حجاب













معناى حجاب در قرآن چيزى است كه از هر جهت مانع ديده شدن جای ديگر شود.
حجاب شرعی بر دو نوع حجاب ظاهری و حجاب باطنی است، که در دین مبین اسلام همانطور که بر حجاب باطنی تأکید شده است، بر حجاب ظاهری نیز تأکید فراوانی شده که در این مطلب به بررسی مختصری درباره حجاب میپردازیم.
معنای حجاب
حجاب در لغت به معنای مانع، چیزی که بین دو چیز جدایی افکنَد، پوشاندن و پوشش (سِتر) است. به پرده حائل میان قفسه سینه و شکم، «حجاب حاجز» میگویند. امروزه واژه حجاب در زبان عامه مردم و متون فقهی، به معنای پوشش شرعی زنان به کار میرود.
در کتاب لسان العرب چنین آمده است: «الحجاب: الستر و امراه المحجوبه: قد سترت بستر»، «حجاب یعنی پوشش و زن محجوب یعنی زنی كه با پوششی پوشیده شده باشد.»
حجاب در قرآن
واژه حجاب هفت بار در قرآن كریم آمده است و معناى كلمه در این هفت مورد, چیزى است كه از هر جهت مانع دیده شدن چیز دیگر شود.
در آیه 59 سوره احزاب در رابطه با حجاب این چنین آمده است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا»، ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.
همچنین در آیه 31 سوره نور آمده است: «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ ۖ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»، و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعاً از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (همکیش) خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که (از زن) بینیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکردهاند آشکار نکنند و پاهای خود را (به گونهای به زمین) نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته میدارند معلوم گردد ای مؤمنان همگی (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.
احکام حجاب
در این قسمت به چند سوال در رابطه با حجاب از منظر مقام معظم رهبری، پاسخ میدهیم:
1- آیا براى زنان پوشیدن لباسهاى تنگى که برجستگیهاى بدن آنان را نشان مىدهد و یا پوشیدن لباسهاى بدن نما و عریان در عروسیها و مانند آن جایز است؟
اگر از نگاه مردان اجنبى و ترتّب مفسده در امان و محفوظ باشند، اشکال ندارد در غیر این صورت جایز نیست.
2- نگاهکردن به تصویر زن نامحرم و بدون پوشش چه حکمى دارد؟ نگاهکردن بهصورت زن در تلویزیون چه حکمى دارد؟ آیا بین زن مسلمان و غیرمسلمان و بین پخش آن بهطور مستقیم و یا غیر مستقیم تفاوتى وجود دارد؟
نگاهکردن به تصویر زن نامحرم، حکم نگاهکردن به خود زن نامحرم را ندارد، بنا بر این اگر نگاه از روى لذّت نبوده و خوف افتادن به گناه نباشد و تصویر هم متعلّق به زن مسلمانى که بیننده آن را مىشناسد نباشد، اشکال ندارد و بنا بر احتیاط واجب نباید به تصویر زن نامحرم که بهطور مستقیم از تلویزیون پخش مىشود، نگاه کرد ولى در پخش غیرمستقیم تلویزیونى اگر ریبه و خوف افتادن به گناه نباشد، نگاهکردن اشکال ندارد.
3- آیا جایز است زن در جشنهاى عروسى بدون اجازه شوهرش عکس بیندازد؟ و بر فرض جواز، آیا مراعات حجاب کامل در آن واجب است؟
اصل عکس گرفتن منوط به اجازه شوهر نیست، ولى اگر احتمال بدهد که اجنبى عکس او را ببیند و عدم رعایت حجاب کامل منجر به مفسدهاى شود، مراعات آن واجب است.
4- آیا جایز است حجاب و لباس زن بهگونهاى باشد که توجه دیگران را بخود جلب کند و یا باعث تهییج شهوت شود، مثلاً طورى چادر سر کند که توجه دیگران را به خود جلب کند و یا پارچه و رنگ جوراب را بهگونهاى انتخاب کند که شهوت برانگیز باشد؟
پوشیدن چیزى که از جهت رنگ یا شکل و یا نحوه پوشیدن باعث جلب توجه اجنبى شود و موجب فساد و ارتکاب حرام گردد، جایز نیست.
احادیثی درباره حجاب
1- پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «زنی که برای حفظ غیرت، استقامت ورزید و برای خدا وظیفه خود را به خوبی انجام داد، خداوند پاداش شهید را به او خواهد داد.» (نوادر راوندی، ص ۳۷ / بحار، جلد ۱۰۳، ص ۲۵۰)
2- پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «آن هنگام که پوشش، سر زنی باشد، ارزش آن از دنیا و آنچه در آن است، بیشتر است». (نورالشافی فی الفقه الشافعی)
3- دعای پیامبر نور و رحمت (ص): «پروردگارا، زنانی که خود را پوشیده نگه میدارند، مشمول رحمت و غفران خود بگردان». (مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۲۴۴)
4- پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «زنان خود را با پوشش اندام و جسم، از دیدار نامحرمان باز دارید، که زنان هرچه پوشیدهتر باشند، سعادتمندتر هستند». (سفینه البحار، ج ۲، ص ۲۹۸)
5- پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «برای زن، سزاوار نیست که هنگام بیرون رفتن از خانهاش، لباسش را جمع و فشرده کند». (محمد محمدی اشتهاردی، پوشش زن در اسلام، ص ۱۹ )
6- امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «برای زن مسلمان، جایز نیست که روسری (مقنعه) و پیراهنی بر تن کند که بدنش را نپوشاند». (وسایل الشیعه، جلد ۳۰، ص ۵۱۸۱)
7- امام صادق (علیهالسلام) فرمودهاند: «در مورد زینتهایی که جایز است زن در مقابل نامحرم ظاهر کند، صورت و کف دو دست است». (بحار، ج ۱۰۴، ص ۳۳ / قرب الاسناد، ص ۴۰)
8- رسول خدا (ص) فرمودهاند: «هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد، زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمیکند و همچنین موی سر و مچ خود را نمایان نمیسازد و هر زنی که این کارها را برای غیر شوهرش انجام دهد، دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است؛ و همچنین زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیر شوهر نمیگذارد و در غیاب شوهر، خود را خوشبو نمیکند که اگر چنین کند، دینش را تباه و خدا را به خشم آورده است. برای زن، جایز نیست مچ پا را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد، اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت میکند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ میشود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت میکنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است». (مستدرک حاکم، ج ۲، ص ۵۴۹)
9- پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: «بهترین زنان شما، زنی است که برای شوهرش، آرایش و خودنمایی کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند».(بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۵)
10- رسول خدا (ص) فرمودهاند: «بین مردان و زنان نامحرم، جدایی ایجاد کنید (تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند) زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت». (بهشت جوانان صفحه ۴۶۸)
11- حضرت محمد (ص) فرمودهاند: «هر زنی که خود را معطر و خوشبو کند (عطر بزند) و سپس از خانه خارج شود، همواره مورد لعنت خدا و ملائکه فرار خواهد گرفت، تا وقتی که به خانه برگردد، هرچند برگشتنش به خانه طول بکشد». (فروع کافی جلد ۵ صفحه ۱۶۳، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صفحه ۵۵۹)
12- امام علی (علیهالسلام) فرمودهاند: «زن (باید) مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند». (مجمعالبیان، ج ۷)
13- حضرت محمد (ص) فرمودهاند: «کسی که خود را شبیه غیر مسلمان درآورد، از ما نیست». (نهجالفصاحه صفحه ۵۰۹، بهشت جوانان صفحه ۱۶۷)
14- حضرت محمد (ص) فرمودهاند: «کسی که با زن نامحرمی شوخی کند، در مقابل هر کلمهای که در دنیا به او گفته است، هزار سال حبس میشود». (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال صفحه ۶۰۷)
تاریخچه حجاب
بنابر متونی که در برخی از منابع تاریخی آمده است، در بیشتر ملت ها و ادیان، حجاب در بین زنان وجود داشته است. هر چند در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچگاه به طور کامل از بین نرفته است. مورخان به ندرت از اقوام بدوی که زنانشان دارای پوشش مناسب نبوده و یا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر می شدند، یاد می کنند. دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل از تاریخ و عصر حجر نسبت می دهند، کتاب «زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب، مینویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش به دست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می شود.
پوشش بانوان در گذر تاریخ ، نمادی از جایگاه زن در هر فرهنگ و تمدنی است. با مطالعه تاریخ در مییابیم که زنان در مشرق زمین، پوششی محکمتر و کاملتر از زنان غربی داشته و دارند و همین نشانگر این است که نگاه مردمان نسبت به زن در سرزمینی چون ایران متفاوت از دیدگاه سرزمین های غربی به مقوله «زن» بوده است. پوشش زنان در ایران باستان نشان میدهد که حجاب زنان ایرانی، حتی قبل از ورود اسلام به ایران، حجابی کامل و در جهان باستان منحصر به فرد بود.
حجاب در عصر ایرانی - ترکی
در عصر ایرانی _ ترکی، یعنی حکومتهای غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان، زنان از نوعی مقنعه و چادر استفاده میکردند که تمامی سر را میپوشاند. معمولاً پیشانی، چانه و دهان را نیز پنهان میکرد و روی این مقنعه و روی پیشانی، نواری بسته میشد. نوع دیگری از این مقنعه تقریبا همچون چادر هم سر را میپوشاند و هم ادامه آن شانه ها و تقریبا تمامی بدن را پنهان می کرد. این سرپوش ها اکثرا به رنگ سفید، سبز و گاه قرمز بود.
حجاب در عصر صفوی
شارون فرانسوی، درباره پوشش سر زنان عصر صفوی در سفرنامهاش آورده است: «پوشش سر زنان، چارقد سفیدی است که تا سر شانه میرسد و چادر سفید بلندی که فقط چشمها از پشت آن پیداست و جلو صورت را با پارچه مُشبّک دست باف یا توری میبندند. در منزل هم زنان سر خود را میپوشانند و تا روی سینه آنها پوشیده است.» در سفرنامه الئاریوس نیز در اینباره آمده است: «زنان هنگامی که از خانه خارج میشوند، صورت خود را با تور سفید میپوشانند و چادرشان تمام بدن آنها را فرا میگیرد و فقط چشمان آنها باز است.»
حجاب در دیگر ادیان
حجاب در مسیحیت
در مسیحیت، حجاب زنان امری واجب به شمار میآمده است. «جرجی زیدان»، دانشمند مسیحی در اینباره میگوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است.» مسیحیت نه تنها احکام دین یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تاکید بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است، زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امری مقدس بهشمار میرفت و حتی در کتاب «تاریخ تمدن» ویل دورانت، آمده است که: «ازدواج در سن 20 سالگی اجباری بود، اما از دیدگاه مسیحیت که تجرد، مقدس شمرده شده است، جای هیچ شبههای باقی نخواهد ماند که برای از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دوری از آرایش و تزیین، به صورت شدیدتری فراخوانده است».
در این ارتباط، نگاهی به «انجیل» میاندازیم: «... و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مُزیّن به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها، بلکه چنانکه زنانی را میشاید که دعوای دینداری میکند به اعمال صالحه ... ». (انجیل، رساله پولس به تیموناؤس، باب دوّم، فقره 9 - 15. ) همچنین درباره وقار و امین بودن زن میخوانیم: «و به همین گونه زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبتگو؛ بلکه هوشیار و در هر امری امین». (انجیل، رساله پولس رسول به تیموناؤس، باب سوم، فقره 11.)
حجاب در دین یهود
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفتهاند، بلکه به افراطها و سخت گیریهای بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کردهاند. در کتاب «حجاب در اسلام» آمده است: «گرچه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت.»
در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی میکردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام میخواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفین (صورت و کف دستها) هم پوشیده میشد. حتی در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند.
در تورات، از چادر و برقع و روبندهای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را میپوشاندهاند، صریحا نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است.
ویل دورانت در مورد حجاب در دین یهود مینویسد: «اگر زنی از شریعت یهود سرپیچی میکرد، مثلا بی آنکه چیزی (روسری) بر سر داشته باشد به میان مردم میرفت یا در ملاء عام نخ میریست یا با هر سخنی با مردان (نامحرم) صحبت میکرد و یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانهاش حرف میزند همسایگانش میشنیدند و... مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد».
در این گفتار بطور صریح از سربرهنه میان نامحرمان بودن، در ملأ عام نخ ریسیدن، با مردان نامحرم سخن گفتن و... بعنوان سرپیچی از شریعت یهود نام برده شده است؛ ویل دورانت همچنین میگوید: «گفتوگوی علنی میان ذکور و اِناث، حتّی بین زن و شوهر از طرف فقهای دین ممنوع گردیده بود، دختران را به مدرسه نمیفرستادند و در مورد آنها کسب اندکی علم را به ویژه چیز خطرناکی میشمردند، با این همه، تدریس خصوصی برای اِناث مجاز بود».( ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج12، ص62 )
تأثیر حجاب در سلامت روحی
بانوانی که از سلامت روحی و روانی برخوردارند در خود کمبودی احساس نمیکنند و در نتیجه تمایلی نیز به جلب توجه دیگران ندارند، ولی زنانی که دارای عقده حقارت هستند با نمایش زینتها و زیبایی ها و استفاده کردن از لباس های رنگارنگ و جذاب در بیرون از منزل و در مواجهه با نامحرم میکوشند تا احساس حقارت و کمبود خود را به نحوی مرتفع نمایند. چون همان گونه که انسان زبان دارد، لباس او نیز زبان دارد و زبان لباس خسته نمی شود. اندازه لباس گویای سن و سال پوشنده آن است و شکل آن معرف شغل و مقام و رنگش مرتبط با اخلاق و رفتار طرف و جنسش تعیین کننده احتمالی بنیه های اقتصادی فرد و پاکیزگی و چرکین بودن و مرتب و نامرتبی آن نشان دهنده شخصیت پوشاننده آن است، و بدتر از همه لباسها، لباس شهوت است که زبانی درازتر از همه لباسها دارد و تنها به معرفی نام و فامیل و ظاهر پوشنده و یک صفت غالب باطنی وی که حب مقام است اکتفا نمیکند، بلکه زبان گویای بسیاری از صفات و سجایای پوشنده آن است.
