چگونه حرف‌زدن را از قرآن بیاموزیم؟  

چگونه حرف‌زدن را از قرآن بیاموزیم؟

دوازدہ ویژگی سخن گفتن "سخن خوب"

از دیدگاہ قرآن ڪریم؛

۱.آگاهانہ باشد.

"لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"

2 . نرم باشد.

"قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشتہ باشد.

۳.حرفے ڪہ مے زنیم خودمان هم عمل ڪنیم.

"لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"

۴.منصفانه باشد.

"وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"

۵.حرفمان مستند باشد.

"قَوْلًا سَدِيدًا" منطقی بزنیم.

۶.سادہ حرف بزنیم.

"قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست. "روان حرف بزنیم"

۷.ڪلام رسا باشد.

" قَوْلاً بَلِیغًا"

۸.زیبا باشد.

"قولوللناس حسنا"

۹.بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم.

"یَقُولُ الَّتی هِیَ أحْسَن"

10سخن هایمان روح معرفت و جوانمردی داشتہ باشد.

"و قولوا لهم قولا معروفا" ۱۱.همدیگر را با القاب خوب صدا بزنیم.

"قولاً كريماً"۱۲.کمک ڪنیم تا درجامعه حرف های پاڪ باب شود.

"هدوا الی الطّیب من القول"

✨چرا امام زمان (عج) را نمی‌بینیم ✨

چرا امام زمان (عج) را نمی‌بینیم

🌺روزی از عارفی سؤال شد: چرا ما امام زمان را نمی‌بینیم؟

عارف گفت: لطفا برگردید و پشت به من بنشینید. شاگرد این کار را انجام داد.

⭐️آیا الان می‌توانید مرا ببینید؟

شاگرد عرض کرد خیر، نمی‌توانم ببینم.

عارف فرمود: چرا نمی‌توانی من را ببینی؟

شاگرد گفت: چون پشت من به شماست.

عارف فرمود: حالا متوجه شدید چرا نمی‌توانید امام زمان را بینید؟!

😔 چون شما پشتتان به امام زمان است، با گناه کردنها و نافرمانی‌ها به امام زمان پشت کرده‌ایم و در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم

أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفرج

بالا رفتن سن ازدواج

بالا رفتن سن ازدواج

برخی موانع ازدواج که باعث بالا رفتن سن ازدواج شده است، عبارتند از:
1- نداشتن هدف درزندگی
2- طولانی شدن دوران تحصیل
3- سنگینی مهریه و مخارج عقد و عروسی
4- تشریفات وافراط در جهیزیه دختران
5- سخت گیری برخی پدران و مادران
6- مداخله خانواده‌ها در زندگی جوانان
7- مشکل پسندی برخی از دختران و پسران
8- نداشتن شغل و درآمد مخصوصاً برای آقایان
9- چشم و هم چشمی
10- اعتیاد
11- انحرافات جنسی در برخی از پسران و دختران.

آسيب هاي اجتماعي

آسيب هاي اجتماعي چيست؟

رفتارهاي انسان بر گرفته از فرهنگ وباورهاي فردي است از اين رو رفتار افراد موحد وبا ايمان با افراد مادي متفاوت است بگونه اي كه امنيت جاني ،مالي ،اجتماعي و...در جامعه اي كه از ارزشهاي الهي وديني برخوردارند بالاتر است ودر جوامعي كه بي اعتقادي ودنيا پرستي در آن رواج دارد اين امنيتها ضعيف تر است آسيب هاي اجتماعي با بسياري از امور ديگر مانند اقتصادي ،رفتارهاي مديريتي وسنتها ارتباط دارد آسيبهاي اجتماعي در جوامع مختلف متفاوت است اما جوامعي كه مي خواهند توسعه يافته تلقي شوند بايد براي مبارزه با آسيب هاي اجتماعي راه حلهاي مدرن ارائه نمايند واز روشهاي قديمي پرهيز كنند ،

آسيب هاي اجتماعي از چند جنبه قابل بررسي هستند :

1-از زوايه انسان ،كه هر انسان با هر دين وآئين واعتقاد وفكر ،ومذهب وگرايش ومسلك وارتباط با جناح يا حزب خاصي يا با ترحم يا با هدايت ويا با همراهي اعتقاد دارند كه به گروههاي آسيب پذير ياري نمايند مثلاً هر انساني دوست دارد به پير مرد يا پيرزني كمك كند وهر انساني دوست دارد به نابينايي كمك كند و...

2-از زاويه اجتماعي اگر به اين آسيب هاي اجتماعي بموقع رسيدگي نشود افزايش جرم وجنايت را در پي دارد كه مخرب انضباط اجتماعي است

3-از جنبه سياسي ، كه اگر توجه نشود كشوررا به دامن بيگانگان سوق مي دهد وبجاي فرهنگ خودي فرهنگ بيگانه در كشور پياده مي شود وبه اعتقادات ديني ومذهبي جامعه لطمه وارد مي نمايد ، وجود آسيب هاي اجتماعي ، بزرگنمايي وتبليغات دشمنان كشور را در پي دارد ضمن آنكه وجود آسيب هاي اجتماعي در كشور اسلامي عامل تبليغ منفي بر ضد اسلام است لذا لازم است كه آسيب هاي اجتماعي ريشه يابي شود واز كلي گويي در جامعه پرهيز گردد وبا ارائه راهكارها ي مدرن به جزئيات آسيب هاي اجتماعي توجه شود

در برخورد با آسيب هاي اجتماعي تقليد كوركورانه از بيگانگان جايز نيست به دليل اينكه آسيب هاي اجتماعي ارتباط كاملي با سنتهاي هر جامعه دارد والگو برداري از جوامع ديگر صلاح نيست

سئوال ؟ آسيب هاي اجتماعي ناشي از چيست ؟

برخي از آسيب ها وناهنجاريهاي اجتماعي ناشي از ظلم افراد يا گروهها ي بزهكار در جامعه است مثلاً تجاوز به عنف توسط برخي از افراد كه انفرادي يا باندي مرتكب مي شوند وبراي بانوان جامعه ايجاد مزاحمت مي نمايند لذا مسئولين بايد با اين افراد هنجار شكن برخورد قاطع وقانوني داشته باشند وبا عملكرد دستگاه قضايي ونيروي انتظامي جامعه براي مردم امن وبراي هنجار شكنان نا امن گردد

سئوال ، وظيفه حكومت در اين مورد چيست ؟ حكومت خوب حكومتي است كه براي حل آسيب هاي اجتماعي قرمول صحيح ومنطقي همراه با نو آوري وارائه ابتكارات وخلاقيتها در جهت رسيدن به شكوفايي داشته باشد

راهكارها وپيشنهادات جهت پيشگيري از وقوع آسيب هاي اجتماعي در جامعه ونقش خانواده ها

سازمان بهزيستس وسازمانهاي مشابه صيانت از كساني را كه دچار آسيب هاي اجتماعي شده اند بعهده گيرند وبراي اينكار استفاده از نهادهاي مردمي ومدني در برخورد با آسيب هاي اجتماعي بسيار حائز اهميت است براي نمونه ستاد مردمي پيشگيري از اعتياد ، ستاد ديه ، شوراهاي حل اختلاف ، شوراهاي اسلامي ، انجمنهاي خيريه و..دولت وسازمان بهزيستي بايد اين تشكلهاي مردمي را تقويت نموده وخود بر عملكرد آنها نظارت نمايد.

