به بركت نماز شب، علاوه بر نوراني شدن خانة دنيايي، خانة آخرتي يعني قبر نيز نوراني مي‌شود. نماز شب، انيس قبر و چراغ و فرش آن خانه است و همه اين بركات، براي نماز شب خوان است. جمعي در مدينه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را ديدند، به جلو رفتند و عرض كردند:
يا رسول الله! شخصي از دنيا رفته است، براي او قبري آماده مي‌كنيم تا او را دفن كنيم. حضرت كنار قبر نشستند و نگاهي به درون قبر انداختند. به اندازه‌اي گريستند كه محاسن مبارك حضرت از اشك چشمان خيس شد. سپس با دست شريف خود، مقداري خاك از داخل برداشتند و فرمودند: «عزيزان من! براي قبر خود فكري كنيد!».
در روايت است كه قبر، روزي پنج بار ندا مي‌دهد: «آي مردم! من خانه تاريك هستم! براي اينجا چراغ تهيه كنيد. من خانة تنگ هستم! براي آن عملي انجام دهيد كه آن را وسعت دهد. من خانه بدون فرش هستم! براي آن فرش مهيا كنيد. من خانه مار و عقرب هستم! اعمالي انجام دهيد تا اينها را از ميان ببرد
آري! قبر روزي پنج بار اين ندا را به ما مي‌دهد. اما ما نمي‌فهميم! حال آن كه مرده‌ها، زنده‌اند و به آن توجه دارند؛ اما راه بازگشت براي جبران ندارند.
حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ، حواريون را در قبرستان جمع كرد. رو به قبرها نمود و با صداي بلند فرمود: اي مردگان! ميان من و شما فرق‌هايي است؛ دستان ما به انجام واجبات و ترك محرمات باز است، اما دست شما را بسته‌اند. دست ما براي انجام كارهاي خير، مثل سير كردن گرسنه، عيادت مريض، برآوردن حاجت دردمند، تلاش براي تحكيم احكام الهي و مبارزه با ظلم و فساد و بي‌عدالتي گشوده است، اما دست شما را بسته‌اند. آنگاه به حواريون فرمود: نعمت عمر را قدر بدانيد و اين نعمت را هدر ندهيد.
چون كلام حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ به آخر رسيد، ندايي از قبرها به گوش رسيد كه پس از عرض سلام و ادب گفت: يا نبي الله! آن چه فرموديد، درست است. اما چند چيز هم ما داريم كه شما نداريد.
فرمود: شما چه داريد كه ما نداريم؟
عرض كرد: يا نبي الله! سكرات مرگ آن چه بود، از ما گذشت، اما شما آن را در پيش داريد. شب اول قبر هر چه بود، ‌از ما گذشت. اما شما آن را پيش رو داريد.
سعد، داراي مقام بالايي بود، نقل مي‌كنند كه در جنگ، تيري به سمت او آمد و به گردن او اصابت كرد و رگ آن را پاره كرد و خون از گردنش جاري شد. سعد گفت: «خدايا! مرا از مرگ هراسي نيست، اما دلم مي‌خواهد زنده باشم تا عزت اسلام و پيروزي آن را مشاهده كنم.» پس از دعا، خون گردنش بند آمد و جنگ نيز به نفع اسلام به پايان رسيد. سعد به تورات و انجيل و قرآن كريم مسلط بود. پس از پيروزي، سر زخم سعد باز شد و خون از آنجاري گشت و منجر به شهادت او گرديد. خبر به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دادند كه: يا رسول الله! سعد بن معاذ از دنيا رفت. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به سوي جنازه سعد آمد و كفشها را از پا بيرون آورد و زير جنازه سعد، به آرامي قدم بر مي‌داشت. عرض كردند: يا رسول الله! چرا آرام قدم برمي‌داري؟ فرمود: ديدم كه از آسمان هفتاد هزار فرشته براي شركت در تشييع جنازه حضور يافته‌اند. وقتي موج فرشتگان را ديدم، آرام راه مي‌روم. سپس به قبر رسيدند. حضرت خود به داخل قبر رفت و جنازه را گرفت و به انجام امور دفن ميت پرداخت. در اين هنگام، مادر سعد از راه رسيد و گفت: فرزندم! اكنون كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ متصدي كارهاي تو شده است، براي تو اشك نمي‌ريزم و آرام هستم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با شنيدن سخنان او، سر خود را از درون قبر بلند كرد و فرمود: مادر! همين الان، قبر او را فشار سختي داد. زيرا سعد در منزل، ‌تا حدودي با همسرش بداخلاق بود و بداخلاقي، فشار قبر مي‌آورد؛ هر چند هفتاد هزار فرشته به تشييع جنازه او آمده باشند و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز او را تشييع كرده باشد و با دستان مبارك خود، او را به درون قبر نهاده باشد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
«
صَلاةُ اللَّيْلِ مَرْضاتُ الرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلائِكَةِ... وَ شَفيعٌ بَيْنَ صاحِبِها وَ بَينَ مَلَكِ الْمَوْتِ وَ سِراجٌ في قَبْرِهِ وَ فِراشٌ مِن تَحْتِ جَنْبِهِ وَ جَوابٌ مَعَ مُنْكَرٍ وَ نَكيرٍ وَ مُونِسٌ وَ زائِرٌ في قَبْرِهِ اِلي يَوْمِ القِيامَةِ»؛[1]
نماز شب، مورد رضاي خداوند بزرگ و محبوب ملائكه و شفيع ميان انسان و ملك الموت[2] و چراغ خانه قبر و فرش زير بدن او و پاسخدهندة نكير و منكر و همنشين و زائر او در قبرش تا روز قيامت است.