لباس شهرت یک حالت مخصوص انگشت نما دارد که نیروی اجتماع را که باید به سوی کمال و سعادت پیش رود به سوی خود جلب میکند و آن را به هدر میدهد و چه لباس شهرتی زبانش درازتر از آن لباس زنی است که چشمهای بسیاری را به چشم چرانی، که مقدمه فساد و بیماریهای روحی متعددی است، وا می دارد.
روانشناسان منشا و دلیل استفاده از لباس شهرت را عقده حقارت میدانند و در این باره میگویند: «زنان و مردانی که در تعویض لباس و انتخاب رنگهای متنوع مبالغه و وسواس دارند جز جبران نقیصه ذاتی کار دیگری نمیکنند. افراط در پوشیدن لباس با مدل ها و رنگهای متنوع هم نظیر افراط در حرف زدن نوعی مبالغه و زیاده روی است و زیاده روی هم شکل انحرافی از حس حقارت است».
آری، انتخاب لباس و نحوه پوشش و آرایش چهره، مانند رنگ رخسار و چهره از سر ضمیر خبر می دهد. معمولا افرادی که دچار نوعی کمبود شخصیت هستند میکوشند که با لباسی که به تن میکنند برای خود شخصیتی تصنعی ایجاد کنند. در برخی احادیث به شکل زیبایی به رابطه بین نحوه پوشش و بیماری روحی عقده حقارت اشاره شده است. از امام صادق (ع) نقل شده است: «کفی بالمره خزیا ان یلبس ثوبا یشهره»، برای حقارت و خواری آدمی همین بس که لباسی به تن کند که او را مشهور نماید. حاصل اینکه حجاب نشانه سلامت روحی و بی حجابی نشانه بیماری روحی احساس حقارت است.
تأثیر حجاب در سلامت جسمی
علاوه بر تأثیر حجاب در تامین سلامت روحی و فکری، حجاب در تامین سلامت جسمانی افراد جامعه نیز نقش دارد. با این توضیح که عدم رعایت حجاب و پوشش مناسب معمولا باعث تحریک جنسی افراد جامعه میگردد و تحریک جنسی نیز در بسیاری از موارد در نهایت باعث ایجاد ارتباطهای جنسی غیر قانونی میشود و ارتباطهای جنسی نامشروع نیز باعث پیدایش بیماریهای خطرناکی مثل ایدز میگردد که امروزه از خطرناک ترین بیماریهایی است که قربانی فروانی از انسانها میگیرد و نسل بشر را تهدید به نابودی میکند. امروزه به دلیل گسترش فساد و روابط جنسی نامشروع که یکی از پیآمدهای بیحجابی و بدحجابی است، آمار تعداد مبتلایان به بیماریهای خطرناک رو به گسترش است.
در سمینار بین المللی پزشکی تهران که با شرکت دوهزار متخصص از شصت کشور جهان تشکیل گردید، در پاسخ یکی از حضار که برای مصون ماندن از بیماریهای مقاربتی چه باید کرد؟ خانم دکتر m.od-uncan در حالی که منقلب شده بود فریاد زد: «اطاعت از قوانین اسلام».
بدون تردید از جمله قوانین اسلام که جنبه پیشگیری از مفاسد ناشی از بیبندوباری های جنسی دارد قوانین مربوط به تنظیم روابط صحیح بین محرم و نامحرم است و یکی از مهم ترین قوانین تنظیم رابطه صحیح بین محرم و نامحرم قانون مربوط به حجاب و پوشش در مواجهه با نامحرم است.
تأثیر حجاب در تشکیل و تحکیم نهاد خانواده
بدون تردید تشکیل خانواده مرکز عشق و امید و تحقیق آرزوهای شیرین همه دختران و پسران جوان است؛ جوانان تشکیل زندگی زناشویی را برآورنده بسیاری از آرزوها و رویاهای خود میدانند، از سوی دیگر خانواده مهم ترین و اساسی ترین نهاد اجتماعی جامعه انسانی است و تأثیر آن در نهادهای اجتماعی دیگر مثل نهاد آموزش و پرورش و نهاد حکومت و سیاست غیر قابل انکار است.بنابراین ثبات و استحکام نهاد اجتماعی خانواده، در استحکام و استواری نهادهای دیگر جامعه نیز مؤثر خواهد بود.
تردیدی نیست که یکی از عوامل مهم در تشکیل و استحکام خانواده رعایت حجاب است. چون اگر در جامعه حجاب کاملا رعایت گردد و رابطه جنسی تنها به رابطه زن و شوهری در محیط خانواده محدود گردد، جوانان با ازدواج به تشکیل خانواده تمایل پیدا میکنند و خانوادههای تشکیل شده نیز ثبات و استحکام بیشتری نیز خواهند داشت و در نهایت بیشترین فایده و نفع نصیب خود زنان خواهد شد، زیرا با مستحکم شدن خانواده، بانوان از محبت و حمایت روحی و عاطفی همسران خود برخوردار خواهند شد، اما اگر بدحجابی و بیحجابی و خودنمایی و آرایش بانوان به طور تحریک کننده در جامعه رواج پیدا کند و در نتیجه روابط جنسی افسار گسیخته و غیرمشروع در غیر از محیط خانواده ممکن گردد، دیگر نه تنها جوانان با ازدواج به تشکیل خانواده تن نخواهند داد، بلکه خانوادههای تشکیل شده نیز دائما متزلزل شده، فرو خواهند ریخت. چون مردان با دیدن زنان بدحجاب و بیحجاب تحریک شده، آسیب پذیر خواهند شد و در نتیجه کانون گرم خانواده به سردی میگراید و محبت در خانواده جای خود را به تنفر خواهد داد، زیرا همسر قانونی رقیب و مانع روابط جدید جنسی به حساب می آید.
بنابراین، در پرتو رعایت حجاب اسلامی است که نهاد خانواده تشکیل میگردد و درخشش و بالندگی و استحکام لازم را پیدا خواهد کرد.
حجاب به معنای پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم، از احکام ضروری دین اسلام است. در ادیان الهی دیگر، از جمله آیین زرتشت، یهود و مسیحیّت نیز این حُکم با تفاوتهایی وجود دارد. یکی از نیازهای حقیقی و مسلّم در زمینههای تربیتی، دینی، اخلاقی و فرهنگی، مسئلة حجاب و عفاف است. هرچه الگوهای حجاب مراتب برتر و بالاتری داشته باشند، تأثیر بیشتری بر معنویّت و دینداری فرد و جامعه خواهند گذاشت و هرچه حجاب فردی و اجتماعی، متعالی باشد، نورانیّت، تقدّس، حرمت اخلاقی و رشد و تعالی جامعة اسلامی بیشتر خواهد بود و هرچه خلأ در این زمینه محسوستر باشد، مشکلات و آسیبهای سلامت، رشد و امنیّت فردی و اجتماعی فزونتر است. هرچند مسئلة حجاب و عفاف بهظاهر یک مسئلة کُهن و تکراری است، ولی ابعاد نوینی دارد که با هر کلمه و هر سخنی میتوان بعضی از این زوایا را استخراج کرد. یکی از راههای گسترش و توسعة حجاب و عفاف این است که دربارة مفهوم حجاب و آثار تربیتی آن در اسلام بپردازیم. بنابراین، ضرورت بررسی مفهوم حجاب در متون اسلامی، جایگاه آثار و جلوههای تربیتی آن به عنوان یک مسئلة پژوهشی مطرح شده که از طریق این تحقیق به پرسشهای اساسی زیر پاسخ داده خواهد شد: 1ـ حجاب در متون اسلامی چه مفهومی دارد؟ 2ـ آثار و جلوههای تربیتی حجاب در دو سطح فردی و اجتماعی چیست؟
1ـ شیوة پژوهش
با توجّه به ماهیّت و کیفیّت این پژوهش، شیوة پژوهش، از نوع تحلیل اسنادی است و با توجّه به موضوع این پژوهش که به بررسی مفهوم حجاب در متون اسلامی، جایگاه آثار و جلوههای تربیتی آن میپردازد، این پژوهش از جملة پژوهشهای بنیادی قرار میگیرد و ابزار پژوهش نیز شامل فرمهای فیشبرداری است و دادهها نیز با استفاده از شیوههای تحلیل کیفی، جمعآوری، طبقهبندی و تحلیل شده است.
2ـ پیشینة پژوهش
پژوهشهایی که دربارة حجاب انجام شده، بسیار زیاد است، ولی به دلیل بُعد تبینی که این مسئله دارد، با هر کلمه و هر سخنی میتوان بعضی از زوایای جدیدی از آن را استخراج کرد که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود: محمّدی آشنایی (1373) در کتابی با عنوان حجاب در ادیان الهی به بررسی حجاب پرداخته است. او ضمن مرور بر مسئلة حجاب در ادیان مختلف از گذشتههای دور تا امروز، بر فطری بودن حجاب تأکید و در پایان، علل انحراف شرایع از حجاب را مطرح ساخته است و به آثار بدحجابی در جامعه پرداخته است. عسکری (1384) در مقالهای با عنوان «حجاب در ادیان الهی»، به بررسی حجاب و حدود آن در ادیان مختلف پرداخته است. او ابتدا به فطری بودن پوشش اشاره نموده، آنگاه حجاب را جداگانه در هر یک از ادیان بررسی کرده است. او به وجود حجاب در همة ادیان اذعان دارد. فیّاض (1386) در مقالهای با عنوان «حجاب، ریشه در تاریخ کهن ایران دارد»، به بررسی حجاب پرداخته است و پس از اینکه دربارة پوشش از گذشتههای دور واکاوی میکند، این گونه نتیجه میگیرد که حجاب ریشه در فطرت انسان دارد و ادیان تنها مُهر تأیید بر آن زدهاند. قانع (1372) در مقالهای با عنوان «حجاب و پوشش در تاریخ معنویّت بشر قبل از اسلام»، به بحث تاریخی دربارة پوشش پرداخته است و با مطالعه دربارة انسانهای اوّلیّه و با استفاده از آثار بهجا مانده از آنها نشان داده است که در طول تاریخ، زنان پوشش بیشتری نسبت به مردان داشتهاند. سپس او به بررسی حجاب در ادیان میپردازد و بیان میدارد که حجاب جنبة فطری داشته است و انبیاء با وضع حجاب، به ندای فطرت بانوان پاسخ گفتهاند و سلاح دفاعی آنها را تقویت نمودهاند. خرقانی (1384) در مقالهای با عنوان «تاریخچة حجاب و پوشش در ادیان مختلف»، به بررسی ریشه و منشاء حجاب و تاریخچة آن از آدم تا خاتم و یا حتّی در میان ادیان غیرتوحیدی و از جوامع بدوی تا جوامع متمدّن میپردازد. او معتقد است که حجاب همیشه وجود داشته است و گاه به صورت دستور دینی، و گاه به عنوان جزئی از فرهنگ رعایت میشده است. استاد مطهّری (1353) در کتاب مسئلة حجاب به بررسی حجاب و پاسخ به شبهات موجود دربارة آن پرداخته است. او ضمن تأکید بر فطری بودن حجاب، آن را تدبیر زن برای ارزشمندی خود میداند. حسینیمنش (1371) در پایاننامة خود با عنوان «حجاب از دیدگاه اسلام و دیگر ادیان الهی»، ابتدا به فرهنگ لباس و آنگاه به فلسفة پوشش در اسلام، فطری بودن پوشش، فوائد حجاب برای صیانت خانواده، بهداشت روانی و حفظ شخصیّت زن میپردازد و در ادامه، حجاب از منظر قرآن و روایات و فتاوی بررسی میکند و در آخر نیز به اهمیّت حجاب در میان ادیان دیگر میپردازد. شفیعی مازندرانی (1390) در مقالة خود با عنوان «چیستی حجاب اسلامی؛ معناشناسی حجاب از منظر آیات حجاب» ضمن بررسی واژة حجاب، اثبات میکند که حجاب انواعی دارد و در هر مورد آن، چیستی خاصّی از حجاب را میتوان از دیدگاه اسلام مشاهده نمود و در این مقاله اثبات میشود که حجاب، یک اصل سابقهدار در میان افراد بشر است. همچنین، حجاب در راستای تقویت، عفّت و کمال انسانها مورد توجّه اسلام بوده است و از بروز بسیاری از ناهنجاریها و فساد اخلاقی پیشگیری میکند.
3ـ مفهوم لغوی حجاب
به گفتة اهل لغت، این واژه به صورت متعدّی و به معنای در پرده قرار دادن به کار میرود. ابندُرَید میگوید: «حَجَبتُ الشَّیءَ... إِذَا سَتَرتُهُ، وَالحِجَابُ السِّترُ... إِحتَجَبَت الشَّمسُ فِی السَّحَابِ إِذَا تَستَتَرت فِیهِ: حجاب، پوششی است که روی شیء را فرامیگیرد و حجاب یعنی پرده... . زمانی که خورشید در ابر فرو میرود، عرب میگوید: إِحتَجَبَت الشَّمسُ فِی السَّحَابِ» (ابندُرَید، 1987م.: ذیل واژة حجب). فیّومی این واژه را چنین توضیح میدهد: «حجب فعلی متعدّی است و به معنای مانع شدن به کار میرود. به پرده، حجاب میگویند؛ زیرا مانع از دیدن است و به دربان، حاجب گفته میشود؛ زیرا وی مانع از ورود افراد است. این واژه در اصل بر موانع جسمانی اطلاق میگردد، ولی برخی مواقع، به موانع معنوی نیز حجاب گفته میشود» (فیّومی، بیتا: واژة حجب).