انواع آسيب هاي اجتماعي در جامعه كدامند ؟

1-طلاق : طلاق يكي ازآسيب هاي اجتماعي در جامعه است بايد همه مردم با مسئولين همكاري وهمفكري نمايند تا از وقوع اين آسيب اجتماعي پيشگيري شود وراه چاره تقويت اعتقادات ديني ومذهبي وآشنايي خانواده با وظائف وآئين همسر داري وتوجه به ارزشهاي والاي انساني وتحكيم بنيادي خانواده ها واتخاب معيارها وملاكهاي ارزشي در انتخاب همسرمي باشد

2-اعتياد : يكي ديگر از آسيبهاي اجتماعي خانمان سوز اعتياد است كه اكثر جوانان را مورد هدف قرار مي دهد لذا خانواده ها با هوشياري وشناخت از آثار پديده شوم اعتياد مي توانند فرزندان خودرااز اين بلاي خانمان سوز نجات دهند

3-سرقت ، خانواده ها اگر به ضرب المثل تخم مرغ دزد شتر دزد مي شود توجه نمايند فرزندان آنها به سارقين حرفه اي تبديل نمي شوند

4-اهانت وهتك حرمت : يكي ديگر از آسيب هاي اجتماعي موجود در جامعه وقوع جرم اهانت وتوهين وهتك حرمت مردم است كه ما آنرا ساده مي انگاريم لذا اگر خانواده ها به ارزشهاي ديني واسلامي توجه نمايند وحقوق شهروندي را رعايت نمايند اين پديده در جامعه از بين خواهد رفت

5-شهادت كذب در محاكم قصايي ، متأسفانه تعدادي افراد در جامعه همواره دنبال اين هستند كه براي ناحق جلوه دادن حق ديگران شهادت كذب دهند وبا اين شهادت كذب حق افراد ضعيف ومظلوم از بين مي رود لذا اگر ما بعنوان يك مسلمان معتقد باشيم كه شهادت كذب جزء گناهان كبيره است زيرا باعث باطل شده حق مي گردد واز مجازات قانون شهادت كذب آشنا باشيم اين پديده اجتماعي كه اثرات مخربي دارد از بين خواهد رفت

6-قسم ناحق وبي اهميت جلوه دادن سوكند جهت ابطال حق مسلم ديگران ، متأسفانه چون اكثر مردم در روابط اقتصادي وبازار وانجام معاملات موارد قانوني را از لحاظ عقد قرارداد يا سند رعايت نمي كنند در محاكم عادت به سوكند خوردن نموده واگر يك طرف از خداوند ترس نداشته باشد به راحتي با يك سوگند حق ديگري را ضايع مي نمايد لذا بايد امورات مربوط به معاملات را قانونمند تر نمود

7-ترويج فساد وابتذال فرهنگي در جامعه مانند قاچاق مشروبات الكلي ، عدم رعايت پوشش اسلامي ،وفساد اخلاقي ومنتشر نمودن فيلم خانوادگي مردم و...راه پيشگيري از اين آسيب اجتماعي فقط تقويت اعتقادات ديني ومذهبي واعلام مجازات سنگين براي مجرمان اين پديده ها مي باشد

8-كمرنگ شدن امر به معروف ونهي از منكر در جامعه يكي از دلايل اصلي آسيب هاي اجتماعي است راه چاره انس بيشتر با آيات قران است كه بعنوان يك مسلمان بدانيم چند آيه از آيات قران به امر به معروف اشاره دارد

9-تبعيض وناعدالتي در جامعه ودستگاههاي دولتي يكي ديگر از علتهاي وقوع آسيبهاي احتماعي است

10-عدم توجه به تكريم ارباب رجوع وعدم احترام به مردم از علل ديگر ونشانه آسيب هاي اجتماعي است زيرا برخورد غير منطقي وغير اسلامي با مردم مردم را ار دستگاه حكومتي بيزار مي كند ومردم از نظام فاصله مي گيرند.

بحران هویت و انحرافات اجتماعی

صاحب نظران بر این اعتقادند که خودآگاهی فرد نسبت به هویت و حقیقت وجودی خود و نیز شناخت و پیروی فرد از انتظارات و قواعد پذیرفته شده اجتماعی، سلامت زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را تضمین نموده و از میزان ارتکاب جرائم و انحرافات اجتماعی و بروز آسیب ها ی اجتماعی می کاهد. بدین لحاظ طرح مبحث بحران هویت با ابعاد مختلف آن، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در گسترش دامنه انحرافات اجتماعی، از جمله نیازهای ضروری جامعه کنونی می باشد بدین مناسبت این نوشتار درصدد است با گذری اجمالی بر تعاریف و مفاهیم واژگان هویت و هویت اجتماعی، عناصر قوام بخش هویت را مورد تحلیل قرار داده و سپس زمینه ها و عوامل انحرافات اجتماعی و نیز علل مؤثر در بروز آسیب به هویت اجتماعی را بررسی کند تا بدین وسیله ضمن شناخت زمینه های شکل گیری بحران هویت و نیز انحرافات اجتماعی، راهکارها و پیشنهادات مؤثر در پیشگیری از چنین معضلی را ارائه کند

دامنه انحرافات اجتماعی، بسیار گسترده است و شکی نیست که این طیف وسیع، می تواند با خرده نظام های اجتماعی، شخصیتی، فرهنگی و مختصات بنیادین محیط اجتماعی کشور مرتبط باشد. به عبارت دیگر علل و عوامل انحرافات اجتماعی می تواند در دو سطح فردی و اجتماعی تبیین شود که این نوشتار معطوف به بررسی تأثیر بحران هویت به عنوان یکی از عوامل مؤثر در بروز انحرافات اجتماعی است. در آغاز ضروری است که این واژه از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف شود.

مفهوم شناسی هویت

در فرهنگ لغت «معین» آمده است که: «هویت» یعنی آنچه که باعث تشخص فرد می شود. از این مفهوم پیداست که هویت، حقیقت و چیستی و هستی را می رساند. اصل این کلمه، عربی است و از کلمه «هو» به معنی او (ضمیر غایب مفرد مذکر) اخذ شده است و از ضمیر«هو»، لفظ مرکب «هو، هو» ساخته شده است که اسم مرکب الف و لام دار می باشد. معنای این اسم «اتحاد بالذات»یا «انطباق بالذات» است. بنابراین هویت یک پدیده، نشانگر هیئت و ماهیت وجودی آن ذات است. به عبارت دیگر چیستی و حقیقت پدیده مورد نظر، هویت آن را می رساند و می تواند به صورت فردی یا جمعی باشد.

واژه Identity به معنای «هویت» ریشه در زبان لاتین دارد و دارای دو معنای اصلی است:

معنای اول آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان، سازگاری و تداوم را فرض می گیرد. بنابراین مفهوم هویت (به معنای اصطلاحی آن) میان اشیا و افراد دو نسبت محتمل را برقرار می سازد: از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت.

هویت، جنبه ها ، جلوه ها و ابعاد متفاوت و متنوعی دارد، بعد فلسفی، بعد روانی، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی از ابعاد هویت محسوب می شوند.

با توجه به فضای مقاله، باید مفهوم «هویت اجتماعی» را معنا نمود. در آغاز باید یادآور شد که به علت پیچیدگی و در هم تنیدگی پدیده ها ی اجتماعی، ارائه تعریفی روشن که همه ابعاد هویت اجتماعی را بیان کند، بسیار مشکل است، اما در نهایت می توان مؤلفه ها یی را برشمرد که نشان دهنده هویت جمعی باشند.

هویت اجتماعی

این مفهوم به شیوه ها یی اشاره دارد که به واسطه آنها، افراد و گروه ها در روابط اجتمــاعی خود از افراد و گروه ها ی دیگر متمایز می شوند. همچنین به برقراری و متمایز ساختن نظام مند نسبت ها ی شباهت و تفاوت میان افراد، میان گروه ها و میان افراد و گروه ها اشاره می نماید.

هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چه درکی دارند؟

در این تعریف، دو نکته قابل طرح است: اول آنکه نقش «شناسایی» در فرآیند هویت یابی بسیار مهم است؛ به اینمعنا که چگونه و از چه منظری دو شخص به تشخیص و تعیین هویت دیگران می پردازند. دوم آنکه هویت اجتماعی یک امر ثابت و لایتغیر برای افراد نیست، به عبارت دیگر مانند یک معنا برای یک لفظ، ذاتی افراد نیست، بلکه محصول توافق یا عدم توافق جمعی است و همیشه قابل نقد و ارزیابی است.

هویت دارای ابعاد و جنبه ها ی متفاوتی است، مهمترین بعد هویت، بعد اجتماعی یا جامعه ای آن است که بر سایر ابعاد هویت حاکمیت و تأثیر دارد. در واقع هویت به هر شکلی که تجلی کند، آن جلوه، مستقیماً یا غیر مستقیم، اجتماعی خواهد بود. برای درک این مفهوم باید به این نکته مهم توجه داشت که هویت اجتماعی در گروه شکل می گیرد. بدین ترتیب، اولاً: جامعه از روابط افراد و در درون گروه ها ی مختلف (خانوادگی، شغلی، دینی ) تشکیل شده است. ثانیاً: فرد باید به یک خودآگاهی نسبت به نقش و پایگاه و اهمیت خود در میان گروه و نیز به یک آگاهی نسبت به سایر گروه ها دست یابد تا هویت جمعی او شکل گیرد. بنابراین عنصر خود آگاهی در بعد اجتماعی هویت، نقش مهمی دارد. البته عوامل مختلفی در تشکیل هویت جمعی مؤثر هستند که برخی از آنها عبارتند از: خانواده؛ زبان؛ دین؛ زادگاه؛ شغل؛ سن؛ جمعیت؛ ایدئولوژی؛ ملیت (قومیت)؛ تاریخ گذشته؛ خودآگاهی و خودیابی.