گريه‌هاي و ناله‌هاي ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ و حضرت علي ـ عليه السلام ـ در قبرستان‌ها و در دعاي كميل ناله سر مي‌داد و به پيشگاه الهي عرضه مي‌داشت:
«
اَللّهُمَّ اغْفِرْلِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تَحْبِسُ الدُّعاءَ... تُنزِلُ الْبَلاءَ... تَهْتِكُ الْعِصَمَ»؛[3]
خدايا! ببخش آن گناهاني كه دعا را حبس مي‌كند و بلا را نازل مي‌نمايد و عصمتها و پرده‌ها را مي‌درد!
اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ كه معصوم است، مگر مرتكب گناه مي‌شود كه اينگونه دعا مي‌كند؟ در وصيت حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ به امام علي ـ عليه السلام ـ آمده است كه: علي جان! وقتي من را در قبر نهادي، ‌از كنار آن زود نرو! شب اول قبر، بالاي سرم بنشين و برايم قرآن تلاوت كن. تا با خانه قبر انس بگيرم. مگر حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ از خانة‌ قبر وحشت دارد؟ او از چه چيزي خوف دارد؟ در حالي كه فرشتة سؤال كننده از او، در خدمت آن حضرت است.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ در دعاي ابوحمزة ثمالي به درگاه الهي عرض مي‌كند:
«
اَبْكي لِخُرُوجِ نَفْسي. اَبْكي لِظُلْمَةِ قَبْري»؛[4]
براي بيرون رفتن جانم گريه مي‌كنم. براي تاريكي قبرم مي‌نالم.
چرا ائمه اطهار ـ صلوات الله عليهم ـ و معصومين ـ عليهم السلام ـ گريه و زاري مي‌كنند؟‌در پاسخ به آن بايد به اين نكته توجه داشت كه در مقامات معنوي، ‌مقامي به نام: «مقام فنا» مطرح است. مقام فنا يعني، انسان در عبوديت خداوند و ديدن عظمت و جلالت و جمال خداوند، به مرحله‌اي مي‌رسد كه خود را نمي‌بيند؛ وقتي انسان خود را نبيند، ‌در نتيجه عمل خود را نمي‌بيند، مانند ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ كه در مقابل عظمت خداوند، عمل خود را نمي‌بينند و گرنه، امام علي ـ عليه السلام ـ و ساير معصومين ـ عليهم السلام ـ داراي مقام عصمت هستند و اعتقاد داريم كه آنان يك لحظه از خداوند غافل نشدند. چون در مقام عظمت خداوندي، ‌خود را نديدند و به طور طبيعي، عمل خود را نيز نديدند. از اينرو، در برابر عظمت و جلال خداوند متعال ناله مي‌كنند.
حبّ به امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ از عوامل نجاتي است كه بسيار به كار انسان مي‌آيد. اگر قرار باشد كه انسان را براي نماز شب بيدار كنند، بايد حجت زمان، اذن آن را صادر فرمايد. بدون آن، ‌هيچ فرشته‌اي انسان را از خواب بيدار نمي‌كند.
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ با جنازه‌اي رو به رو شد كه غريب بود. فرمود: جنازه را زمين بگذاريد. سپس فرمود: سر جنازه را باز كنيد تا صورت او ديده شود. آنگاه پرسيد: چه كسي او را مي‌شناسد؟ مردم پاسخ دادند: ما نمي‌شناسيم او غريب است. در همين حال،‌ حضرت علي ـ عليه السلام ـ آمد. حضرت به امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: علي جان! او را مي‌شناسي؟‌عرض كرد: آري! حضرت فرمود: او كيست؟ پاسخ داد:‌ يا رسول الله! ايشان از افرادي است كه هر بار مي‌خواست به محل كار برود، در كوچه مي‌ايستاد و به خانه ما نگاه مي‌كرد تا من از خانه بيرون بيايم. سپس به جلو مي‌آمد و دست به سينه مي‌گفت: يا علي! انّي و اللهِ لاُحبُّكَ؛ علي جان! به خدا سوگند! تو را دوست دارم. او پس از ابراز دوستي، به سوي كار خود روان مي‌شد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ تبسمي كرد و فرمود:‌ علي جان! من ديدم كه جمعيت اندكي همراه جنازه هستند. اما فرشتگان فوج، فوج براي تشييع او از آسمان به پايين مي‌آيند. پس چون محبت تو را در دل داشت، ‌فرشتگان به زيارت او مي‌آيند. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود:
«
يا عَلي! اِنَّ مُحَبِّيكَ يَفْرَحُونَ في ثَلاثَةِ مَواطِنَ عِندَ خُرُوجِ اَنْفُسِهُم وَ اَنْتَ هُناكَ تَشْهَدَهُمْ وَ عِنْدَ الْمَسائَلَةِ فِي الْقُبُورِ وَ اَنْتَ هُناكَ. تَلْقَنُهُم وَ عِنْدَ العَرْضِ عَلَي اللهِ وَ اَنْتَ هُناكَ تُعَرِّفُهُمْ»؛[5]
يا علي! دوستان تو در سه جايگاه خوشحال مي‌شوند. هنگام جان دادن كه در آن هنگام آنان را مشاهده مي‌كني. هنگام سؤال قبر كه در آنجا، آنان را تلقين مي‌كني و موقع عرضه شدن بر خدا كه تو در آنجا آنان را معرفي مي‌نمايي.


[1] . مستدرك الوسائل، ج 6، ص 335.
[2] .
با شفاعت نماز شب، ملك الموت هنگام قبض روح، با انسان مدارا مي‌كند.
[3] .
مفاتيح الجنان، دعاي كميل.
[4] .
مصباح المتهجد، ص 590.
[5] .
بحار الانوار، ج 6، ص 200.