از گفتار اهل لغت میتوان نتیجه گرفت که در زبان عرب، حجاب به پوششی گفته میشود که مانع از دیدن شیئی پوشیده میشود. استاد مطهّری نتیجة تحقیقات لغوی خود را دربارة این واژه چنین بیان میکند که کلمة حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب، بیشترین استعمال آن به معنی پرده است. این کلمه از آن روی مفهوم پوشش میدهد که پرده وسیلة پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوشش حجاب نیست و آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد (ر.ک؛ مطهّری،1367: 386ـ 391)
این واژه در قرآن و حدیث نیز با عنایت به همین معنای لغوی به کار رفته است و معنای خاصّی پیدا نکرده است. شهید مطهّری میفرماید در قرآن کریم، غروب خورشید را در داستان سلیمان این گونه توصیف میکند: Pحَتَّى تَوَارَتْ بِالْحِجَابِO؛ یعنی تا آن وقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد. تعبیر حجاب با همین معنا در آیة 51 سورة شوری و نیز در آیة 53 سورة احزاب به کار برده شده است. در دستوری که امیرالمؤمنین علی(ع) به مالک اشتر نوشته است، میفرماید: «فَلاَ تَطُولَنَّ احتِجَابُکَ عَن رَعِیَّتِکَ» یعنی در میان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده» (نهجالبلاغه/ ن 53).
4ـ مفهوم اصطلاحی حجاب
حجاب در علومی چون عرفان، طب و دیگر علوم، تعریف خاصّ خود را دارد. در فقه، این واژه در معنای لغوی خود که همان پردة حائل میان دو چیز باشد، به کار رفته است و معنای جدیدی برای آن ایجاد نشده است. در دوران متأخّر، این واژه معنای اصطلاحی خاصّی پیدا کرده است و به پوشش خاصّ زنان اطلاق گردیده است. شهید مطهّری در این باره میفرماید: استعمال کلمة حجاب دربارة پوشش زن، اصطلاح نسبتاً جدیدی است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها، کلمة «ستر» که به معنی پوشش است، به کار میرفته است.
فقها چه در کتاب الصّلوة و چه در کتاب النّکاح که متعرّض این مطلب شدهاند، کلمة سِتر را به کار بردهاند، نه کلمة حجاب را. بهتر این بود که این کلمه عوض نمیشد و ما همیشه همان کلمة پوشش را به کار میبردیم؛ زیرا چنانکه گفتیم، معنی شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در باب پوشش به کار برده میشود، به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عدّة زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد. آیات مربوط نیز همین معنی را ذکر میکند و فتوای فقها هم مؤیّد همین مطلب است. در آیات مربوط، لغت حجاب به کار نرفته است. آیاتی که در این باره هست، چه در سورة مبارکة نور، چه در سورة مبارکة احزاب، حدود پوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده است، بیآنکه کلمة حجاب را به کار برده باشد. آیهای که در آن کلمة حجاب به کار رفته است، مربوط به زنان پیغمبر اسلام است.
معنای اصطلاحی جدید این واژه، عبارت است از پوششی است که زن در برابر نامحرمان باید استفاده کند و از جلوهگری و خودنمایی بپرهیزد. در این نوشتار نیز همین معنای اصطلاحی مورد نظر است، نه پردهنشینی زنان. تردیدی نیست که حجاب در این اندازه، یکی از احکام مشترک ادیان ابراهیمی و از احکام ضروری اسلام بوده است و همة طوایف اسلامی بر آن اتّفاق نظر دارند (ر.ک؛ علیمردی، 1389: 119).
5ـ جایگاه حجاب در قرآن
مسئلة حجاب در دو سوره از سورههای قرآن مطرح شده است. ابتدا این نکته به اجمال در آیة 59 سورة احزاب مطرح شده است و آنگاه با تفصیل بیشتری در سورة نور آمده است:
Pوَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ: و به زنان باایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار که نمایان است ـ آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینة خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند، مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان همکیششان، یا بردگانشان [= کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند، یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند؛ و هنگام راه رفتن، پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که بر پا دارند، به گوش رسد)؛ و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شویدO.
Pوَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ: و زنان از کارافتادهاى که امید به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نیست که لباسهاى (رویین) خود را بر زمین بگذارند، به شرط اینکه در برابر مردم، خودآرایى نکنند و اگر خود را بپوشانند، براى آنان بهتر است؛ و خداوند شنوا و داناستO.
در شأن نزول آیة 30 سورة نور، Pقُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ...O، کلینی به سند خویش از سعد اسکاف نقل میکند که امام باقر(ع) میفرماید:
«جوانی از جماعت انصار در شهر مدینه با زنی روبهرو شد. در آن زمان زنان پوشش سَرِ خود را پشت گوشهای خود میانداختند [در نتیجه، بناگوش و گردن ایشان هویدا بود]. وقتی زن از کنار وی گذشت، جوان سر را به عقب برگرداند و همچنان که راه میرفت، وی را نظاره میکرد و وارد کوچهای شد و در حالی که به پشت سَرِ خود نگاه میکرد، به راه خود ادامه داد که صورتش به استخوان یا تکّهشیشهای که از دیوار بیرون زده بود، برخورد کرد و شکست. وقتی آن زن از نظرش محو شد، نگاه کرد و دید که بدن و لباسش خونین شد. [به خود آمد] و گفت: به خدا سوگند، خدمت رسول خدا میرسم و او را از این مسئله خبردار میکنم. پس خدمت رسول خدا شرفیاب شد. پیامبر از حال وی جویا شد و او جریان را به اطّلاع آن جناب رساند. پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: Pقُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَO» (کلینی، 1388، ج 5: 520).
سیوطی نیز این شأن نزول را به نقل از ابنمردویه از امام علی(ع) نقل کرده است (به نقل از: طباطبائی، 1370، ج15: 116). از این شأن نزول میتوان استنباط کرد که اوّلین آیاتی که در تشریع حجاب و بیان محدودة نظر نازل شده، همین آیات سورة نور است.
6ـ آثار و جلوههای تربیتی حجاب
آثاری که از حجاب بهجا میماند، ابتدا در روح و روان فرد پدیدار میشود؛ زیرا وقتی فردی با آزادی و آزادگی برای خود پوششی انتخاب میکند، حتماً در خود احساس آرامش و سربلندی میکند. این همان حفظ ارزشهای یک فرد مسلمان است.
در جامعهای که افراد در آن با حفظ حدود و رعایت حقوق دیگران ظاهر میشوند و سبب تخریب روح و جسم همنوعان خود نشده، محیط امن و آرامی را برای جوانان فراهم میکنند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهند رفت و هدف اسلام نیز این است که مردان و زنان مسلمان، روح آرام، اعصاب سالم و چشم و گوش پاکی داشته باشند. اکنون آثار و جلوههای تربیتی حجاب را در دو سطح فرد و اجتماع بررسی میکنیم.
6ـ1) آثار فردی حجاب
6ـ1ـ1) شخصیّت زن
«شخصیّت، مجموعة افکار و عواطف و عادات و اخلاقیّات یک انسان است و خلاصه هر چه به یک شخص مربوط میشود، بیرون از وجود او نیست و شخصیّت اوست. تنها راه بالا بردن شخصیّت زن را حجاب او میدانیم. اگر او به حجاب روی آورد، پایگاه خانوادگی او قوی میشود. مردها، ناچار میشوند به زندگی خانوادگی خود، ارج نهند و به همسران خود واقعاً توجّه کنند. علوّ شخصیّت زن در این است که کمال همسری، مادری و کمال اجتماعی را برای خود احراز کند. بیحجاب در بُعد همسری و مادری، شکست خورده و در بُعد فعّالیّتهای اجتماعی، ابزار و بازیچه و ملعبه شده و خواهناخواه سقوط کرده است» (مصطفوی، 1369: 52ـ55).
اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متینتر و باوقارتر و عفیفتر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد، بر احترامش افزوده میشود (ر.ک؛ مطهّری، 1373: 59).
به طور کلّی، اشیائی که در همه جا یافت میشوند و دسترسی به آنها بهآسانی صورت میگیرد، ارزش کمتری دارند. از سویی، بشر همواره اشیای ذیقیمت خود را از دسترس دیگران دور نگه میدارد و به شیوهای خاص از آن مراقبت مینماید. اسلام که زن را گوهر گرانبهای هستی و صاحب شخصیّت کامل انسانی میداند، حجاب را همچون صدف، بهترین وسیله برای حفظ و ثبات آن شخصیّت معرّفی کرده است. آنان که زنان را تشویق به آرایش و تزیین و نمایش زیباییهای جسمی خود مینمایند، در حقیقت، زن را فاقد شخصیّت و روح انسانی میشمارند که باید با تزیین و نمایش زیباییهای جسمی، منزلت اجتماعی مناسب خویش را به دست آورد. تجربه نیز این مطلب را ثابت کرده است.
قبل از ظهور اسلام، نه تنها زنان ارزشی نداشتند، بلکه داشتن یک دختر ننگ به حساب میآمد: Pوَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالأُنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ کَظِیمٌO (النّحل/ 58). در چنین جامعهای، بیحجابی که علامت آن بیارزشی بود، رواج داشت. اسلام مقام زن را بالا برد و شخصیّت او را مورد تکریم قرار داد و با آوردن قانون حجاب، حفظ و دوام این شخصیّت را برای همیشه بیمه کرد (ر.ک؛ محمّدی آشنایی، 1370: 35).
دکتر گوستاو لوبون، مورّخ معروف فرانسوی، میگوید: «این مطلب نیز روشن شد که اسلام در بهبودی وضع زنان بسیار کوشیده است و نخستین مذهبی است که مقام زن را بالا برده است و روی هم رفته زنان مشرقزمین از نظر مقام و احترام و شخصیّت علمی و تربیتی و سعادت، بهتر از زنان اروپایی هستند. اسلام نه تنها زن را یک انسان کامل میداند، بلکه احترام به او را ملاک کرامت انسان معرّفی میکند: مَا أَکرَمَ النِّسَاءَ إِلاَّ الکَرِیمُ وَ مَا أَهَانَهُنَّ إِلاَّ اللَّئِیمُ: هرگز زنان را گرامی نمیدارند، مگر کریمان با کرامت و به آنان اهانت نمیکنند، مگر لئیمان بیارزش» (پاینده، 1373: 318).
بر این اساس، حجاب وسیلهای است در خدمت زن تا موفّقیّت خویش را در جامعه تحکیم کرده، شخصیّت و احترام خویش را فزونی بخشد. قرآن در این زمینه میفرماید: «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و همة زنان مسلمان بگوی که روسریها را به خویش نزدیک سازند تا [به عفاف] شناخته شوند و مورد آزار اوباشان قرار نگیرند. خداوند آمرزنده و مهربان است: Pیَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًاO (الأحزاب/ 59).
ویلیام جیمز، روانشناس معروف، در تأیید این مطلب چنین میگوید: «زنان دریافتند که دستودل بازی، مایة طعن و تحقیر است، و این امر را به دختران خود یاد دادند» (محمّدی آشنایی، 1370: 35).
6ـ1ـ2) سلامت جسمانی
حجاب، زمینة فساد را که عامل اصلی بیماریهای مقاربتی است، از بین میبرد و از این طریق، نقش خود را در سلامت جسمانی افراد جامعه ایفا مینماید. به آمار ذیل توجّه نمایید. اگرچه از زمان انتشار آن مدّتها گذشته است، ولی بهخوبی گویای یکی از عوارض فساد میباشد. طبق تحقیقاتی که در ایالات متّحده به عمل آمده، رویهمرفته نود درصد مردم این کشور به بیماریهای مقاربتی مبتلا میشوند. از این رقم، عدّهای که در بیمارستانهای رسمی آمریکا معالجه میشوند، بالغ بر 360 هزار نفر میباشند. از تمام بیمارستانهای ایالات متّحده، 650 بیمارستان تنها به امراض مقاربتی اختصاص داده شده است، در حالیکه معادل یک و نیم برابر افرادی که در این بیمارستانها معالجه میشوند، به پزشکهای خانوادگی و خصوصی مراجعه مینمایند (ر.ک؛ همان: 45).
سالانه 30 تا40 هزار کودک بر اثر بیماریهای مقاربتی موروثی میمیرند و میزان تلفاتی که از این بیماریها در ایالات متّحده ناشی میشود، از مجموع کلّیّة امراض مختلف غیر از سِل، بیشتر است (ر.ک؛ همان).
دکتر آمبروس لینگ که از مقامات صلاحیّتدار دربارة بیماریهای آمیزشی است، اعلام کرد که از سال 1957 به بعد، بیماریهای آمیزشی در بین جوانان کمسال افزایش قابل ملاحظهای یافته است. در میان پسران 15 تا 19 سال، 3/67 و مقدار افزایش در میان دختران که همین سن را دارند، 4/65 درصد شده است (ر.ک؛ همان).
بنابراین، یکی از آثار مهمّ رعایت حجاب در جامعه، حفظ سلامتی و دوری از بیماریهای مختلف است. در کشورهایی که حجاب و پوشیدگی زنان در آنجا بیشتر است، تعداد بیماران ناشی از گسیختگی جنسی، کمتر است. امام رضا(ع) فرمودهاند: «هرگاه بندگان گناهان جدیدی به وجود آورند که تاکنون مرتکب آن نمیشدند، خداوند هم بلاهای تازهای به وجود میآورد که تاکنون نمیشناختند» (ر.ک؛ محمّدی ریشهری، 1393، ج4: 467).
6ـ1ـ3) استحکام خانواده
شک نیست هر چیزی که موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیّت رابطة زوجین گردد، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حدّاکثر کوشش مبذول شود و برعکس، هر چیزی که باعث سُستی رابطة زوجین و دلسردی آنان گردد، زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد. فلسفة پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسرِ مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که از لحاظ روانی، همسر قانونی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود، در حالیکه از نظر سیستم آزادی و کامیابی غیرمشروع، همسر قانونی از لحاظ روانی، یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتیجه، کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایهگذاری میشود.