با عنایت به این عناصر، می توان هویت گروهی را چنین تعریف کرد: «هویت، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت می کند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طـور مشخص و قـابـل قبـول و آگاهـانه، از سایر گروه ها و افراد متعلق به آنها متمایز می سازد.» بنابراین هویت جمعی خاستگاه جامعوی دارد و از عناصر متفاوتی قوام می یابد و عنصر خودآگاهی افراد در این مفهوم بسیار مهم است

هویت فردی

به اعتقاد بعضی از جامعه شناسان ـ نظیر گیدنزـ هویت فردی و هویت اجتماعی، از نظر کیفی و نوعی متفاوتند. به این معنا که هویت فردی، ناظر به افراد و هویت جمعی معطوف به جامعه است. به اعتقاد «فریدمن»، دو نوع نظام وجود دارد: یکی هویت اجتماعی ـ فرهنگی و دیگری هویت فردی ـ شخصی.

هویت اجتماعی نسبت به هویت شخصی، واقعی تر بوده و دارای استحکام و دوام بیشتری است، همان طور هویت اجتماعی به هویت فردی تعیّن می بخشد. بارزترین فرق میان هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. بهر حال تمایز میان هویت فردی و جمعی بر اساس عقل متعارف (عقل سلیم) روشن است. انسان ها آنچه را که از جامعه می گیرند در درون پردازش کرده و درونی می کنند، آنگاه آن را می پذیرند و همین مسئله، هویت فردی آنها را تشکیل می دهد..

بحران هویت

بحران به معنی تنش و تضاد یا خروج از حالت تعادل و انحراف از حقیقت است. به عبارت دقیق تر «بحران را می توان موقعیت یا ظرف خاصی دانست که بر اثر آن گروه قومی مورد نظر ] زنان، مردان[ به سبب شرایط خاص تاریخی و یا شرایط نوظهور، از شناخت دقیق حقیقت وجودی و حقوق خویش و نیز شناساندن آنها به دیگران باز مانده اند، به شکلی که نه تنهـا این گروه در این رهگذر، بین وهم و واقعیت معلق است، بلکه دیگران نیز از شناختن درست آن، عاجز می باشند

افراد در وضعیت بحران هویت اجتماعی، نقش خود را در گروه نمی دانند و در سطح کلان تر، جامعه کارکرد خود را از دست می دهد، جامعه دچار سردرگمی و آنومی می گردد، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج می شوند و منزلت اجتماعی افراد لطمه می بینند. در مقابل، بحران هویت فردی به معنی عدم توانایی فرد، در قبول نقشی است که جامعه از او انتظار دارد.

شاخصه ها ی بحران هویت

چگونه می توان بحران هویت را تشخیص داد؟ علائم و نشانه ها ی آن چیست؟

صاحب نظران بر این اعتقادند که خودآگاهی فرد نسبت به هویت و حقیقت وجودی خود و نیز شناخت و پیروی فرد از انتظارات و قواعد پذیرفته شده اجتماعی، سلامت زندگی فردی و اجتماعی افراد جامعه را تضمین نموده و از میزان ارتکاب جرائم و انحرافات اجتماعی و بروز آسیب ها ی اجتماعی می کاهد. بدین لحاظ طرح مبحث بحران هویت با ابعاد مختلف آن، به عنوان یکی از عوامل کلیدی در گسترش دامنه انحرافات اجتماعی، از جمله نیازهای ضروری جامعه کنونی می باشد بدین مناسبت این نوشتار درصدد است با گذری اجمالی بر تعاریف و مفاهیم واژگان هویت و هویت اجتماعی، عناصر قوام بخش هویت را مورد تحلیل قرار داده و سپس زمینه ها و عوامل انحرافات اجتماعی و نیز علل مؤثر در بروز آسیب به هویت اجتماعی را بررسی کند تا بدین وسیله ضمن شناخت زمینه های شکل گیری بحران هویت و نیز انحرافات اجتماعی، راهکارها و پیشنهادات مؤثر در پیشگیری از چنین معضلی را ارائه کند.

دامنه انحرافات اجتماعی، بسیار گسترده است و شکی نیست که این طیف وسیع، می تواند با خرده نظام های اجتماعی، شخصیتی، فرهنگی و مختصات بنیادین محیط اجتماعی کشور مرتبط باشد. به عبارت دیگر علل و عوامل انحرافات اجتماعی می تواند در دو سطح فردی و اجتماعی تبیین شود که این نوشتار معطوف به بررسی تأثیر بحران هویت به عنوان یکی از عوامل مؤثر در بروز انحرافات اجتماعی است. در آغاز ضروری است که این واژه از نظر لغوی و اصطلاحی تعریف شود.

مفهوم شناسی هویت

در فرهنگ لغت «معین» آمده است که: «هویت» یعنی آنچه که باعث تشخص فرد می شود. از این مفهوم پیداست که هویت، حقیقت و چیستی و هستی را می رساند. اصل این کلمه، عربی است و از کلمه «هو» به معنی او (ضمیر غایب مفرد مذکر) اخذ شده است و از ضمیر«هو»، لفظ مرکب «هو، هو» ساخته شده است که اسم مرکب الف و لام دار می باشد. معنای این اسم «اتحاد بالذات»یا «انطباق بالذات» است. بنابراین هویت یک پدیده، نشانگر هیئت و ماهیت وجودی آن ذات است. به عبارت دیگر چیستی و حقیقت پدیده مورد نظر، هویت آن را می رساند و می تواند به صورت فردی یا جمعی باشد.

واژه Identity به معنای «هویت» ریشه در زبان لاتین دارد و دارای دو معنای اصلی است:

معنای اول آن بیانگر مفهوم تشابه مطلق است و معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان، سازگاری و تداوم را فرض می گیرد. بنابراین مفهوم هویت (به معنای اصطلاحی آن) میان اشیا و افراد دو نسبت محتمل را برقرار می سازد: از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت.

هویت، جنبه ها ، جلوه ها و ابعاد متفاوت و متنوعی دارد، بعد فلسفی، بعد روانی، بعد فرهنگی و بعد اجتماعی از ابعاد هویت محسوب می شوند.

با توجه به فضای مقاله، باید مفهوم «هویت اجتماعی» را معنا نمود. در آغاز باید یادآور شد که به علت پیچیدگی و در هم تنیدگی پدیده ها ی اجتماعی، ارائه تعریفی روشن که همه ابعاد هویت اجتماعی را بیان کند، بسیار مشکل است، اما در نهایت می توان مؤلفه ها یی را برشمرد که نشان دهنده هویت جمعی باشند.

هویت اجتماعی

این مفهوم به شیوه ها یی اشاره دارد که به واسطه آنها، افراد و گروه ها در روابط اجتمــاعی خود از افراد و گروه ها ی دیگر متمایز می شوند. همچنین به برقراری و متمایز ساختن نظام مند نسبت ها ی شباهت و تفاوت میان افراد، میان گروه ها و میان افراد و گروه ها اشاره می نماید.

هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر (از جمله خود ما) چه درکی دارند؟

در این تعریف، دو نکته قابل طرح است: اول آنکه نقش «شناسایی» در فرآیند هویت یابی بسیار مهم است؛ به این معنا که چگونه و از چه منظری دو شخص به تشخیص و تعیین هویت دیگران می پردازند. دوم آنکه هویت اجتماعی یک امر ثابت و لایتغیر برای افراد نیست، به عبارت دیگر مانند یک معنا برای یک لفظ، ذاتی افراد نیست، بلکه محصول توافق یا عدم توافق جمعی است و همیشه قابل نقد و ارزیابی است.

هویت دارای ابعاد و جنبه ها ی متفاوتی است، مهمترین بعد هویت، بعد اجتماعی یا جامعه ای آن است که بر سایر ابعاد هویت حاکمیت و تأثیر دارد. در واقع هویت به هر شکلی که تجلی کند، آن جلوه، مستقیماً یا غیر مستقیم، اجتماعی خواهد بود. برای درک این مفهوم باید به این نکته مهم توجه داشت که هویت اجتماعی در گروه شکل می گیرد. بدین ترتیب، اولاً: جامعه از روابط افراد و در درون گروه ها ی مختلف (خانوادگی، شغلی، دینی ) تشکیل شده است. ثانیاً: فرد باید به یک خودآگاهی نسبت به نقش و پایگاه و اهمیت خود در میان گروه و نیز به یک آگاهی نسبت به سایر گروه ها دست یابد تا هویت جمعی او شکل گیرد. بنابراین عنصر خود آگاهی در بعد اجتماعی هویت، نقش مهمی دارد. البته عوامل مختلفی در تشکیل هویت جمعی مؤثر هستند که برخی از آنها عبارتند از: خانواده؛ زبان؛ دین؛ زادگاه؛ شغل؛ سن؛ جمعیت؛ ایدئولوژی؛ ملیت (قومیت)؛ تاریخ گذشته؛ خودآگاهی و خودیابی.

