مشک و عنبر خوش‌بوتر بودند، یکی را بر بدن نوزاد و دیگری را بر سر او بست.58 این نوزاد همان کوثر، حقیقت خیر فراوان است که خداوند وعده‌اش را به پیامبر(ص) داده بود که: «ما به تو کوثر عطا می‌کنیم.» 6 ـ 2. شهادت بر توحید، نبوّت و امامت، اوّلین و آخرین رسالت حضرت فاطمه(س) نوزاد در بدو تولّد خود، لب به سخن گشود: «فَنَطَقَتْ فَاطِمَۀُ(س) بِشَهَادَۀِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ أَنَّ أَبِی رسول‌الله(ص) سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ أَنَّ وُلْدِی سَیِّدُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَیْهِنَّ وَ سَمَّتْ کُلَّ وَاحِدَۀٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا؛59 خدایی جز الله نیست. پدرم رسول خداست و سرور تمام انبیا. همسرم علی مرتضی(ع)، سرور تمام اوصیا و فرزندانم حسن و حسین: سرور تمام بنی‌آدم. سپس نام تک‌تک فرزندان [معصومش] را برد و بر آنها سلام کرد.» اینکه دیگران چه می‌اندیشیدند، مهم نیست؛ ما را همین حدیث بس است برای صراط مستقیم. آنهایی که این حدیث را باور ندارند، به سراغ آیات «قرآن کریم» بروند؛ آن هنگام که حضرت مریم(س) فرزند خود را به روی دست به میان آماج تیر تهمت‌ها و ناسزاها آورد، حضرت عیسی(ع) لب به سخن گشود و فرمود: «اِنّی عَبدُالله آتانِی الکتابَ و جَعَلَنی نَبیا؛60 من بنده خدایم. به من کتاب داده است و مرا پیامبر قرار داده است.» حال چگونه این نوزاد سخن نگوید که خود، دختر اشرف انبیا و همسر و مادر یازده انسان برتر از حضرت عیسی(ع) است؟ 7 ـ 2. بشارت اهل بهشت برای تولّد حضرت فاطمه(س) در بخشی از حدیث آمده است که حضرت فاطمه(س) به حورالعین بهشتی لبخند زد: «ضَحِکْنَ إِلَیْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ الْجَنَّۀِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَۀِ فَاطِمَۀَ(س)؛61 حورالعین و اهل بهشت یکدیگر را برای تولّد فاطمه(س) بشارت گفتند.» این‌چنین است که خداوند و بهشت به وجود او افتخار می‌کند. و َإفتَخَرَ جبرئیلُ بِکَونِهِ مِنهُم؛62 جبرئیل از اینکه از آنها (خاندان پیامبر) باشد، افتخار می‌کند. 8 ـ 2. رشد معجزه‌سان حضرت فاطمه(س) کَانَتْ تَنْمِی فِی کُلِّ یَوْمٍ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی شَهْرٍ وَ فِی شَهْرٍ کَمَا یَنْمِی الصَّبِیُّ فِی سَنَۀٍ؛63 حضرت فاطمه(س) در هر روز به ‌اندازه‌ای رشد می‌کردند که بچّه‌های دیگر در ماه به آن اندازه رشد می‌کنند و هر ماه تا به حدّی که بچّه‌های دیگر در یک سال. 9 ـ 2. اذان و اقامه گفتن پیامبر(ص) در گوش حضرت فاطمه(س) از حضرت علی(ع) روایت شده: «هنگامی که فاطمه(س) متولّد شد، پیامبر(ص) وارد شد و در گوش راست حضرت فاطمه(س) اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و پیامبر(ص) با هر کس مانند این انجام داد، از شیطان در امان ماند.»64 و این تازه آغازی بود برای رازهای پیچیده حضرت فاطمه(س) و ما فقط می‌توانیم بگوییم: الّلهمَّ صَلِّ علی فاطمۀَ و أبیها و بَعلِها وَ بَنیها و السِّرالمُستَودِعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ. و از او بخواهیم: «یا فاطمۀُ! إشفَعی لَنا فی الجَنَّۀِ» لا تَقسَ فَضلَهُم لِلأنبیاء أجَل فَإنَّ سَلمانَهُم بعدَ تصغیرِ سلیمانُ؛65 فضل و برتری آنها را با انبیا قیاس نکن؛ همانا سلمانِ آنها را اگر (با لفظ) کوچک کنی، سلیمان می‌شود.