از آثار اوّلیّة رعایت حجاب در جوامع، استحکام نهاد خانواده به عنوان کوچکترین و مهمترین نهاد اجتماعی است. با رعایت اصل حجاب و پوشش در محیط بیرون از خانواده، حریم زن و شوهر حفظ میشود و خانواده صاحب ثبات خواهد شد.
خداوند در سورة نور میفرماید: Pوَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ...: و به زنان باایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار که نمایان است ـ آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینة خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)...O (النّور/ 31).
بنابراین، زنان با حجابِ خود موجب تحکیم خانوادة شخصی و دیگران میشوند؛ چراکه با حجابِ خود اطمینان و اعتماد شوهرشان را به پاکی خویش جلب میکنند و باعث تحکیم خانواده میگردند، امّا نقش آنان در تحکیم خانوادههای دیگر، بدین لحاظ است که مردان از تمتّعات خارج از محدودة زناشویی محروم میشوند و طبعاً به همسران خود بیشتر توجّه میکنند (ر.ک؛ مطهّری، 1373: 89).
6ـ1ـ4) آرامش و امنیّت
زن موجودی گرامی و معزّز و نقش او سرنوشتسازی و تربیت بشر است. ارزش او فراتر از آن است که در معرض و دستخوش ارتباطات و روابط بیمرز باشد (ر.ک؛ قائمی، 1373: 390). حفظ حریم زن باعث مصونیّت او میشود و اوّلین اثر را بر آرامش روحی او دارد؛ زیرا در سایة محفوظ ماندن این حریم بین خود و نامحرم، احساس امنیّت میکند و هیچ کس جرأت تعرّض به او را نمیکند. انسان در پناه محافظ، احساس امنیّت و آرامش بیشتری میکند و در صورت پیشامدهای احتمالی، از مصونیّت او برخوردار است. پوشش دینی نیز نگهبان زن از نگاههای آلوده و آسیبهای احتمالی است که به زن مصونیّت و آرامش میدهد و هرچه این پوشش کاملتر شود، درصد امنیّت و حفاظت آن بالاتر میرود (ر.ک؛ عظیمیان و بهشتی، 1388: 91).
امیر مؤمنان علی(ع) در این زمینه میفرماید: «پوشیده و محفوظ داشتن زن، مایة آسایش بیشتر و دوام زیبایی اوست» (تمیمی آمدی، 1389: ح5820).
6ـ2)آثار اجتماعی حجاب
6ـ2ـ1) مسئولیّتهای اجتماعی
«هر فردی در برابر جامعة خود مسئول است. این مسئولیّت، عام است؛ یعنی هم شامل زنها میشود و هم شامل مردها. پارهای از مسئولیّتهای زنان به حجاب آنان بستگی دارد. زن اگر حجاب داشته باشد، بار این گونه مسئولیّتها را بر دوش میگیرد و شخصیّت و عظمت او بالا میرود، امّا اگر جامة مقدّس حجاب را از تن بدرد، از عهدة انجام این گونه مسئولیّتها برنمیآید» (مصطفوی، 1369: 45).
افراد در شبکههای متفاوت جامعه نقش ایفا میکنند؛ شبکههایی نظیر شبکة مساجد، هیئتهای مذهبی و مدارس اسلامی که به نوعی مسیر حرکت آنان برای حفظ هنجارهایی مانند حجاب میباشد (ر.ک؛ شکوری،1390: 6). در جامعة امروزی، اگر فرد در این شبکهها مسئولیّت اجتماعی نپذیرد، هنجارهای که مربوط به آنها خواهد بود، از بین میرود و فرد به نوعی تنبلی و گاهی انحراف از هنجارهای متعارف جامعه دچار میشود و این انحراف در مسئولیّتهای دیگر جامعه نمایان میشود و فرد را از هدف متعال خود دور میکند.
6ـ2ـ2) آزادی زن
«اینکه زنان باید حجاب را رعایت کنند، زور و دستوری از ناحیة مردان نیست تا آزادی آنان را سلب کنند، بلکه وظیفة شرعی آنان است که حجاب را رعایت کنند. زنان باحجاب در فعّالیّتها و رفتوآمدهای خود آزادترند؛ زیرا مردان بوالهوس اطمینان دارند که اینها طعمه و ملعبه نمیشوند. بنابراین، کمتر بر آنها ایجاد مزاحمت میکنند: «زنِ باحجاب مظهر عفاف شناخته شده است و از این روی، در خانه و خارج از آن مزاحم ندارد و آزادانه دنبال کارها و مسئولیّتهای خویش است» (مطهّری، 1373: 100ـ101).
قرآن کریم در دو مورد به این مطلب اشاره فرموده است؛ یکی اینکه میفرماید: Pیَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا: اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [= روسرىهاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند. این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند، بهتر است (و اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده، توبه کنند)؛ خداوند همواره آمرزندة رحیم استO (الأحزاب/ 59).
اُمّسلمه، همسر پیامبر گرامی اسلام، میگوید: «هنگامی که این آیه نازل شد، زنان انصار موقع خروج از خانه، چنان خود را در پوشش سیاه میپوشیدند که گویا روی سَرِ آنها کلاغ نشسته بود و چون کیسهای سیاه به خود پوشانده بودند که سراپایشان گرفته بود» (طباطبایی، 1370، ج 16: 517).
بنابراین، بیحجابی و بدحجابی، برای زنها ایجاد مزاحمت میکند، امّا هنگامی که اهل حجاب باشند، مزاحمتی بر آنان نیست. در آیة دیگر خداوند میفرماید: Pوَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا: و در خانههاى خود بمانید و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسول او را اطاعت کنید؛ خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازدO (الأحزاب/ 33).
6ـ2ـ3) سلامت اخلاق جامعه
همواره باید هرچه به سلامت اخلاق جامعه لطمه میزند، ریشهکن شود و هرچه سلامت اخلاق جامعه را تضمین میکند، تقویت گردد. هرچه گرایش جامعه به حجاب شدّت یابد، از مفاسد اخلاقی و اجتماعی کاسته میشود. سلامت اخلاق جامعه از اهداف عالیة اسلام است. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأَخلاَقِ: من برای تمام کردن مکارم اخلاق مبعوث شدم» (مصطفوی، 1369: 45). حجاب زن، به نصّ قرآن کریم، عفاف اوست و عفاف او، خدمتی است به سلامت جامعه.
زن با پوشش شرعی خود، خانواده را استوار و پابرجا میسازد و بیهوده افراد را تحریک نمیکند و هوسها را برنمیانگیزد و مردها را به مفسده نمیکشاند. زن با پذیرش حجاب اسلامی، بزرگترین و ارزندهترین خدمات را به خانوادهها و جوانها و بالأخره، جامعه میکند؛ زیرا اخلاق، پاکی و فضیلت را رونق و رواج میبخشد. زنانی که جسم خود را پربهاتر از آن میدانند که اجازه دهند هر چشمی از آن تمتّع گیرد، هر هوسی بدان گرایش یابد، بر مسند والای فضیلت نشستهاند. کار این گونه زنان، پیامبرگونه است؛ زیرا بعثت پیامبران به منظور تکمیل و تتمیم اخلاق است.
اسلام از بیحجابی و بدحجابی بیزار و متنفّر است؛ زیرا اینها هستند که با متزلزل کردن اخلاق و فضیلت، اسلام را در بین مردم ضعیف و لگدمال میکنند. زنان باحجاب، خدمتگذار واقعی دین و اخلاق، و زنان بیحجاب و بدحجاب، عامل براندازی و بنیانکنی دین و اخلاق هستند (ر.ک؛ همان: 52).
بنابراین، شرط اصلی سلامت اخلاقی جامعه، پرهیز از سقوط در پرتگاه شهوت است. امام رضا(ع) وجود روابط آزاد بین زن و مرد را علّت بسیاری از جنایات و مفاسد اخلاقی معرّفی میفرماید (ر.ک؛ حرّ عاملی، 1414ق.، ج20: 311).
6ـ2ـ4) حفظ نیروی کار اقتصادی
حجاب عامل حفظ نیروی کار است و باعث میشود که اوقات هر کس در همان مسیر کار صرف شود و وسوسههای ناشی از دیدنها، چهرهسازیها و طرّاحی برای به دام انداختنها از بین برود. کشاندن تمتّعات غریزی از محیط خانه به محیط کار، سبب خواهد شد که نیروی کار ضعیف گردد و سرمایهگذاریها به هدر رود.
از سویی، نقش اقتصادی حجاب در رعایت پوشش اسلامی، زمینه را برای انواع مُدپرستیها و رقابتهای ناشی از آن از بین میبرد. اگر زن خود را به خودآراییها در جامعه مقیّد نکند و با لباس ساده و مرتّب و در حدّ پوشش لازم در جامعه ظاهر شوند، بسیاری از آفتها و گرفتاریهای ناشی از مُدپرستی، خودبهخود از بین میروند. هزینة سنگین موادّ آرایشی و لباسهای گرانقیمت، بهویژه با تغییر مداوم مُدها، بار مالی طاقتفرسایی بر دوش خانواده و جامعه تحمیل میکند و به علاوه، باعث هدر رفتن سرمایههای جامعه میشود (ر.ک؛ عظیمیان و بهشتی، 1388: 98).
بنابراین، اسلام با التفات ویژه به مسئله حجاب و پوشش زنان در محیط کار، میخواهد محیط اجتماع از لذّتهای ناهنجار جنسی پاک شود و راه را برای حفظ نیروی قدرتمند روحی و جسمی با حضوری معنوی در محلّ کار بگشاید. در مقابل، بیحجابی و بدحجابی باعث سوق دادن لذّتهای جنسی از محیط کار و کانون خانواده به اجتماع و در نتیجه، تضعیف نیروی کار افراد جامعه میگردد (ر.ک؛ مطهّری، 1367: 94).
6ـ2ـ5) حفظ استقلال فرهنگی و سیاسی
جوامع اسلامی با پوشش خاصّ خود در قالب حجاب یا سِتر سعی دارند که استقلال فکری خود را در قبول اسلام اعلام کنند. در واقع،
«لباس پرچم بدن به حساب میآید که استقلال فکری، دینی، سیاسی و فرهنگی هم محسوب میشود و از همین جا میتوانیم به این نتیجه برسیم که تغییر لباس، نشانگر تغییر اندیشه است و به تبع آن، تغییر در مشی و رفتار افراد ایجاد میشود که در آن صورت، استقلال کشور زیر سؤال میرود، بهویژه از آن روی که وضع برون، حکایت از وضع درون آدمی دارد و نشان میدهد که اندیشة وابستگی در درون رخنه کرده، در ظاهر افراد نیز متجلّی شده است» (قائمی، 1373: 385ـ387).
مبارزه برای استقلال فرهنگی، پدیدة جدیدی نیست. در طول تاریخ بشر، جنگ فرهنگی، همیشه وجود داشته است؛ به عنوان نمونه، فرعون در برابر موسی(ع) به این حربه متوسّل شده، گفت: «میترسم آیین شما را دگرگون سازد و یا در این سرزمین فساد برپا نماید!» (غافر/ 26).
بنابراین، یکی از راههای حفظ استقلال فرهنگی و سیاسی، حفظ حجاب است و یکی از جنبههای تهاجم فرهنگی، مبارزه با حجاب بوده است؛ چراکه «حجاب برای جوامع جهان سومی میتواند نوعی مبارزه با استعمار به حساب آید و مانعی بر سَرِ راه مقاصد شوم آنها باشد. زنان الجزیرای در مبارزات خود با قوای مهاجم فرانسه، این مسئله را به خوبی نشان دادند و ضربة خود را به آنان وارد کردند. در واقع، آنان نشان دادند که مسلمانند و غلبة کفر بر اسلام را نمیپذیرند» (عظیمیان و بهشتی، 1388: 97).
اگر حجاب را در جامعة اسلامی لااقل از همین دید بنگریم، به این نتیجه خواهیم رسید که در تعمیم آن از دید سیاسی باید کوشید. در جامعة اسلامی، حتّی یک ملّیگرا هم باید به سبب استقلال وطن خود و حفظ امنیّت خویش حجاب را بپذیرد که البتّه یک مسلمان به سبب ایمان و اعتقاد خود آن را پذیراست. اگر استعمار بتواند عفّت و پوشش را از زن بگیرد، همه چیز جامعه، از جمله مردان آن را میتواند تحت اختیار و سلطه قرار دهد. یکی از رموز موفّقیّت اسلامی ایران نیز در همین بود که زنان به سرعت خود را یافتند و با توسّل به حربة حجاب در مقابل رژیم خودفروختة پهلوی ایستادند و آن را به زانو درآوردند (ر.ک؛ همان).
نتیجهگیری
اثبات تقدّس و تجاذبهای حجاب و عفاف در متون دینی سببساز گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در بین زن و مرد جامعه خواهد شد و سالمسازی نهادهای اجتماعی بدون توجّه به حجاب و فواید آن امکانپذیر نیست. اهمیّت شناسایی حجاب سرچشمه در ضرورت پردازش شخصیّت معنویزا دارد و عدم وجود الگوهای مناسب برای حجاب و عفاف سبب انتخاب الگوهای نازل حجاب در جامعه میشود. اصلاح هندسههای معرفتی در باب ترویج مسئلة حجاب و عفاف مستلزم ارائه فواید و آثار تربیتی آن است؛ چه اینکه فواید حجاب در حدّی است که بدون آن فرد و جامعه دچار لغزش و آسیب جدّی خواهند شد. آثار فردی حجاب شامل آزادی زن، سلامت جسمی، استحکام خانواده و آرامش و امنیّت و آثار اجتماعی آن، شامل سلامت اخلاقی جامعه، مسئولیّت اجتماعی و حفظ نیروی کار و استقلال فرهنگی و سیاسی میشود. بنابرابن، حجاب را باید رفتاری الهی شمرد که باعث ارتباط بین فرهنگ و دین، عقل و ایمان، سیاست و دیانت و تکامل و اختیار در رفتار انسانی شده است.