با عنایت به این عناصر، می توان هویت گروهی را چنین تعریف کرد: «هویت، مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات اجتماعی، فرهنگی، روانی، فلسفی، زیستی و تاریخی همسان است که بر یگانگی یا همانندی اعضای آن دلالت می کند و آن را در یک ظرف زمانی و مکانی معین، به طـور مشخص و قـابـل قبـول و آگاهـانه، از سایر گروه ها و افراد متعلق به آنها متمایز می سازد.» بنابراین هویت جمعی خاستگاه جامعوی دارد و از عناصر متفاوتی قوام می یابد و عنصر خودآگاهی افراد در این مفهوم بسیار مهم است.

هویت فردی

به اعتقاد بعضی از جامعه شناسان ـ نظیر گیدنزـ هویت فردی و هویت اجتماعی، از نظر کیفی و نوعی متفاوتند. به این معنا که هویت فردی، ناظر به افراد و هویت جمعی معطوف به جامعه است. به اعتقاد «فریدمن»، دو نوع نظام وجود دارد: یکی هویت اجتماعی ـ فرهنگی و دیگری هویت فردی ـ شخصی.

هویت اجتماعی نسبت به هویت شخصی، واقعی تر بوده و دارای استحکام و دوام بیشتری است، همان طور هویت اجتماعی به هویت فردی تعیّن می بخشد. بارزترین فرق میان هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت و هویت جمعی بر شباهت تأکید دارد. بهر حال تمایز میان هویت فردی و جمعی بر اساس عقل متعارف (عقل سلیم) روشن است. انسان ها آنچه را که از جامعه می گیرند در درون پردازش کرده و درونی می کنند، آنگاه آن را می پذیرند و همین مسئله، هویت فردی آنها را تشکیل می دهد.

بحران هویت

بحران به معنی تنش و تضاد یا خروج از حالت تعادل و انحراف از حقیقت است. به عبارت دقیق تر «بحران را می توان موقعیت یا ظرف خاصی دانست که بر اثر آن گروه قومی مورد نظر ] زنان، مردان[ به سبب شرایط خاص تاریخی و یا شرایط نوظهور، از شناخت دقیق حقیقت وجودی و حقوق خویش و نیز شناساندن آنها به دیگران باز مانده اند، به شکلی که نه تنهـا این گروه در این رهگذر، بین وهم و واقعیت معلق است، بلکه دیگران نیز از شناختن درست آن، عاجز می باشند

افراد در وضعیت بحران هویت اجتماعی، نقش خود را در گروه نمی دانند و در سطح کلان تر، جامعه کارکرد خود را از دست می دهد، جامعه دچار سردرگمی و آنومی می گردد، نهادهای اجتماعی از حالت تعادل خارج می شوند و منزلت اجتماعی افراد لطمه می بینند. در مقابل، بحران هویت فردی به معنی عدم توانایی فرد، در قبول نقشی است که جامعه از او انتظار دارد.

شاخصه ها ی بحران هویت

چگونه می توان بحران هویت را تشخیص داد؟ علائم و نشانه ها ی آن چیست؟

مطابق مهندسی و برنامه ریزی اجتماعی، علائم و شاخصه ها ی آسیب شناختی نشانگر حالت مرضی جامعه است. زیرا جامعه همانند جسم انسان دچار آفت ها یی می شود، همان طور که در زمان بیماری جسم، بر اساس علائم بالینی می توان نوع بیماری، علل و درمان آن را تشخیص داد؛ همان طور بیماری ها ی اجتماعی نیز دارای علائمی هستند که به کمک آنها، می توان بیماری را تشخیص داد و معالجه کرد.

بیگانگی

«بیگانگی» در اصطلاح رایج علوم اجتماعی، به معنی گسستگی یا جدایی میان افراد با کل شخصیت می باشد و از جنبه ها ی مهم جهان تجربه است. بیگانگی دارای حالت ها ی متفاوتی از جمله جدایی انسان از جهان عینی نظیر محیط کار و جدایی خود با خود یا «از خود بیگانگی» است. از این مفهوم، حالت عینی جدایی و انحطاط اجتماعی اراده می شود.

به این ترتیب درمی یابیم که بیگانگی، دارای طیف ها و انواع مختلفی است و «از خود بیگانگی» به عنوان یکی از مهم ترین آنها، معرف و نشان دهندة بحران هویت است، در این وضعیت انسان ها نه تنها نسبت به یکدیگر احساس جدایی و بیگانگی و تغایر می کنند، بلکه با خود نیز سر ستیز دارند، در واقع هستی و حقیقت خود را گم می کنند، در این صورت شخصیت حقیقی انسان لطمه می بیند.

تنش ها و آشوب ها ی اجتماعی

کجروی ها ی گوناگون اجتماعی مانند شورش ها ی دسته جمعی، ناهمنوایی ها ی اجتماعی، درگیری های خیابانی، آزارهای جنسی و علائمی از «بی هویتی اجتماعی» یا بحران هویت هستنـد. وقتی عـده ای که به لحـاظ شخصیت از هم گسیختـه هستند و جامعه آنها را به عنوان یک انسان متعادل و بهنجار نمی نگرد، در کنار هم جمع می شوند و یک گروه یا انبوهه را تشکیل می دهند؛ این وضعیت، زمینه ساز انواع انحرافات اجتماعی خواهد شد. به عنوان مثال جوانانی که دارای کار و شغل مناسبی نیستند، در کنار هم جمع می شوند و این حالت آشفتگی، زمینه ساز و پیش زمینه انواع انحرافات و آسیب ها ی اجتماعی خواهد بود.

مدگرایی

شاید بتوان مدگرایی را بارزترین شاخصة بحران هویت تلقی کرد. در علوم اجتماعی مد را چنین تعریف می کنند: «مد را می توان به صورت شکل ها یا الگوهای غیر منطقی و ناپایدار رفتار تعریف کرد که به طور مکرر در جوامعی به وجود می آید که دارای نمادهای پایگاه ثابت نبوده و اعضای آن با استفاده از تقلیدهای انتخابی جهت دار در جستجوی بازشناسی پایگاه و ابزار وجودی می باشند. «برنارد» معتقد است که مدها مانند هوس ها ی اجتماعی بی ثبات و غیر منطقی اند. بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی بر این اعتقادند که مد دارای یک خصوصیات دوری است که به صورت یک نیروی فرهنگی خارج از کنترل گروه ها ی ذی نفع و تقریباً به طور مستقیم عمل می کند. نکته قابل توجه دیگر آنکه، مد نمایانگر یک حرکت اجتماعی نمایشی است.» مدگرایی نشان دهنده تزلزل و بحران هویت اجتماعی افراد جامعه است. در این وضعیت جامعه دچار انحراف شده است و افراد سعی می کنند خود را به یک نوع مدل و گرایش نسبت دهند تا بدین وسیله هوس ها ی خود را ارضا کنند. مدل ها ی روزمره ای که خود را در لباس، نوع رفت و آمد، حرف زدن و مهمانی دادن یا به عبارت دیگر سبک زندگی نشان می دهد، معیار و شاخص بحران هویت جمعی است.

وازدگی در مقابل فرهنگ بیگانه

چگونه می شود که یک فرهنگ در مقابل فرهنگ دیگر رنگ ببازد؟ بستر این تغییرات چگونه فراهم می شود؟ در ابتدا باید بین دو مقوله داد و ستد فرهنگی از یک سو و تهاجم فرهنگی از سوی دیگر تفاوت قائل شد. داد و ستد فرهنگی، امری مفید، بلکه لازم و ضروری می باشد و تجربه جهان خارجی حاکی از این است که یکی از عوامل بالندگی و پویایی فرهنگ ها همین تعامل متقابل فرهنگی است. در دنیای کنونی، فرهنگی که قادر نباشد عناصر فرهنگی مفید را جذب و عناصر غیر مفید را دفع کند، همانند یک ارگانیزم زنده، بعد از مدتی فرسوده می شود و از بین خواهد رفت، اما در مقابل، نوعی دیگر از تعامل وجود دارد که در آن، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مقابل را تخریب می کند، ارزش ها و هنجارهای آن را نادیده می انگارد و با غلبه و تهاجم، درصدد جایگـزینی ارزش ها و عنـاصر مـورد نظـر خویش است. در حالت اول، افراد جامعه ارزش ها را با علم و درایت می پذیرند. در نتیجـه ارزش ها در کلیت هـویت فرهنگی ـ اجتماعی جای داده می شود و همانند یک عنصر خودی با آن معامله می گردد، این فرآیند در صورت احساس نیاز به عنصری خاص انجام می پذیرد. اما در وضعیت تهاجمی، هنجار فرستان لزوماً درصدد جایگزین ساختن هنجار مورد نظر خودشان هستند و اصولاً با شگردها و ابزارهای مختلف، قدرت تفکر و انتخاب و گزینش را از طرف مقابل سلب می کنند. حال سوال اساسی این است که چگونه یک جامعه در این وضعیت قرار می گیرد؟

اگر احساس پوچی و بی هویتی به یک احساس همگانی و فراگیر تبدیل شود و افراد دچار بحران هویت شوند، وضعیت تهاجمی شکل خواهد گرفت. به این معنی که بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز ورود فرهنگ بیگانه، به شکل تخریبی است.

بعضی از جامعه شناسان مانند «اسپنسر» جامعه را همانند یک ارگانیزم می انگارند که وقتی دچار حالت مرضی می شود، قدرت دفاعی خود را از دست می دهد و در مقابل حملات بیماری ها قدرت مقابله و دفاع ندارد و با ورود کوچکترین عامل مخرب، سلامت خود را از دست خواهد داد. احساس بیگانگی نسبت به فرهنگ خودی و بی هویتی اجتماعی، زمینه ساز پذیرش تهاجم فرهنگی است. بنابراین جامعه ای که دچار تهاجم فرهنگی است، و تغییرات اجتماعی در آن سریع صورت می گیرد و ارزش در آن جامعه ناپایدار است و هنجارشکنی در آن مرسوم می باشد نشان دهندة بحران هویت است.

عوامل و زمینه ها ی اجتماعی بحران زا

برخی از زمینه ها ی اجتماعی و عوامل زمینه ساز هویت اجتماعی خانواده، رسانه ها ی جمعی، ساختاری اجتماعی و است که در صورت ضعف کارکرد این عناصر و یا در شرایط کارکرد منفی آنها، بحران هویت ایجاد می شود.

خانواده

اولین عامل و مهمترین ابزار جامعه پذیری افراد یک جامعه، «خانواده» می باشد، زیرا اجتماعی شدن افراد از خانواده شروع می شود. نوزاد انسانی در خانواده رشد و نما می کند، رفتارهای اجتماعی، هنجارها و ارزش ها را می آموزد و یاد می گیرد که چگونه با دیگران تعامل داشته باشد. بنابراین هویت انسانی در خانواده شکل می گیرد. حال اگر خانواده ای دچار اختلال و نابسامانی باشد و کارکرد و نقش اصلی خود یعنی تربیت و پرورش را از دست بدهد، فرآیند جامعه پذیری به خوبی انجام نمی شود، در این وضعیت فردی که وارد عـرصه ها ی مختلف اجتماعی شده است، دچار بحران هویت می شود و نمی تواند خود را با ارزش ها ی پذیرفته شده جامعه همنوا کند و نقش خود را به خوبی ایفا کند.

رسانه ها ی جمعی

یکی از خاستگاه ها یی که هنجارها و ارزش ها از آنجا نشر و اشاعه پیدا می کنند، رسانه ها ی جمعی مانند رادیو، تلویزیون و مطبوعات هستند. ساده ترین مدل پیام رسانی از یک طیف سه درجه ای تشکیل شده است: یک طرف، فرستنده پیام، طرف مقابل گیرندة پیام و در حد وسط آن پیام یا متن قرار دارد. نکته اصلی اینجاست که پیام، لزوماً آن چیزی نیست که مورد نیاز گیرندة پیام است، بلکه فرستنده پیام، نوع پیام را انتخاب می کند و طبیعتاً فرستنده، بر اساس خواسته ها ، علائق و سیاست ها ی کلان آن فرهنگ، پیام را ارسال خواهد کرد، گاهی فرستنده، برای گیرنده پیام، نیاز سازی می کند و نیازهای جدیدی را برای او تعریف می کند. با دقت در این فرآیند به خوبی می توان به نقش منفی رسانه ها در ایجاد بحران هویت پی برد. به عنوان نمونه ایجاد بحران هویت قومی که یکی از انواع بحران هویت می باشد، می تواند توسط رسانه ها ی گروهی انجام پذیرد.

ساختارهای کلان

ساختارهای اجتماعی به گونه ای در شخصیت انسانی تأثیر می گذارد که فرد احساس می کند، در یک چارچوب جبرگونة اجتماعی عمل می کند و همواره تحت نظر دیگران است، لذا سعی می کند رفتار فردی و جمعی خود را به گونه ای تنظیم کند که حداکثر رضایت دیگران را جلب نماید. با این توصیف ساختارهای کلان اجتماعی چگونه می تواند در بحران هویت اجتماعی مؤثر باشد؟ اگر بخواهیم این سؤال را با توجه به شرایط جامعه کنونی ایران پاسخ گوییم، به ناچار باید نظری اجمالی و بسیار کوتاه به تاریخ معاصر ایران داشته باشیم:

ورود مظاهر فرهنگ غربی (عمدتاً فرهنگ مادی ) در زمان صفویه به تدریج آغاز شد و در زمان قاجاریه خصوصاً اواخر این سلسله، به نقطه اوج خود رسید، به حدی که این بار تنها اشیاء و عناصر مادی فرهنگ غرب نفوذ نمی کرد، بلکه انواع مکاتب فکری که در غرب رشد یافته بود و ساختار جامعه غربی را از نو پایه ریزی کرده بود، به فرهنگ ایران نفوذ نمود و ساختار اجتماعی کشـور را درهم ریخت و هـویت اجتمـاعی جامعـه را به چالش کشید، از این مرحله به بعد، بحران ها ی هویت جمعی شکل گرفت. این فرآیند با حکومت رضاخان تکمیل شد، به گونه ای که ساختار جامعه ایرانی با تغییرات و تحولات شدیدی مواجه شد. این تغییرات اجتماعی اغلب نهادها و ساختارهای مسلط جامعه آن روز ایران را تحت الشعاع قرار داد: ساختار اقتصادی که بر پایه کشاورزی و دامداری قرار داشت و عمده محصولات مورد نیاز در داخل کشور را تولید می کرد با هجمه ورود تکنولوژی و کالاها صنعت غرب به سمت اقتصاد بیمارگونة صنعتی سوق داده شد، ساختار خانواده از خانواده سنتی به خانواده مدرن تبدیل شد و ساختار فرهنگی تحت تأثیر بیشتری قرار گرفت و همان طور سایر ساختارهای خرد اجتماعی در کلیت ساختار جدید هضم شدند. این تغییرات گرچه به یکباره انجام نگرفت، ولی نتیجه این فرآیند، جز ایجاد بحران هویت در جامعه ای با سابقه دیرینه فرهنگی نبود. در مجموع شاید بتوان بحران ایجاد شده را تحت عنوان «بحران ایدئولوژی» معرفی کرد. در واقع چالش سنت و مدرنیته یکی از عوامل ایجاد بحران هویت اجتماعی است که از تغییرات ساختارهای کلان جامعه متأثر می باشد.

اندیشمندان غربی مانند «رنه گنون» به این موج بحران زا که توسط دنیای متجدد و تمدن غرب ایجاد شده است، اشاره کرده اند. او در صفحاتی از کتابش به علل و زمینه ها ی بحران می پردازد، البته بیشترین بحرانی را که وی آن را تبیین می کند، بحران معرفتی است.

بنابراین به طور خلاصه در فرآیند توسعه و دگرگونی جوامع، باورها، اعتقادات و رفتار انسان نیز دستخوش استحاله و تغییر می شود و این تغییر و دگرگونی با مظاهری همچون خانواده مدرن، دولت و جامعه مدرن، در کلیت اجتماع بحران ایجاد می کند و این بحران، قبل از همه، هویت جمعی را مورد آسیب قرار می دهد.

راه ها ی پیشگیری از بحران هویت اجتماعی

به نظر می رسد با توجه به اصول و مبانی دینی و ارزش ها ی معنوی بتوان بسیاری از بحران ها ی اجتماعی از بروز بحران هویت پیشگیری نمود. این مطلب تنها در حد یک شعار و آرزو و آرمان دست نیافتنی نیست. اگر امروز شاهد ناهنجاری ها ی اجتماعی در جامعه می باشیم که به بحران تبدیل شده است، بدین علت است که ساختارهای اجتماعی چندان بر مبنای اصول دینی استوار نشده است. اگر بخشی از جامعه بر اساس رویکرد دینی و بخش ها ی دیگر عقب تر از آن حرکت کنند، زمینه بحران هویت اجتماعی فراهم خواهد شد.