ن
کاتی در باب حجاب کارکنان دستگاه های دولتی :
*
62
دستگاه درباره اجرای کامل حجاب و عفاف در کشور مسئول هستند که اگر به وظابف خود عمل می کردند اوضاع بدحجابی
به شرایط کنونی نمی رسید اما در نخستین گام این
62
دستگاه می توانند حداقل از کارکنان خود بخواهند که
حدود اسلامی را در
ورود به جامعه رعایت کنند.
*حجاب و عفاف تنها متعلق به زنان نیست و مردان را نیز شامل می شود همان میزان که زنان نباید خودآرایی کنند و باعث جلب
توجه در ادارات و سازمانها شوند، مردان نیز نباید با لباس هایی زننده
و به کار بردن زیورآلات، محیط کا
ر را آلوده کنند.
* اگر ادارات دولتی برای کارکنان خود در زمینه رعایت عفاف و حجاب، حدودی را تعیین کنند این کارکنان به دلیل اینکه جزئی
از جامعه هستند و شاید بیش از سایر مردم در جامعه حداقل روزی
6
بار برای آمد و رفت، تردد می کنند در نتیجه فضای عمومی
در اجتماع،
فضای پاک تری خواهد شد.
* در صورتی که رعایت حجاب و عفاف در ادارات دولتی واقعاً
«
الزامی
»
باشد
افرادی که بدحجاب هستند هم برای مراجعه به این
ادارات معذوریت پیدا خواهند کرد و به سمت پوشش مناسب پیش می روند.
* اگر قرار است مسئله بدحجابی در ادارات و دستگاه های دو
لتی ریشه کن شود و با اقدامات فرهنگی و بعضی برخوردها اوضاع
رعایت حجاب در سازمان های دولتی بهتر شود نباید
«
برخوردهای فصلی
»
صورت بگیرد و مقطعی، موضوع با جدیت، دنبال و در
دوره ای دیگر به کلی به حال خود رها شود. همان طور که این روش در این سالها در سطح جامعه نیز
جواب نداده است.
* تشویق همیشه کارسازتر از تنبیه است اما با روش های غلط نباید کارکنان را به سمت ریاکاری سوق داد بلکه مسئولان رده بالا
در ادارات دولتی باید سعی کنند با اقداماتی فرهنگی، افراد را به سمت رعایت حجاب و عفاف در مکانی عمومی که متعلق به
دیگران هم ه
ست راهنمایی کنند.
اما آیا تاکنون رعایت حجاب و عفاف در ادارات دولتی جایگاهی در قانون داشته است؟
قانون راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب در
31
دی
3131
به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده که در
مقدمه آن آمده است:
«
حجاب
»
از ارزنده
ترین نمودهای فرهنگ
ی، اجتماعی در تمدن ایرانی
-
اسلامی است که پیشینه آن به قبل از
ورود اسلام می
رسد، اما در فرهنگ اسلامی به اوج تعالی و منتهای ارزش و اعتبار خود می
رسد.
سیاست
ها و راهکارهایی در این قانون آمده است که صراحتاً
بند سوم آن به رعایت حجاب و عفاف در سازمان های دولتی
و عمومی
تأکید کرده است:
3
-
در اولویت قرار دادن موضوع حجاب و عفاف در برنامه
های دستگاه
های اجرایی کشور برای مقابله با روند فزاینده بدحجابی.
6
-
ابلاغ روش
های اجرایی و تعیین ضوابط و هنجارهای روشن در مورد نوع لباس و پوشش افراد در بخش
های رسمی و اداری
کشور.
1
-
نظارت بر رعایت حریم حجاب و عفاف در سازمان
های دولتی و عمومی و نظارت و تأکید بر ضرورت رعایت سادگی و پوشش و
فرم
های اسلامی و حضور ساده و بی
آرایش در محیط کار به دلیل تأثیر منفی بر مراجعان.
1
-
تعریف استانداردهای فرهنگی مناسب برای ترویج فرهنگ عفاف منطبق با فره
نگ دینی و ملی و فراهم کردن زمینه
های لازم
برای ترویج الگوهای مناسب پوشش اسلامی توسط نهادهای الگو ده.
5
-
ایجاد مراکز و مؤسسات متعدد با هدف الگوسازی، ارائه مدل
های مناسب و متنوع و ایجاد رقابت سالم در زمینه بین افراد.
2
-
وضع قوانین و مقررات لازم برای اصلاح
وضعیت پوشش در جامعه.
7
-
گسترش و تقویت مراجع قانونی برای ترویج پوشش اسلامی در جامعه.
3
-
اصالت بخشی به فرهنگ عفاف از طریق محصولات متنوع فرهنگی، هنری متناسب.
9
-
رعایت حجاب و حفظ شئون اسلامی از سوی مدیران، مسئولان حکومتی و خانواده
های آنان و تدوین شاخص
هایی در
این زمینه
برای گزینش مدیران.
31
-
رفع اشکالات قانونی در نحوه تولید،
توزیع و عرضه پوشاک داخلی و خارجی.
33
-
پیگیری نحوه اجرای طرح گسترش فرهنگ عفاف به صورت مستمر در جلسات شورای فرهنگ عمومی استان
ها و ارائه
گزارش
های منظم به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی (رئیس کم
یته).
36
-
ارزیابی دقیق از اجرای طرح
ها توسط دستگاه
های فرهنگی، انتظامی و قضایی برای مقابله با مظاهر بدحجابی و یافتن
راهکارهای مناسب توسط کمیته توسعه و ترویج فرهنگ عفاف.
31
-
نظارت و ارزیابی عملکرد رسانه
ها
-
خصوصاً صدا و سیما
-
در ارتباط با الگوهای تبلیغی آ
نها و تأثیر آن در جامعه.
31
-
احیاء سنت حسنه
«
امر به معروف و نهی از منکر
»
درمورد حجاب و عفاف.
35
-
فراهم کردن زمینه
های لازم برای تهیه کتب، نشریات و تولیدات علمی
-
فرهنگی به منظور ترویج فرهنگ عفاف و پاسخگویی
به شبهات موجود در مورد آن.
32
-
انجام سیاست
های
تشویقی درباره مدیران و کارگزارانی که در محیط کار خود اصول عفاف و پوشش اسلامی را رعایت می
کنند.
رعایت حجاب و عفاف در ادارات دولتی نیز از منظر تعدادی از صاحب نظران به این ترتیب است:
محمد نبی حبیبی، دبیر کل موتلفه:
دولت حق دارد برای افرادی که به آن ها حقوق پر
داخت می کند، در زیر سقفی که متعلق
به دولت است، رعایت حجاب اسلامی را الزامی کند. به عقیده من طرح مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی طرحی جامع و عملی
در زمینه حجاب و عفاف است که تنها یک بعد آن انتظامی است. حداقل کاری که رئیس جمهور می تواند انجام دهد، این است که
د
ر ادارات دولتی خانم ها حجاب اسلامی را رعایت کنند. البته منظور من کارمندان دولت است و نه ارباب رجوع ها.
ما به همان
دلایلی که مشروبات الکلی را حرام می دانیم، بی حجابی را هم حرام می دانیم و این ها احکام الهی است.
آیت الله سید احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران:
از کارمندان نظام جمهوری اسلامی انتظار می
رود که حرمت واژه اسلامی
را حفظ کرده و پوشش اسلامی را به شکل مطلوب رعایت کنند. سخنی هم از خشونت نیست و خدا لعنت کند کسانی که تا کلمه
حجاب را به کار می
بریم از خشونت می
گویند،
مدیران می
توانند خانم
های چادری را به هر
نحوی که می
توانند تشویق
کنند.
حجت الاسلام حبیبی، امام جمعه رضوانشهر:
برای رفع بدحجابی باید با توسل به قانون، مانع فعالیت افراد غیر محجبه و
بدحجاب در دستگاه های دولتی شد.
شیوع بدحجابی در بین کارمندان و کارکنان در نظام اسلامی به هیچ وجه قابل پذیرش
نیست،
کارمندان و کارکنان بد پوشش که در دستگاه های دولتی مشغول به کار هستند از آنجا که در معرض برخورد با مردم و
ارباب رجوع می باشند، به نوعی خود باعث سرایت و گسترش بدحجابی در جامعه می شوند.
حجت الاسلام حسین طیبی فر، مسئول حوزه نمایندگی ولی فقیه در سپاه صاحب الزما
ن (عج) اصفهان:
به وضع
کارمندان حقوق بگیر دولت به وسیله مدیران اجرایی باید رسیدگی شود. افرادی که در وضعیت بدحجابی و بی بندوباری هستند
عمدتا شامل
1
گروه می شوند:
3
. عده ای از سرجهالت و ناآگاهی این گونه امور را انجام می دهند و نمی دانند درچه مسیری قدم
گذاشته
اند زیرا مورد سوء استفاده دشمنان قرارگرفته اند
6
. عده ای از سر لجاجت ، بدحجابی می کنند و
1
. عده ای آگاهانه و از
روی عناد ورزی چنین بد حجاب هستند، لذا می بایست سنت حسنه امر به معروف و نهی از منکر را در سطح جامعه نهادینه کنیم
و نسبت به آن جدیت داشته باشیم.
س
تار هدایت
خواه، نماینده سابق مجلس:
مدیران دستگاه
ها باید پوشش و حجاب کارکنان خود را کنترل کنند در صورت کنترل
صحیح در ادارات وضعیت حجاب و عفاف در جامعه بهتر می
شود.
آیت الله مکارم شیرازی، مرجع تقلید:
دولت می تواند
رعایت حجاب
را از ادارات آغاز و با صدور بخشن
امه به ادارات و
بیمارستان
ها تأکید کند که کارمندان دولت را رعایت به موازین حجاب اسلامی کند؛ دولت همچنین در کتب درسی دانش آموزان
به صورت منطقی مباحث را مطرح و فواید حجاب و ضرر بی بند و باری را ارائه کند تا مشخص شود حجاب امری حیاتی در جامعه
است و مسئله ساده
ای نیست که از کنارش به آسانی عبور کنیم.
حجت الاسلام موسی قربانی، مستشار دیوان عالی کشور:
بدحجابی در قانون آمده است که
«
جرم
»
است در تبصره ماده
213
قانون مجازات اسلامی،
«
زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی حاضر شوند به حبس از
01
روز تا
2
ماه
محکوم
می
شوند.
»
حجاب مورد تأکید در این قانون، حذف هر بخش از حجاب اسلامی است مثلاً
حتی مانتوهای با آستین
کوتاه را هم می
توان جزء آن محسوب کرد.
قوانین تصویب شده و موجود است اما برخی مجریان یا اعتقادی به آن ندارند یا به
لحاظ مشکلاتی آن را اجرا نمی
کنند. در بحث بدحج
ابی کارکنان دولت هم در قانون تخلفات اداری به آن اشاره شده و مسئولان
دستگاه
ها موظفند، خاطیان را به بخش تخلفات اداری معرفی کنند که تنبیه
هایی تا مرحله
«
اخراج
»
نیز برای آن دیده شده است.
مینو اصلانی، رئیس بسیج زنان کشور:
هم
اکنون وضعیت حجاب و عفاف در سطح
ادارات به هیچ
عنوان قابل قبول نیست، این
امر به شکلی است که در برخی مکان
ها امکان تمایز کارکنان با مراجعه کنندگان وجود ندارد. در راستای کنترل عفاف و حجاب در
ادارات، کار و اقدام جدی صورت نگرفته است و بخشنامه قوی در این باره تهیه نشده است. زمانی که افراد با
مراجعه به ادارات
دولتی مشاهده می
کنند که هیچگونه الزامی برای رعایت حجاب وجود ندارند، خود را در نوع پوشش در سطح جامعه آزاد
می
بینند.
مقابله با بدحجابی باید از مکان
های دولتی آغاز شود.
ایران، کشوری اسلامی است با قوانین و قواعد اسلامی، بنابر این رعایت اصول و
قواعد آن بر تمام کسانی که در این
سرزمین زندگی می
کنند الزام دارد در شرایطی که مسلمانان جهان برای حفظ حجاب با دولت
های خود درگیر هستند
به دور از انصاف است که در این کشور اسلامی، به جای اینکه خود مردم در حفظ عفاف و حجاب، کوشا باشند
دولتمردان بر رعایت این اص
ول، تأکید ورزند و پیگیری کنند
عقد مزارعه چیست؟ مُزارعه در لغت به معنای با همدیگر کاشتن است و در حقوق به موجب عقد مزارعه یکی از طرفین در معامله زمینی را برای مدتی معین به شخص دیگر میدهد تا در آن زراعت کند و محصول بهدست آمده از آن را تقسیم کنند. در اصطلاح حقوق مالک را مُزارع و شخصی را که زراعت میکند عامل مینامند.
در عقد مزارعه هیچیک از طرفین حق برهم زدن عقد را ندارند مگر طبق شرایطِ خاصِ حقوقی.
مدت عقد مزارعه
در عقد مزارعه مدت باید معین باشد که در چه مدتِ زمانی مزارع زمین را در اختیار عامل قرار داده است. مدت معین شده باید برای کشت محصول مورد نظر متناسب و کافی باشد و الا اگر این تناسب معقول نباشد عقد باطل است و چنانچه اصلا زمان معین نشود معامله غُرری (هیچ نفع عقلایی و مشروع برای طرفین ندارد و بستگی به شانس و تصادف دارد) و باطل است.
زمین مورد مزارعه
در عقد مزارعه، لازم نیست که مُزارع حتما مالک زمین باشد اما باید مالک منافع آن زمین باشد.
کسی هم که در زمین مورد مزارعه به مدت سکونت یا عمر خود حق انتفاع در آن زمین را دارد میتواند زمین را به مزارعه دهد یا وصی، ولی، قیم، متولی یا وکیل آن زمین باشد که مثلا توانایی زراعت ندارد و زمین خود را برای زرع به دیگری واگذار میکند و با داشتن حق تصرف بهعنوان مزارعِ آن زمین شناخته شود.
زمینهایی که سابقهی احیا و عمران ندارند (اراضی مَوات) نمیتوانند مورد عقد مزارعه قرار بگیرند.
زمینی که مورد مزارعه قرار میگیرد باید برای کشت همان محصولی که برای مزارعه معین شده است آماده باشد ولو اینکه نیاز به اقداماتی اصلاحی باشد. بهطور مثال اگر زمینی که برای کشت گندم آماده شده است طبق عقد مزارعه برای کاشتن برنج در نظر گرفته شود عقد مزارعه باطل است و نیز در زمین مورد مزارعه باید امکان آبرسانی وجود داشته باشد.
مساحت زمین مورد معامله هم باید معین و معلوم باشد. که مقدار زمین میتواند خواه توسط مشاهده یا ذکر مساحت و اوصاف مشخص شود.
تعیین سهم در عقد مزارعه
در عقد مزراعه سهم هریک از طرفین معامله (مزارع و عامل) باید بهطور آشکار مثلا ربع یا ثلث یا نصف مشخص شود و اگر به نحو دیگری باشد با وجود اینکه عقد باطل نمیشود اما این قرارداد دیگر عقد مزارعه محسوب نمیشود.
نوع زرع در مزارعه
نوع محصولی که باید کاشته شود باید در عقد مزارعه معین شود مگر اینکه طبق عرف مشخص باشد که دیگر نیازی به قید نوع محصول در قرارداد مزارعه نیست و اگر عقد مطلقا برای زراعت باشد عامل، اختیار هر نوع زرع در کشت را دارد.
مخارج عقد مزارعه
مخارجی که برای عقد مزارعه لازم است باید توسط طرفین معامله معین شود. برای مثال برای تعیین چگونگی تهیهی بذر زراعت باید مشخص شود که بذر مثلا توسط مالک یا کشاورز یا مشترکا خریداری میشود. در صورت عدم تعیین این موضوع عقد مزارعه باطل است.
کاهش محصول در مزارعه
اگر عاملِ عقد مزارعه در رسیدگی به زرع بیتوجهی کند و میزان محصول کاهش یابد، چنانچه کوتاهی و عدم توجه قبل از روییدن محصول باشد عامل، ضامن کسری محصول نیست اما مالک حق فسخ کردن معامله و اخذ اجرت المثل زمین خود را دارد و در صورتیکه کوتاهی و قصور بعد از روییدن صورت گیرد عامل ضامن خسارت وارده است.
شرط ضمن عقد در مزارعه
هرکدام از طرفین معامله در مزارعه میتوانند شرط یا شروطی را برای طرف دیگر قرار بدهند البته شروط مزبور نباید برخلاف شرع و مقتضای ذاتی عقد باشد. مثلا جایز است که مالک زمین شرط کند که علاوه بر سهمش از محصولِ زرع مبلغی را نیز از عامل بگیرد. شرط ضمن عقد در هر صورتی صحیح است حتی اگر محصول زراعت از بین برود.
فوت یکی از طرفین در عقد مزارعه
در صورت فوت هریک از طرفین عقد (مزارع یا عامل)، عقد مزارعه باطل نمیشود. چون در صورت مرگِ مالک حتی اگر اصل زمین مورد مزارعه به ورثهاش برسد، منافع آن زمین تا اتمام قرارداد مزارعه متعلق به کشاورز است.
و اگر کشاورز فوت کند ورثه باید کار را ادامه بدهند یا فرد دیگری را برای ادامهی این کار منظور کنند.
حقوق و تکالیف عامل در عقد مزارعه
۱. عامل نسبت به ادوات کشاورزی و زمین امانتدار محسوب میشود و امانتدار تا زمانی که تعدی و تفریط نکند، نسبت به تلف یا نقص و عیبی که در وسایل مورد امانت حاصل میشود مسئول نیست.
۲. در مزارعه عامل زمین باید هرگونه اقداماتی را که برای زراعت محصول لازم است در وقت مناسبش انجام بدهد اما کارهایی که برای قبل از کشت لازم است مثل مسطح کردن زمین یا شیارکشی اساسا بر عهدهی عامل زمین نیست مگر اینکه در قرارداد بین طرفین خلاف این موضوع به صراحت بیان شده باشد.
چنانچه عامل از انجام وظایفی که برعهده دارد امتناع کند یا در بین کار از کارکردن دست بکشد مزارع میتواند او را به این کار ملزم کند و اگر الزام وی مؤثر واقع نشود دادگاه حکم صادر میکند تا از اموال عامل کسی دیگر برای اینکار اجیر شود و وظایف عامل را انجام بدهد و اگر عامل مالی نداشته باشد مزارع حق دارد عقد مزارعه را فسخ کند و اگر فسخ نکند میتواند اجرتالمثل زمین و اجرت سایر ادواتی را که در اختیار عامل قرار داده از او بگیرد اما در این صورت حقِ طلب کردن سهمِ محصولِ زرع یا خسارت را ندارد. اما چنانچه که عامل در اواسط کارِ زرع، کارها را رها کند و این اقدامش باعث نقصان محصولات کشت شود مزارع حق دارد که تفاوت قیمت را دریافت کند.
۳. عامل در حد متعارف مسئولیت مواظبت و نگهداری از زراعت را برعهده دارد و اگر از این کار خودداری کند و به این دلیل محصول کاهش پیدا کند یا ضرر دیگری به مزارع برسد عامل، ضامن تفاوت خواهد بود.
۴. مخارج کاشت و برداشت محصول مثل آبیاری بر عهدهی عامل است مگر اینکه خلاف این موضوع تصریح شود یا عرف محل بر خلاف این امر باشد. پرداخت مالیات مربوط به سهم عامل هم بر عهدهی خود اوست.
۵. عامل موظف است محصولی را بکارد که بین خودش و مزارع معین شده است یا زرعی نماید که از جهت ضرر به مزارع کمتر یا مساوی باشد. و اگر چنین نکند و زرعی را که مورد نظر مزارع بوده نکارد مالک حق فسخ دارد. اگر نوع زرع قید شده باشد و عامل برخلاف آن عمل کند معامله باطل است و عامل مسئول ضرر وارده است.
۶. در مزارعه اگر مباشرتِ عامل شرط نشده باشد عامل میتواند برای زراعت کسی را اجیر کند یا با شخص دیگری شریک شود ولی حق انتقال معامله به دیگری یا سپردن زمین مورد مزارعه به شخص دیگر را ندارد مگر با اذن مزارع.
مزد شخصی که برای امور زراعت اجیر شده و کارگری که برای این امور گماشته شده باید توسط عامل پرداخت شود مگر اینکه خلاف این امر بین مزارع و عامل قید شده باشد.
حقوق و تکالیف مزارع
۱. مزارع موظف است تا زمین مورد زارعت را به عامل تسلیم کند و اگر از این امر امتناع ورزد عامل میتواند توسط دادگاه او را اجبار به تسلیم زمین کند و اگر اجبار وی ممکن نباشد عامل حق فسخ عقد مزارعه را دارد.
۲. مزارع میتواند ملک مورد مزارعه را به دیگری منتقل کند و این انتقال در ماهیت مزراعه مشکلی ایجاد نمیکند. اگر کسی که زمین مزارعه به وی منتقل شده نسبت به عقد مزارعه آگاهی نداشته باشد، حق فسخ معامله را دارد.
۳. عوارض و مالیات زمین اصولا بر عهده ی مالک زمین است مگر اینکه شرطی برخلاف این موضوع شده باشد.
هزینههای مربوط به ملک که ربطی به زراعت ندارد اصولا بر عهدهی مالک است مگر اینکه شرطی خلاف آن تعیین شده باشد.
موارد بطلان عقد مزارعه
عدم اهلیت طرفین یا یکی از آنها، عدم قابلیت کشت زمین و عدم وجود زمین از موارد بطلان عقد مزارعه است. زمانی که موارد بطلان پیش میآید اگر در آن زمان زرع مورد نظر در زمین کشت نشده باشد زمین و عوامل زراعت به صاحبش برگردانده میشود اما اگر در زمین زراعت شده باشد کل محصول ازآنِ صاحب بذر و طرف دیگر مستحق اجرتالمثل میشود. اگر بذر میان عامل و مزارع مشترک باشد محصول هم بین آنها تقسیم میشود و اجرتالمثل هریک به طرف دیگر پرداخته میشود.
چنانچه که هیچیک از عامل و مزارع صاحب بذر نباشند و بذر مال شخص ثالثی باشد تمام محصول زراعت مال شخص ثالث میشود و عامل و مزارع مستحق اجرتالمثل میشوند.
زمانی که عقد مزارعه دچار بطلان میشود مزارع هروقت که بخواهد میتواند صاحب بذر را مجبور کند که زرع را قلع کند و میتواند با دریافت اجرت اجازه بدهد که زرع تا زمان برداشت محصول در زمین بماند و قلع نشود.
اوراق مزارعه
ناشر اوراق مزارعه با سپردن این اوراق و اخذ وجه از متقاضیان، اراضی قابل کشت را خریداری میکند و سپس اراضی خریداری شده را به موجب عقد مزارعه از طرف دارندگان اوراق مزارعه به کشاورزان میسپارد تا در آن اراضی محصول کشت کنند و در انتها محصول را با هم تقسیم نمایند.
دارندهی اوراق مزارعه، حکم مالک زمین مزروعی را دارد و کشاورز نقش عامل و ناشرِ اوراق، نقش وکیل مالک زمین را ایفا میکند.
این اوراق تابع قرارداد مزارعه و منحصرا مربوط به زراعت و همه نوع محصول زراعی میشود.
اوراق مزارعه را مؤسسهای مالی که در بخش کشاورزی فعالیت دارد در اختیار متقاضیان قرار میدهد. این مؤسسه با تحقیق و بررسی و کشف اراضی مناسب برای زراعت، متناسب با ارزش خرید، اوراق مزارعه منتشر میکند و با دریافت وجه حاصل از واگذاری این اوراق، اراضی مناسب را خریداری و با انجام عملیاتی چون زهکشی، کانالکشی و … آن اراضی را آمادهی کشت میکند و آن را طبق قرارداد مزارعه به کشاورزان میسپارد تا در آن زمین زراعت کنند و در انتهای سال زراعت، محصول حاصل را طبق قراردادی که بینشان بود تقسیم کنند.
اینگونه مؤسسات پس از تحویل سهم صاحبان اوراق مزارعه از محصول کشت شده و فروش آنها، ابتدا سهم حقالوکاله ی خود را برداشت میکنند و بعد سود را به صاحبان اوراق میدهند.
دارندگان اوراق مزارعه میتوانند در پایان هر سال زراعی از سود اوراق استفاده کنند یا اینکه در صورت نیاز به وجه آن، آنها را در بازار ثانویه (بازار ثانویه محل دادوستد اوراق منتشر شده در بازار اولیه است) بفروشند. از آنجا که ارزش اراضی مزروعی به تناسب تورم افزایش مییابد، در نتیجه قیمت اوراق مزارعه نیز هنگام فروش در بازار ثانویه به مراتب بیشتر از قیمت اصلی آنها خواهد بود. و هرچه به پایان سال زراعی و زمان کشت محصول نزدیکتر شویم قیمت این اوراق هم بیشتر میشود.
عقد مزارعه در سیستم بانکی و بانکداری
به منظور حمایت از قشر کشاورز، سیستم بانکی باید عقد مزارعه را جاری کند. برای این کار بانکها بهعنوان مزارع، زمینهایی را که ملک آنها بوده یا به هر نحوی در تصرف آن مجاز هستند طبق قرارداد مزارعه به کشاورزانی که زمین ندارند واگذار میکنند.
زمانی که محصول کشت شود و حاصل تقسیم شود و سهم بانک تحویل داده شود قرارداد مزارعه خاتمه پیدا میکند. گاهی ممکن بانک تمایل داشته باشد که محصول توسط عامل (کشاورز) به فروش برسد که در این صورت، این موضوع در قرارداد قید خواهد شد.
روش محاسبه سود در عقد مزارعه
در كليهی عقود اسلامى محاسبهی سود به دو روش روزشمار و ماهشمار قابل محاسبه است:
روزشمار: ۳۶۵۰۰/ (مدت به روز * نرخ * مبلغ)
ماهشمار: ۲۴۰۰/ ((مدت به ماه + ۱ ) * نرخ * مبلغ)
مُساقات یکی از عقود و قراردادهایی است که شرایط و ویژگیهای آن در قانون مدنی ایران در مواد ۵۴۳ تا ۵۴۵ بیان شده است (در اصطلاح یکی از عقود معین است). در این گفتار کوتاه سعی داریم تا با ویژگیهای اصلی قرارداد مساقات آشنا شویم.
مساقات چیست؟
مساقات در لغت به معنای آبیاری کردن است. در مفهوم فقهی و حقوقی هم مساقات چندان از این معنا دور نیفتاده است. در مفهوم حقوقی، مساقات به معنای «نگهداری از درختان و بوتههای موجود در باغ و تقسیم منافع و ثمرهی این درختان است».
درواقع در این قرارداد، فردی که صاحب باغ یا ملک است، با دیگری قرارداد میبندد که به درختان باغ او رسیدگی نماید (آنها را آبیاری کند و دیگر مواظبتهای معمول را از درختان باغ بهعمل آورد) و درمقابل، درصد و سهمی از محصول و ثمرهی را دریافت کند. به کسی که وظیفهی مواظبت و نگهداری از باغ را برعهده دارد «عامل» گفته میشود؛ بنابراین مساقات قراردادی است میان مالک و عامل که در آن عامل متعهد میشود از درختان و باغ نگهداری کند و درمقابل در محصول باغ شریک شود؛ یکی باغ را در اختیار میگذارد و دیگری عملی را انجام میدهد و درنهایت در محصول نهایی شریک هستند و بر محصول مالکیت مشاع دارند (نسبت مالکیت هرکدام در محصول نهایی بسته به توافق طرفین است).