به عقیده نگارنده، مشکل اصلی جامعه ما این است که هنوز ارزش ها و هنجارهای دینی به خوبی تعریف نشده و معرفت دینی جامعه در حد لازم و کافی نیست، بنابراین مشکل اصلی ما در نوع نگرش و رویکرد افراد جامعه، به ویژه مهندسین اجتماعی و مسئولین نهادهای فرهنگی ـ اجتماعی نسبت به موضوع دین است. در مقابل وقتی به مبانی دینی مراجعه می کنیم، درمی یابیم که عناصر دینی و آموزه ها ی آن از پتانسیل قویی برای ایجاد یک جامعه سالم و دارای هویت والا و بالا، برخوردار است. بنابراین اولین قدم پیشگیری از بحران ها و آسیب ها ی اجتماعی جهت دهی و ساماندهی امور اجتماعی بر اساس ارزش ها و هنجارهای دینی است که البته این کار، کاری سخت و زمان بر است.

نقش دین و آموزه ها ی دینی

دین چگونه و با چه سازوکاری می تواند در تثبیت شخصیت و رفع بحران هویت مؤثر باشد؟ به عبارت دیگر کارکرد دین چیست و چگونه می تواند بحران زدایی کند؟

در اینجا به طور اختصار بعضی از سازوکارهای دینی را جهت رفع بحران هویت اجتماعی یادآور می شویم:

اولین و مهمترین کارکرد دین «معنی بخشی» به زندگی است. دین زندگی را معنادار و هدف دار می کند، به شکلی که انسان بدون اینکه زندگی را به عنوان یک هدف اصلی بنگرد، در عین حال از زندگی لذت برده و آن را وسیله تقرب به سعادت قرار می دهد. دین، انسان را از سردرگمی و رنج که همواره گریبانگیر انسان ها ست، نجات می دهد.

دین انسان را به سرچشمه حیات نزدیک می کند و با آموزه ها ی حیات بخش خود، شخصیت حقیقی انسان را معرفی می کند. بر اساس آموزه ها ی دینی، انسان در صورتی که راه هدایت را بپیماید، لایق مقام خلیفة اللهی در روی زمین می باشد و این امر اختصاص به جنس خاص و فرد خاصی ندارد، بلکه به تلاش و کوشش انسان وابسته است «و ان لیس للانسان الا ما سعی» (برای انسان چیزی جز سعی و تلاش خودش باقی نخواهد ماند.

تأکید بر تشکیل خانواده

به اعتراف بعضی از اندیشمندان اجتماعی امروزه در جوامع مدرن خانواده کارکرد اصلی خود را از دست داده است، نهادهای اجتماعی، یکی پس از دیگری نقش خانواده را بر عهده گرفته اند، بر این اساس اندیشمندان اجتماعی مجبور شده اند که تعریف مجددی از خانواده ارائه دهند که با وضعیت موجود همخوانی داشته باشد، بحران ها ی اجتماعی عمدتاً بدین علت ظهور می کند که هیچ چیز نمی تواند خلا کارکردهای خانواده را پر کند، اما در مقابل، اندیشه دینی پایه و اساس روابط سالم اجتماعی و یکی از مهمترین و مقتدرترین گروه ها ی اجتماعی را خانواده می داند و بر ازدواج به هنگام، منع شدید از جدایی و طلاق، احترام متقابل والدین و فرزندان به یکدیگر، رعایت حقوق متقابل زن و مرد و فرزندان در خانواده سفارش و تأکید کرده است. با وجود این عناصر، هویت اجتماعی معنی و مفهوم دیگری پیدا می کند، خانواده استحکام می یابد و در نتیجه چنین جامعه ای کمتر دچار بحران هویت خواهد شد.

روابط سالم اجتماعی

جامعه در حقیقت شبکه درهم تنیده ای از روابط افراد است. دین تأکید دارد که این روابط به گونه ای سالم انجام پذیرد. رابطة سالمی که در آن حقوق مشخص هر کدام از طرفین رعایت گردد و لازمه این شبکه حقوقی این است که از ابتدایی ترین حقوق مانند حقوق همسفر تا حقوق عالی و ضروری اجتماعی رعایت گردد. کارکرد این شبکه سالم حقوقی این است که جامعه از یک همبستگی اجتماعی بالایی برخوردار شود، لذا هر چقدر همبستگی اجتماعی افزایش یابد، بروز بحران هویت کمتر خواهد شد.

الگوها و نمونه ها ی فراوانی از روابط سالم و مطلوب اجتماعی، در پرتو همبستگی اجتماعی بر اساس آموزه ها ی دینی را می توان بیان نمود: همسایه خوب و رعایت حقوق همسایه، رفیق خوب و نمونه ها ی عالی تر تأکید فراوان بر صله رحم و رعایت حقوق خویشاوندی به ویژه حقوق پدر و مادر.

یکی از آموزه ها و ارزش ها ی اصیل دینی ارتباط با خویشاوندان دور و نزدیک و ایجاد علقه صمیمانه و برادرانه بین آنهاست. این مهم تا بدان جا می باشد که حتی در مواردی، اسلام دستور می دهد که زکات واجب یا صدقات مستحب را ابتدا به خویشاوندان فقیر برسانید و اگر چنین فردی در بین خویشاوندان وجود ندارد، صدقات را به دیگران هدیه دهید. به طور کلی توصیه ها ی دین در این موارد، در ایجاد یک جامعه سالم با فضای اخلاق و برادری، در سطح بالای همبستگی اجتماعی مؤثر است. آموزه اصلی دین این است که «انما المؤمنون اخوه» مؤمنین همه با یکدیگر برادرند. سفارش و تأکید بر هدیه دادن و پاسخ کافی و مناسب دادن به هدیه آورنده و آموزه ها یی از این نوع، همه یک جامعه ایده آل را پی ریزی می کند.

به هر ترتیب شبکه ارتباطی سالم حقوقی، در تعیین عناصر هویت بخشی اجتماعی مؤثر است، شکی نیست این عناصر، هویت اجتماعی جامعه اسلامی را تشکیل می دهد؛ جامعه ایی که در آن شخصیت افراد لطمه نمی بیند، بلکه هر کسی موقعیت خاص خود را دارد و از حقی برخوردار است و این حق را می تواند استیفا کند. در این صورت نگران ضایع شدن حق خود نیست و دچار بحران هویت و تنش ها ی شخصیتی نخواهد شد. هر چه این شبکه حقوقی گسترده تر گردد، همبستگی اجتماعی مستحکم تر می شود، در این وضعیت نابهنجاری ها و هنجارشکنی ها ی مختلف مثل خودکشی، خودسوزی، انزوای اجتماعی و امثال آن، زمینه بروز و ظهور نخواهد یافت. زیرا به اعتقاد «دورکیم» خودکشی نتیجة ضعف همبستگی اجتماعی است، یعنی نتیجه بحران هویتی است که فرد در اثر گسیخته شدن از جمع دچار آن شده است، حال اگر در سایه مبانی دینی همبستگی اجتماعی بیشتر شود، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.

تأکید بر کسب علم و آگاهی

یکی از آموزه ها ی دینی تأکید فراوان بر کسب علم و دانش و مذمت جهل و نادانی است. مهمترین کارکردهای علم و دانش، شناخت نسبت به «خود» و جایگاه خود در نظام هستی است تا انسان در منظومه هستی سرگردان نباشد و دچار بحران هویت نشود. حضرت امیر(ع) در این مورد کلام راهگشایی دارند و می فرماید:«العالم من عرف قدره، کفی بالمرء جهلاً ان لایعرف قدره» «اندیشمند کسی است که قدر و منزلت و جایگاه خود را بشناسد و جهل و نادانی انسان همین بس که قدر خود را نشناسد

تأثیر گذاری این عامل آنجا آشکار می شود که بدانیم موضوع علم و دانش محورهای متعددی می تواند باشد، یکی از عمده ترین محورها، آگاهی نسبت به حقوق خود و دیگران است، بنابراین با توجه به عوامل علم آموزی و شبکه حقوق سالم، جامعه آرمانی اسلامی، نمای بهتری خواهد یافت. بنابراین علم و دانش در کسب هویت بسیار کار ساز است، هر چه سطح آگاهی افراد جامعه بالاتر باشد، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.

اندیشمند کسی است که قدر و منزلت خود و جایگاه خود را بشناسد، جهل و نادانی انسان همین بس که قدر خود را نشناسد. مکانیزم تأثیر گذاری این عنصر آنجا آشکار می شود که بدانیم موضوع علم و دانش، می تواند محورهای متعددی داشته باشد، یکی از عمده ترین این محورها، علم و آگاهی نسبت به حقوق خود و دیگران است، بنابراین با در کنار هم قرار دادن این عنصر علم آموزی ـ و عنصر دیگر یعنی شبکه حقوقی سالم جامعه آرمانی اسلامی نمای بهتری خواهد یافت. بنابراین عنصر علم و دانش در کسب هویت بسیار کارساز است. هر چه سطح آگاهی افراد جامعه بالاتر باشد، جامعه کمتر دچار بحران هویت جمعی خواهد شد.


منابع:
نصر، سید حسین: «معرفت و معنویت»، ترجمه انشاء الله رحمتی، نشر سهروردی، ۱۳۸۰.
ـ کاظمی، سید علی اصغر: «بحران جامعه مدرن»، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۷.
گنون، رنه: «بحران دنیای متجدد»، ترجمه ضیاء الدین دهشیری، موسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲.
ـ الطائی، علی: «بحران هویت قومی در ایران»، نشر شادگان، ۱۳۷۸.
ـ الطائی، علی: «بحران هویت قومی در ایران»، نشر شادگان، ۱۳۷۸.
ـ الطائی، علی: «بحران هویت قومی در ایران»، نشر شادگان، ۱۳۷۸.
ـ الطائی، علی: «بحران هویت قومی در ایران»، نشر شادگان، ۱۳۷۸.
ـ همیلتون، پیتر: «جامعه شناسی دین»، ترجمه محسن ثلاثی، انتشارات تبیان، ۱۳۷۷.
ـ الطائی، علی: «بحران هویت قومی در ایران»، نشر شادگان، ۱۳۷۸.
جنکینز، ریچارد:«هویت اجتماعی»، ترجمه تورج یاراحمدی، نشر شیرازه،۱۳۸۱.
ـ گولد، جولیوس؛ کولب، ویلیام: «فرهنگ عمومی اجتماعی»، ترجمه گروهی، انتشارات مازیار، ۱۳۷۶

قبر نوراني


به بركت نماز شب، علاوه بر نوراني شدن خانة دنيايي، خانة آخرتي يعني قبر نيز نوراني مي‌شود. نماز شب، انيس قبر و چراغ و فرش آن خانه است و همه اين بركات، براي نماز شب خوان است. جمعي در مدينه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را ديدند، به جلو رفتند و عرض كردند:
يا رسول الله! شخصي از دنيا رفته است، براي او قبري آماده مي‌كنيم تا او را دفن كنيم. حضرت كنار قبر نشستند و نگاهي به درون قبر انداختند. به اندازه‌اي گريستند كه محاسن مبارك حضرت از اشك چشمان خيس شد. سپس با دست شريف خود، مقداري خاك از داخل برداشتند و فرمودند: «عزيزان من! براي قبر خود فكري كنيد!».
در روايت است كه قبر، روزي پنج بار ندا مي‌دهد: «آي مردم! من خانه تاريك هستم! براي اينجا چراغ تهيه كنيد. من خانة تنگ هستم! براي آن عملي انجام دهيد كه آن را وسعت دهد. من خانه بدون فرش هستم! براي آن فرش مهيا كنيد. من خانه مار و عقرب هستم! اعمالي انجام دهيد تا اينها را از ميان ببرد
آري! قبر روزي پنج بار اين ندا را به ما مي‌دهد. اما ما نمي‌فهميم! حال آن كه مرده‌ها، زنده‌اند و به آن توجه دارند؛ اما راه بازگشت براي جبران ندارند.
حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ، حواريون را در قبرستان جمع كرد. رو به قبرها نمود و با صداي بلند فرمود: اي مردگان! ميان من و شما فرق‌هايي است؛ دستان ما به انجام واجبات و ترك محرمات باز است، اما دست شما را بسته‌اند. دست ما براي انجام كارهاي خير، مثل سير كردن گرسنه، عيادت مريض، برآوردن حاجت دردمند، تلاش براي تحكيم احكام الهي و مبارزه با ظلم و فساد و بي‌عدالتي گشوده است، اما دست شما را بسته‌اند. آنگاه به حواريون فرمود: نعمت عمر را قدر بدانيد و اين نعمت را هدر ندهيد.
چون كلام حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ به آخر رسيد، ندايي از قبرها به گوش رسيد كه پس از عرض سلام و ادب گفت: يا نبي الله! آن چه فرموديد، درست است. اما چند چيز هم ما داريم كه شما نداريد.
فرمود: شما چه داريد كه ما نداريم؟
عرض كرد: يا نبي الله! سكرات مرگ آن چه بود، از ما گذشت، اما شما آن را در پيش داريد. شب اول قبر هر چه بود، ‌از ما گذشت. اما شما آن را پيش رو داريد.
سعد، داراي مقام بالايي بود، نقل مي‌كنند كه در جنگ، تيري به سمت او آمد و به گردن او اصابت كرد و رگ آن را پاره كرد و خون از گردنش جاري شد. سعد گفت: «خدايا! مرا از مرگ هراسي نيست، اما دلم مي‌خواهد زنده باشم تا عزت اسلام و پيروزي آن را مشاهده كنم.» پس از دعا، خون گردنش بند آمد و جنگ نيز به نفع اسلام به پايان رسيد. سعد به تورات و انجيل و قرآن كريم مسلط بود. پس از پيروزي، سر زخم سعد باز شد و خون از آنجاري گشت و منجر به شهادت او گرديد. خبر به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دادند كه: يا رسول الله! سعد بن معاذ از دنيا رفت. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به سوي جنازه سعد آمد و كفشها را از پا بيرون آورد و زير جنازه سعد، به آرامي قدم بر مي‌داشت. عرض كردند: يا رسول الله! چرا آرام قدم برمي‌داري؟ فرمود: ديدم كه از آسمان هفتاد هزار فرشته براي شركت در تشييع جنازه حضور يافته‌اند. وقتي موج فرشتگان را ديدم، آرام راه مي‌روم. سپس به قبر رسيدند. حضرت خود به داخل قبر رفت و جنازه را گرفت و به انجام امور دفن ميت پرداخت. در اين هنگام، مادر سعد از راه رسيد و گفت: فرزندم! اكنون كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ متصدي كارهاي تو شده است، براي تو اشك نمي‌ريزم و آرام هستم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با شنيدن سخنان او، سر خود را از درون قبر بلند كرد و فرمود: مادر! همين الان، قبر او را فشار سختي داد. زيرا سعد در منزل، ‌تا حدودي با همسرش بداخلاق بود و بداخلاقي، فشار قبر مي‌آورد؛ هر چند هفتاد هزار فرشته به تشييع جنازه او آمده باشند و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز او را تشييع كرده باشد و با دستان مبارك خود، او را به درون قبر نهاده باشد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
«
صَلاةُ اللَّيْلِ مَرْضاتُ الرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلائِكَةِ... وَ شَفيعٌ بَيْنَ صاحِبِها وَ بَينَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ سِراجٌ في قَبْرِهِ وَ فِراشٌ مِن تَحْتِ جَنْبِهِ وَ جَوابٌ مَعَ مُنْكَرٍ وَ نَكيرٍ وَ مُونِسٌ وَ زائِرٌ في قَبْرِهِ اِلي يَوْمِ القِيامَةِ»؛[1]
نماز شب، مورد رضاي خداوند بزرگ و محبوب ملائكه و شفيع ميان انسان و ملك الموت[2] و چراغ خانه قبر و فرش زير بدن او و پاسخدهندة نكير و منكر و همنشين و زائر او در قبرش تا روز قيامت است.
گريه‌هاي و ناله‌هاي ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ و حضرت علي ـ عليه السلام ـ در قبرستان‌ها و در دعاي كميل ناله سر مي‌داد و به پيشگاه الهي عرضه مي‌داشت:
«
اَللّهُمَّ اغْفِرْلِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ... تُنزِلُ الْبَلاءَ... تَهْتِكُ الْعِصَمَ»؛[3]
خدايا! ببخش آن گناهاني كه دعا را حبس مي‌كند و بلا را نازل مي‌نمايد و عصمتها و پرده‌ها را مي‌درد!
اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ كه معصوم است، مگر مرتكب گناه مي‌شود كه اينگونه دعا مي‌كند؟ در وصيت حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ به امام علي ـ عليه السلام ـ آمده است كه: علي جان! وقتي من را در قبر نهادي، ‌از كنار آن زود نرو! شب اول قبر، بالاي سرم بنشين و برايم قرآن تلاوت كن. تا با خانه قبر انس بگيرم. مگر حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ از خانة‌ قبر وحشت دارد؟ او از چه چيزي خوف دارد؟ در حالي كه فرشتة سؤال كننده از او، در خدمت آن حضرت است.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ در دعاي ابوحمزة ثمالي به درگاه الهي عرض مي‌كند:
«
اَبْكي لِخُرُوجِ نَفْسي. اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري»؛[4]
براي بيرون رفتن جانم گريه مي‌كنم. براي تاريكي قبرم مي‌نالم.
چرا ائمه اطهار ـ صلوات الله عليهم ـ و معصومين ـ عليهم السلام ـ گريه و زاري مي‌كنند؟‌در پاسخ به آن بايد به اين نكته توجه داشت كه در مقامات معنوي، ‌مقامي به نام: «مقام فنا» مطرح است. مقام فنا يعني، انسان در عبوديت خداوند و ديدن عظمت و جلالت و جمال خداوند، به مرحله‌اي مي‌رسد كه خود را نمي‌بيند؛ وقتي انسان خود را نبيند، ‌در نتيجه عمل خود را نمي‌بيند، مانند ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ كه در مقابل عظمت خداوند، عمل خود را نمي‌بينند و گرنه، امام علي ـ عليه السلام ـ و ساير معصومين ـ عليهم السلام ـ داراي مقام عصمت هستند و اعتقاد داريم كه آنان يك لحظه از خداوند غافل نشدند. چون در مقام عظمت خداوندي، ‌خود را نديدند و به طور طبيعي، عمل خود را نيز نديدند. از اينرو، در برابر عظمت و جلال خداوند متعال ناله مي‌كنند.
حبّ به امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ از عوامل نجاتي است كه بسيار به كار انسان مي‌آيد. اگر قرار باشد كه انسان را براي نماز شب بيدار كنند، بايد حجت زمان، اذن آن را صادر فرمايد. بدون آن، ‌هيچ فرشته‌اي انسان را از خواب بيدار نمي‌كند.
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با جنازه‌اي رو به رو شد كه غريب بود. فرمود: جنازه را زمين بگذاريد. سپس فرمود: سر جنازه را باز كنيد تا صورت او ديده شود. آنگاه پرسيد: چه كسي او را مي‌شناسد؟ مردم پاسخ دادند: ما نمي‌شناسيم او غريب است. در همين حال،‌ حضرت علي ـ عليه السلام ـ آمد. حضرت به امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: علي جان! او را مي‌شناسي؟‌عرض كرد: آري! حضرت فرمود: او كيست؟ پاسخ داد:‌ يا رسول الله! ايشان از افرادي است كه هر بار مي‌خواست به محل كار برود، در كوچه مي‌ايستاد و به خانه ما نگاه مي‌كرد تا من از خانه بيرون بيايم. سپس به جلو مي‌آمد و دست به سينه مي‌گفت: يا علي! انّي و اللهِ لاُحبُّكَ؛ علي جان! به خدا سوگند! تو را دوست دارم. او پس از ابراز دوستي، به سوي كار خود روان مي‌شد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ تبسمي كرد و فرمود:‌ علي جان! من ديدم كه جمعيت اندكي همراه جنازه هستند. اما فرشتگان فوج، فوج براي تشييع او از آسمان به پايين مي‌آيند. پس چون محبت تو را در دل داشت، ‌فرشتگان به زيارت او مي‌آيند. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود:
«
يا عَلي! اِنَّ مُحَبِّيكَ يَفْرَحُونَ في ثَلاثَةِ مَواطِنَ عِندَ خُرُوجِ اَنْفُسِهُم وَ اَنْتَ هُناكَ تَشْهَدَهُمْ وَ عِنْدَ الْمَسائَلَةِ فِي الْقُبُورِ وَ اَنْتَ هُناكَ. تَلْقَنُهُم وَ عِنْدَ العَرْضِ عَلَي اللهِ وَ اَنْتَ هُناكَ تُعَرِّفُهُمْ»؛[5]
يا علي! دوستان تو در سه جايگاه خوشحال مي‌شوند. هنگام جان دادن كه در آن هنگام آنان را مشاهده مي‌كني. هنگام سؤال قبر كه در آنجا، آنان را تلقين مي‌كني و موقع عرضه شدن بر خدا كه تو در آنجا آنان را معرفي مي‌نمايي.