شرایط مساقات
اتمام قرارداد
مساقات هم مانند اغلب قراردادها باید دارای مدت مشخصی باشد و پس از اتمام این مدت خاتمه یابد. باید توجه داشت که مساقات در زمرهی عقود لازم (یکی از انواع عقود در قانون مدنی) دستهبندی میشود. به این معنی که پس از انعقاد این قرارداد، هیچکدام از طرفین نمیتوانند قرارداد را برهم بزنند، مگر در موارد محدود و مشخص قانونی. حتی اگر در اثنای قرارداد یکی از طرفین فوت کند، باز هم قرارداد به قوت خود باقی است.
اگر به هر دلیلی قراردادی که میان طرفین بسته شده است، باطل باشد (مثلا یکی از طرفین در زمان انعقاد عقد، ارادهی سالمی نداشته باشد) در این صورت تمام محصول متعلق به مالک خواهد بود و عامل دیگر مستحق سهم مشاعی از محصول نیست، بلکه مالک باید با درنظر گرفتن عرف، به عامل اجرت المثل و حقالزحمه پرداخت نماید.
عقد مضاربه چیست؟ عقد مضاربه از منظر قانون عملیاتی بدون ربا چگونه است؟ ارکان عقد مضاربه کدام است؟ نحوهی تقسیم سود بین طرفین عقد مضاربه چگونه است؟
در این مقاله به بررسی و تشریح ارکان و انعقاد عقد مضاربه میپردازیم و قانون عملیات بدون ربا را بیان میکنیم.
مضاربه از عقود معینی است که در فقه امامیه، قانون مدنی و قانون عملیات بانکی بدون ربا مورد بحث قرار گرفته است. فقهای امامیه احکام و شرایط این عقد را به دقت مورد بررسی قرار دادهاند. حقوقدانان نیز به پیروی از فقهای بزرگ، عقد مذکور را در مباحث حقوقی و قانون مدنی مطرح کردهاند که بسیاری از قواعد و احکام مربوط به آن را از فقه امامیه اتخاذ نمودهاند. در فقه و حقوق، عقد مضاربه در کنار دو عقد مزارعه و مساقات مورد مطالعه قرار گرفته است. عقود مذکور اگرچه در زمرهی عقود معوض قرار دارند اما چون در جوهر و ذات همهی آنها نوعی تعاون، همکاری و اتحاد وجود دارد و مشارکت وصف مشترک آنهاست، از سایر عقود متمایزند. باید گفت که تفاوت بین مضاربه، مزارعه و مساقات این است که مضاربه مشارکت کار و سرمایه برای تجارت است در حالی که این مشارکت در مزارعه فعالیتهای کشاورزی و در مساقات باغداری است. از طرف دیگر بحث از قراردادهای یاد شده بهویژه عقد مضاربه اهمیت خاصی برخوردار است. زیرا از دیدگاه اقتصادی، عقود نامبرده مبین نقش کار و سرمایه در قلمرو فعالیتهای اقتصادی است.
در مفهوم اصطلاحی، مضاربه عقدی است که بهموجب آن یک نفر مالی را در اختیار دیگری قرار میدهد تا با آن تجارت کند و در سود حاصل هر دو باهم شریک باشند و مفاد مادهی ۵۴۶ قانون مدنی در حال معرفی عقد مضاربه است. بهعبارت دیگر مضاربه عقدی است که بهموجب آن یکی از متعاملین سرمایه میدهد با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کند و در سود آن شریک باشند. صاحب سرمایه، مالک و عامل، مضارب نامیده میشود. مشابه این مفهوم را قانونگذار در مادهی ۳۶ قانون عملیات بانکی بدون ربا مصوب ۱۳۶۲ بیان داشته است: مضاربه قراردادی است که بهموجب آن یکی از طرفین (مالک) عهدهدار تأمین سرمایه (نقدی) میشود با قید اینکه طرف دیگر (عامل) با آن تجارت کرده و در سود حاصله شریک باشند. با مقایسه این دو تعریف مشاهده میشود که در اساس هیچ تفاوتی باهم ندارند جز اینکه در مادهی ۳۶ قانون عملیات بانکی بدون ربا به نوع سرمایه که باید وجه نقد باشد تصریح شده است در حالی که در مادهی ۵۴۶ قانون مدنی به آن اشاره نشده است ولی این امر نباید موجب اشتباه شود که ذکر سرمایه در مادهی ۵۴۶ قانون مذکور بلافاصله بعد از ماده مقرر بیان شده که (سرمایه باید وجه نقد باشد.) تفاوت دیگر در قانون مدنی مضاربه را به عنوان «عقد» تعبیر کرده ولی درمادهی ۳۶ قانون عملیات بانکی بدون ربا از آن به «قرارداد» یاد شده است ولی با توجه به اینکه از نظر عرف، تفاوتی بین عقد و قرارداد وجود ندارد و در میان عرف معمولا این دو به جای هم بهکار میروند، لذا قانونگذار هم براساس تفاهم عرفی در قانون اخیر از واژهی قرارداد استفاده کرده است.
برای ایجاد عقد مضاربه رعایت شرایط عمومی در رابطه با صحت عقود ضروری است. این شرایط اختصاص به عقد خاصی ندارد و همهی عقود و قراردادها را در برمیگیرد.
قانون مدنی ایران در مادهی ۱۹۰ شرایط عمومی صحت عقود را چنین بیان داشته است:
هرکدام از شرایط مذکور دارای ضمانت اجرای خاص خود هستند. بدین معنی که قانونگذار با این شرایط، یکسان برخورد نکرده است. بنابراین اگر عقدی با قصد طرفین ولی بدون رضایت آنها منعقد شود، آن عقد غیرنافذ است. همچنین اگر نامشروع بودن هدف معامله در عقد تصریح گردد، موجب بطلان عقد میشود.
قانونگذار در مادهی ۱۹۰ قانون مدنی قائل به تفکیک قصد و رضا شده است. رضا عبارت است از شوق درونی و تمنا و تمایل انسان به انجام عمل حقوقی، اما هرگاه این تمایل و خواست به مرحلهی ایجاد و انشا برسد قصد نامیده میشود. به همین دلیل هم مادهی ۱۹۱ قانون مدنی قصد انشا را شرط تحقق عقد دانسته است.
اهلیت عبارت است از توانایی قانونی شخص برای دارا شدن یا اجرای حق. توانایی قانونی برای دارا شدن حق را «اهلیت تمتع» یا اهلیت دارا شدن حق یا «تملک» مینامند و توانایی قانونی برای اجرای حق را «اهلیت استیفاء» یا «اهلیت تصرف» گویند. قانون مدنی در مواد ۹۵۶ و ۹۵۷ به اهلیت تمتع اشاره کرده است.
بر اساس مادهی ۱۹۰ قانون مدنی یکی دیگر از شرایط اساسی صحت معامله این است که موضوع معامله، معین باشد. منظور از معین بودن این است که مورد معامله نباید مردد دو یا چند چیز باشد، به عبارت دیگر در فقه و حقوق «معین» در مقابل «مردد» استعمال میشود.
در مواد ۲۱۴ تا ۲۱۶ قانون مدنی شرایط دیگری را نیز در رابطه با معامله ذکر کرده که موضوع معامله باید مال باشد تا قابل تسلیم باشد و مال باید مالیت داشته و منفعت عقلایی و مشروع داشته باشد و نباید مبهم باشد مگر در موارد خاصه. در اینجا سؤالی قابل طرح است که مورد معامله در عقد مضاربه چیست؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که از آنجا که عقد مضاربه، عقدی عهدی است لذا مورد معامله در آن عبارت است از تعهدات طرفین عقد یعنی تعهد مالک به دادن سرمایه و تعهد عامل به انجام عمل و تجارت. این امر با مواد قانون مدنی در مورد تعریف و ویژگیهای مورد معامله مطابقت دارد چرا که تعهد به دادن مال از طرف مالک یا صاحب سرمایه انجام میگیرد و تعهد به انجام عمل یا تجارت از طرف عامل صورت میپذیرد.
جهت چهارمین شرط از شرایط اساسی صحت معامله بر اساس مادهی ۱۹۰ قانون مدنی است و در فقه به معنای غرض و داعی (انگیزه) بهکار رفته است. در حقوق، اصطلاح جهت عبارت است از هدف هر شخصی در وقوع عمل حقوقی که این هدف بر حسب اشخاص مختلف نیز متفاوت است. به عنوان مثال شخصی زمینی را میفروشد به منظور حاجت به پول آن و دیگری به منظور خرید خانهای با پول و سومی به منظور خرید زمین بهتری. در قانون مدنی بهوسیلهی این هدف میتوان مشروع یا نامشروع بودن یک عمل حقوقی را معین نمود. در فقه امامیه اگر هدف کسی از فروش انگور و خرما و سایر محصولاتی که از آن مسکرات تهیه میشود، درست کردن شراب باشد، معاملهی او حرام است. اگر جهت در معامله تصریح شده باشد، باید مشروع باشد و الا معامله باطل است. بنابراین اگر دو نفر عقد مضاربهای را میان خود منعقد کنند و در عقد تصریح نمایند یا اینکه پیش از انعقاد عقد توافق نمایند که سرمایهی مضاربه جهت خرید و فروش مشروبات الکلی بهکار گرفته شود، چنین عقدی محکوم به بطلان خواهد بود.
مضاربه عقد است نه ایقاع، به دلیل اینکه برای تشکیل مضاربه ارادهی دو شخص لازم است و با وجود یک اراده مضاربه منعقد نمیشود و عقد در اصطلاح فقهی و حقوقی به عملی اطلاق میشود که برای ایجاد آن، ارادهی حداقل دو نفر لازم باشد. در مقابل برای تحقق ایقاع، ارادهی یک نفر بهتنهایی کافی است مانند طلاق.
الف.۱. مضاربه عقد مشارکتی است
مضاربه جزو عقود مشارکتی است نه معاوضی. عقود مشارکتی، عقودی هستند که طرفین قرارداد به جای مقابل هم قرار گرفتن، در کنار هم قرار میگیرند و برای رسیدن به هدفی مشترک متحد میشوند و در واقع بنای آنان، بر مشارکت و همکاری است که هدف از ایجاد آن سودجویی است ولی سودی احتمالی و نامعلوم که در آینده بهدست میآید و حاصل کار و سرمایهی طرفین عقد است.
الف.۲. مضاربه عقد عهدی است
یکی دیگر از اوصاف و ویژگیهای عقد مضاربه، عهدی بودن است یعنی اثر اصلی و مستقیم عقد مضاربه، ایجاد تعهد است که تعهد مزبور یک تعهد دو طرفه و متقابل است. بدین معنی که بهموجب مضاربه، مالک متعهد میشود که سرمایهی تعیین شده را در اختیار مالک قرار بدهد و مضارب نیز متقابلا متعهد میشود که با سرمایهای که مالک در اختیار او قرار میدهد، تجارت مورد نظر را انجام دهد تا در صورت حصول سود باهم شریک شوند و هرکدام به نسبت سهم خود آن را مالک گردد. البته نباید مضاربه را به اعتبار مالک شدن طرفین در سود حاصله، عقدی تملیکی دانست زیرا اولا: تملیک و مالکیت امری احتمالی است و نسبت به مالی که ایجاد نشده است تصور رابطهی مالکیت امکانپذیر نیست. ثانیا: تملیک بر فرض تحقق، اثر مستقیم مضاربه نیست بلکه اثر فرعی مضاربه یا اثر غیرمستقیم آن است. زیرا همانطور که گفته شد اثر مستقیم مضاربه، ایجاد تعهد برای مالک و مضارب است که در صورت تحقق این اثر و انجام تعهد از سوی هریک از آنان ممکن است سودی حاصل شود تا هرکدام به نسبت سهم خود از سود را مالک گردند.
الف.۳. مضاربه عقدی احتمالی است
یکی از ویژگیهای عقد مضاربه احتمالی بودن آن است، منظور از احتمالی بودن مضاربه این است که دسترسی طرفین عقد به عوض آنچه که در مضاربه قرار میدهند احتمالی است. زیرا عوضی که در واقع سود حاصله از فعالیتهای تجاری است، ممکن است هرگز به دست نیاید و در نتیجه بهرغم زحمتی که مضارب متحمل میشود و مالک نیز سرمایهی خود را در اختیار وی قرار میدهد، سود قابل تقسیمی وجود نداشته باشد که بتواند به دو صورت تحقق یابد.
الف.۴. مضاربه عقد مستمر است
عقود را از حیث اثری که عامل زمان در تعیین و اجرای تعهدات ناشی از آن دارد، به مستمر و فوری تقسیم کردهاند. در عقود فوری یا آنی، اثر عقد در لحظهای که طرفین انتخاب کردهاند، ایجاد میشود مانند عقد بیع (خرید و فروش اموال) که به محض وقوع آن خریدار مالک مبیع (مال) و فروشنده مالک ثمن (مبلغ مورد معامله) میشود ولی در عقود مستمر موضوع معامله و آثار آن به گونهای است که باید در طول زمان انجام شود مانند عقد اجاره و بیمه. با توجه به تعریف فوق عقد مضاربه نیز در زمرهی عقود مستمر قرار میگیرد زیرا انجام تجارت مورد نظر، مستلزم زمان است.
مقتضای عقد به مقتضای ذات و مقتضای اطلاق تقسیم میشود. منظور از مقتضای عقد اثری است که از عقد ناشی میشود. مقتضای ذات عقد عبارت است از اثری که مستقیم و بالذات از عقد ناشی میشود مثل تملیک عین (مال) درعقد بیع (خرید و فروش مال) و تملیک منفعت در عقد اجاره. اما آنچه که بهطور تبعی و غیرمستقیم از عقد ناشی میشود مقتضای اطلاق عقد است. عدهای از فقهای امامیه جایز بودن را مقتضای ذات عقد مضاربه میدانند و شرط مخالف با آن مانند شرط لزوم یا شرط عدم عزل عامل از سوی مالک را باطل میدانند.