[1] . مستدرك الوسائل، ج 6، ص 335.
[2] .
با شفاعت نماز شب، ملك الموت هنگام قبض روح، با انسان مدارا مي‌كند.
[3] .
مفاتيح الجنان، دعاي كميل.
[4] .
مصباح المتهجد، ص 590.
[5] .
بحار الانوار، ج 6، ص 200.

گفتگوی ابلیس با پیامبر ( ص)

پیامبر اکرم(ص) در خانه اُمّ سلمه نشسته بودند.کسی از همسر ایشان اجازه ورود خواست.حضرت رسول(ص) فرمودند:ابلیس است، در را به روی او نبندید نمی خواهم راهش ندهید در را باز کنید و بگذارید بیاید .
وقتی ابلیس رو به روی پیامبر (ص) نشست، گفت من به اختیار خودم به اینجا نیامده ام، دو فرشته از جانب خداوند من را مأمور کردند تا جلسه ای با تو داشته باشم. حضرت فرمودند: من سؤالاتی دارم که تو باید به آنها جواب بدهی

حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: در این دنیا با چه کسی دشمن هستی؟
با تو! نسبت به شما دشمنی بسیار دارم. حضرت پرسیدند: چرا؟
شیطان پاسخ داد: تو با این قدرت معنوی،مردم را هدایت می کنی و به آنها وعده قطعی می دهی که آنها را در قیامت نیز شفاعت خواهی کرد. تو مانع و مخل کار من هستی و زحمت مرا به باد می دهی.
حضرت رسول (ص) از شیطان پرسیدند: آیا با کس دیگری هم دشمن هستی، شیطان گفت:من با یاران و دوستان تو هم دشمن هستم. آنها وقتی گناه می کنند عاشق توبه هستند و از عذاب الهی دلهره دارند و به پدر و مادرشان احترام می گذارند. همچنین دشمن عالمی هستم که به علمش عمل می کند و دشمن کسی هستم که از کار خیر روگردان نیست.
نظر شیطان درباره حضرت علی(ع )
پیامبر اکرم(ص) از شیطان پرسیدند: نظرت درباره علی بن ابیطالب(ع)، وصی من چیست؟ شیطان پاسخ داد یا رسول الله امکان دستیابی به علی(ع) وجود ندارد. این آدم از نظر ما دست نیافتنی است؛چون به پروردگار عالمیان متصل است و ما نمی توانیم به او برسیم و من راضی هستم که او کاری با من نداشته باشد چرا که من طاقت یک لحظه دیدار او را ندارم چون نور الهی علی آنقدر قوی است که ما را دفع می کند
حضرت رسول(ص)فرمودند:شیطان! رفقای تو در این دنیا چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:کسانی که پشت سر مردم غیبت می کنند و پایبند به نماز نیستند. حضرت رسول(ع)فرمودند: همنشینان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: شرابخواران و همچنین تمام زنا کاران در آغوش من هستند.
پیامبر(ص) پرسیدند: وکیلان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:وکیلان من کم فروشان، و خزانه داران من کسانی هستند که خمس و زکات خود را پرداخت نمی کنند
پیامبر اکرم (ص) در ادامه پرسیدند: شیطان! سرور و شادی تو در چیست؟ شیطان پاسخ داد در این است که مردم قسم دروغ می خورند. حضرت فرمود چشم تو را چه چیزی کور می کند؟ شیطان گفت کمکی که به مستمند در تنهایی می شود. پیامبر فرمود گوش تو را چه چیزی کر می کند؟ شیطان گفت وقتی امت تو دستانشان را به سوی پروردگار بلند کرده و یا الله و یا رب می گویند

مسجد شیطان کجاست و چه کسانی مؤذن او هستند؟
پیامبر (ص) از شیطان پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ شیطان گفت بازارهایی که پر از غش و تقلب در اموال باشد.
پیامبر خدا(ص) فرمود :با چه کسی هم غذا هستی؟
شیطان گفت:زنان و مردانی که بر سر سفره، نام خدا را نمی برند.
رسول خدا(ص) فرمود:چه کسی پیش تو عزیز است؟
شیطان گفت:کسی که دائم غرق در معصیت است و معصیت را برای لحظه ای تعطیل و رها نمی کند .
حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: آیا تو مؤذنی هم داری؟
شیطان گفت: کارگردانان و مطربان شبانه، مؤذن من هستند. حضرت فرمود شکار تو چیست؟
شیطان گفت مردان چشم چران. پیامبر پرسید چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ شیطان گفت کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم می ریزد

شیطان از چه کسانی رضایت کامل دارد؟
پیامبر(ص) فرمود:شیطان از چه کسی رضایت کامل داری؟ شیطان گفت:از زنانی که با روی و موی باز با لباس و پوشش خود جلب توجه کرده، با آرایش بیرون آمده و دین مردم را غارت می کنند. (شیطان در حالی این سخنان را می گفت که آن زمان بدحجابی در شهر مدینه وجود نداشت)

منبع از کتاب انوار المجالس به نقل از کتاب سراج القلوب