در مورد طرفین عقد مضاربه قابل ذکر است که مضاربه همچنانکه ممکن است بین یک مضارب و یک مالک منعقد شود، گاهی اوقات ممکن است بین یک مضارب و چند مالک نسبت به سرمایههای متعدد و جداگانه یا یک سرمایه که همگی در آن شریک باشند، واقع شود و همچنین ممکن است مالک چند مضارب اختیار نماید و با آنان عقد مضاربه منعقد سازد که معاملات تجاری را با توافق یکدیگر انجام دهند یا یکی خریداری نماید و دیگری متصدی فروش گردد یا آنکه یکی معامله بهخصوصی را انجام دهد و دیگری معاملات نوع دیگر، که ممکن است سهم آنان مساوی یا متفاوت قرار داده شود علاوه بر شرایط اساسی صحت قراردادها به شرح مواد ۱۹۰ قانون مدنی که وجود آنها در عقد مضاربه لازم و ضروری است همانطور که در مبحث قبلی بیان شد مضاربه مبتنی بر سه رکن اساسی دیگری است که از آنها به عنوان سرمایه، عمل و سود نام برده میشود که به ترتیب به بررسی آنها می پردازیم:
ج.۱. سرمایه
سرمایه عبارت است از مالی که مالک بهموجب عقد مضاربه برای انجام معاملههای تجاری در اختیار مضارب یا عامل قرار میدهد. سرمایه در عقد مضاربه دو شرط دارد:
بهموجب مادهی ۵۴۷ قانون مدنی، سرمایه باید وجه نقد باشد قانونگذار «وجه نقد» را در مادهی مزبور معنی نکرده است و حقوقدانان در بیان اینکه مراد از آن چیست اختلاف نظر داشتهاند. برخی از حقوقدانان، معنای وسیعی برای وجه نقد در نظر گرفته و آن را اعم از پول رایج کشور و ارز دانستهاند. بنابراین مطابق دیدگاه دوم سرمایه در عقد مضاربه میتواند دلار، مارک، یورو یا هر پول رایج دیگر باشد. علت مشمولیت این دسته، حکم عرف است، به این معنی که به پولهای خارجی نیز در عرف وجه نقد گفته میشود. همچنین سرمایه در عقد مضاربه نمیتواند طلب (دین) یا منفعت باشد مگر اینکه همانند مورد فوق مالک به مضارب وکالت میدهد که ابتدا طلب او را وصول نماید و سپس به وکالت از طرف او و به اصالت از خود نسبت به وجه مزبور عقد مضاربهای منعقد نمایند و در این مورد فرقی ندارد که مدیون خود مضارب باشد یا شخص ثالث. بنابراین طلبکار نمیتواند به مدیون خود بگوید که طلبش را که در ذمه اوست بهعنوان سرمایهی مضاربه در نظر بگیرد و با آن تجارت کند.
برخلاف شرط اول یعنی وجه نقد تصریح شده در قانون مدنی در مورد معلوم و معین بودن سرمایه، تصریحی در قانون مزبور وجود ندارد. زیرا سرمایه یکی از ارکان مضاربه محسوب میشود و بدون آن مضاربه امکانپذیر نیست و رابطهی مستقیمی با سود حاصله دارد و همچنین به دلیل اینکه بعد از خاتمهی مضاربه که عامل باید سرمایه را به مالک رد نماید، مشکلی ایجاد نشود در ابتدای امر باید مقدار آن معلوم و معین باشد. به نظر یکی از حقوقدانان اگرچه عقد مبتنی بر سرمایه حاصل از آن است بنابراین درصورتی که سرمایه مجهول باشد نمیتوان ادعا کرد که موضوع معامله معین و معلوم است هرچند که نسبت سهم عامل از نوع سود تجارت نیز معین شده باشد.
ج.۲. عمل عامل
یکی دیگر از ارکان مضاربه عبارت از کار عامل است یعنی بعد از آنکه مالک سرمایه را در اختیار عامل قرار داد وی باید با آن به تجارت بپردازد تا چنانکه سودی حاصل گردد که با مالک در آن شریک شوند بهموجب مادهی ۵۴۶ قانون مدنی عامل باید سرمایه را در امر تجارت بهکار گیرد. بنابراین به نظر میرسد که اگر مالی به دیگری بدهد تا او آن را در یکی از معاملات تجاری مذکور در مادهی ۲ قانون تجارت بهکار گیرد تا در سود حاصل با هم شریک باشند، میتوان چنین توافق و عقدی را مضاربه تلقی کرد و مشمول احکام و مقررات قانونی راجع به عقد مضاربه قرار داد و این تفسیر از مادهی ۵۴۶ قانون مدنی نه با اراده قانونگذار مغایرتی خواهد داشت و نه با احکام شرعی.
انواع مضاربه با توجه به عمل عامل
ج.۳. سود
رکن سوم از ارکان مضاربه، سود حاصل از تجارت است که در واقع هدف نهایی طرفین عقد مضاربه نیز همین امر یعنی تحصیل سود است. در مورد سود مباحث متعددی قابل طرح است ازجمله ویژگیهای سود، زمان تملک سود، تقسیم سود و شرط سود به نفع شخص ثالث و همچنین دارای ویژگیهای خاص دیگری است که هریک از آنها از اهمیت خاصی برخوردارند. مثل احتمالی بودن سود و تملک سود بهوسیلهی تقسیم.
تعریف سود مضاربه: سود مضاربه عبارت است از منفعتی که در اثر خرید اشیا و فروش آنها به قصد تجارت حاصل میشود. بنابراین تعریف سود مضاربه بایستی حتما ناشی از یک عمل تجارتی باشد و قصد منفعتجویی در عمل داشته باشد.
تعریف ربا: ربا عبارت است از مبلغی که در قرض یا معامله دو کالای همجنس با یکدیگر گرفته میشود و بر دو گونه است:
ربای قرضی و معاملی هیچ تفاوتی باهم ندارند و از نظر اسلام هر دو عملی حرامند. لازم به ذکر است که پیش از ظهور اسلام ربای قرضی بین اعراب بسیار رایج بوده است. با توجه به مطالب فوق، تفاوت سود مضاربه و ربا مشخص میشود.
سود مضاربه منفعتی است که در اثر فعالیت و کوشش تجاری حاصل میشود، اما ربا محصول کوشش و فعالیت نیست، همچنین ربا مقدار ثابت و معینی است که در قرض یا معامله تعیین میشود، در حالی که سود مضاربه، غیر معین و احتمالی است و به تلاش شخص بستگی دارد. از سوی دیگر معامله ربوی هیچ خطر یا ضرر و زیانی متوجه شخص رباخوار نیست در حالی که تاجر ممکن است به جای سود متحمل ضرر و زیان گردد. آنچه در اسلام مورد نکوهش قرار گرفته و حرام دانسته شده رباست نه سود و قانون عملیات بانکی نیز بر اساس همین نگرش قانون عملیات بانکی بدون ربا ناشی شده است.
در مضاربهی بانکی همانند مضاربهی مشمول قانون مدنی مقدار سهم طرفین از سود باید در قرارداد ذکر شود و این مقدار باید مطابق مادهی ۵۴۸ قانون مدنی جزء مشاعی از کل منافع باشد. بهموجب مادهی ۱۳ دستورالعمل اجرایی مضاربه، حداکثر و حداقل سهم سود بانک و عامل توسط شورای پول و اعتبار تعیین خواهد شد. به این ترتیب شورای پول و اعتبار مشخص خواهد کرد که در مضاربه سهم بانک و عامل چه نسبتی از کل سود حاصله است. البته تعیین مبلغی به عنوان سهم بانک از سود که امروزه در بانکها جریان دارد، بر خلاف موازین فقهی و قانون مدنی است و موجب بطلان قرارداد مضاربه میشود، اما در عمل بانکها درصدی از سرمایه را به عنوان سهم بانک از سود تعیین میکنند. مثلا از یک وام دویست هزار تومانی فرضا به مدت ۲۴ درصد سود دریافت کنند بدون احراز این امر که آیا واقعا مضاربه دارای سود است یا نه؟ ممکن است زمانی به سرمایه وارد شود که در این خصوص مادهی ۵۵۸ قانون تجارت خسارات را برمالک تحمیل کرده است و شرط ضمان عامل نسبت به سرمایه را باطل و مبطل مضاربه دانسته است ولی شرط تملک مالی از اموال مضارب را بهطور مجانی به مالک پذیرفته است.
ضوابط اجرائی:
معاملات مضاربه فقط در مواردی که خرید و فروش کالا مستلزم هیچگونه تغییرات ظاهری و ماهوی نباشد قابل انجام می باشد.
مضاربه برای خرید و فروش کالا درداخل کشور «مضاربه بازرگانی داخلی» و جهت ورود کالا از خارج به منظور فروش در کشور «مضاربه وارداتی» و جهت صدور کالا به خارج از کشور «مضاربه صادراتی» نامیده می شود.
اعطای تسهیلات مضاربه برای خرید و فروش کلی و یا جزئی کالا باید از راستای سیاست های بازرگانی دولت صورت گرفته و در این ارتباط مدنظر باشد که:
اولاً-انجام مضاربه وارداتی با بخش خصوصی مجاز نمی باشد.
ثانیاً- تعاونی های قانونی توزیع و مصرف در استفاده از تسهیلات مضاربه از اولویت برخورداند.
اجزا و عوامل یک معامله مضاربه و ضوابطی که در هر مورد می باید مورد توجه قرار گیرند عبارتند از:
الف- کالا
نوع مشخصات مقدار، قیمت و شرایط خرید و ترتیب تحویل کالای مورد مضاربه می باید معین و معلوم باشد و محرز گرد که کالا از بازار فروش خوبی برخوردار است، به ترتیبی که حداکثر ظرف مدت مضاربه به حیطه فروش درآید. در این قبیل معاملات باید دقت شود که موجبات احتکار کالا فراهم نشود.
اعطای تسهیلات مضاربه برای خرید و فروش کالاهای اساسی و ضروری در اولویت قرار دارد.
بیمه کالای مورد مضاربه الزامی نبوده لکن بانک می تواند عند الزوم بیمه را یکی از شرایط اعطای تسهیلات قرار دهد.
ب- سرمایه
منظور از سرمایه مضاربه و به عبارتی «»رأس المال» وجوهی است که بابت هزینه های معامله تخصیص داده شده است. هزینه های لازم برای داد و ستد کلای موضوع مضاربه باید قبل از عقد قرار داد برآورد و معین شوند. هزینه های قابل قبول در یک قرارداد مضاربه می تواند شامل یک و یا تعدادی از اقلام ذیل باشد:
قیمت خرید کالا.
هزینه های بسته بندی.
هزینه های حمل و نقل.
هزینه های بیمه و حق ثبت سفارش.
هزینه های انبار داری.
هزینه های بانکی.
حقوق و عوارض گمرکی و سود بازرگانی.
هزینه حق توقف و انتظار نوبت کشتی (دموراژ) نیز در مضاربه وارداتی قابل تأمین از محل سرمایه مضاربه می باشد.
پرداخت هر گونه وجهی از سرمایه مضاربه بابت هزینه های بارگیری، تخلیه، پاساوان، اجاره کانتینر، جریمه انبارداری، هزینه های متفرقه ترخیص یا نگهداری کالا، جرائم گمرکی، هزینه های اداری، دستمزد، حقوق و هر نوع هزینه احتمالی دیگر ممکن نبوده و تأمین این دسته از هزینه ها و همچنین هزینه هائی که در سرمایه مضاربه منظور نشده باشند با مصالحه طرفین به عهده عامل خواهد بود و بر همین اساس در قرار داد مضاربه ضمن عقد صلح ، عامل تقبل می نماید که کلیه هزینه های غیر قابل تأمین از محل سرمایه مضاربه و هزینه های احتمالی دیگر را از اموال خود تأدیه و در مقابل دریافت حق الصلح به بانک صلح نمایند.
بعد از تعیین و برآورد هزینه ها سرمایه، مضاربه می باید به طور یکجا تأمین و برای انجام معامله کنارگذاشته شود. بانک می تواند موافقت کند عامل از سرمایه مضاربه به طور مکرر استفاده نماید و در این صورت تعداد دفعات استفاده از سرمایه باید مشخص و در قرارداد ذکر شود. سرمایه مضاربه با در نظر گرفتن شرایط معامله به طور یکجا و یا بسته به مورد نیاز به تدریج قابل برداشت می باشد.
ج- مدت
مدت هر قرار داد مضاربه باید برابر زمانی باشد که عامل از تاریخ عقد قرار داد تا تسویه حساب لازم دارد و در این رابطه باید وضعیت بازار کالای مورد معامله امکانات و توان عامل شرایط تحویل و حمل کالا مدنظر قرار گرفته و مدت قرارداد به ترتیبی تعیین گردد که ظرف آن معامله مورد نظر قابل انجام و قرارداد منعقده قابلیت تسویه داشته باشد. مبنای شروع مدت مضاربه، تاریخ انعقاد قرارداد بوده و در مضاربه های وارداتی بر اساس اعتبارات و با بروات دیداری و یا مدت دار می باید حداکثر تا تاریخ گشایش اعتبار قرار داد مضاربه منعقد گردد و توجه شود که تاریخ برداشت وجه اسناد از حساب بانک توسط کارگزار نمی تواند مبنای مدت مضاربه قرار گیرد.
د- بازدهی
اعطای تسهیلات مضاربه در صورتی مجاز است که پیش بینی نتیجه معامله سودآور باشد و از این رو در هنگام عقد قرارداد باید میزان یا نرخ سود مجاز یا قیمت فروش تعیین شده توسط مراجع ذیربط معین شود و کسر مجموع هزینه های مورد قبول مضاربه از مبلغ کل فروش مبین بازدهی کافی باشد.
در عقد مضاربه سهم سود هر یک از طرفین می باید به نحو شارع و به صورت نسبت یا درصدی از کل سود معامله تعیین و توافق گردد. بنابراین به هیچ وجه نمی توان مبلغ معینی از سود یا درصد معینی از سرمابه مضاربه را به عنوان سهم سود طرفین قرار داد.
از آنجا که نرخ سود تسهیلات مضاربه در تعرفه عمومی معاملات به صورت «حداقل» منعکس گردیده است. بنابراین تقسیم منافع بین بانک و مشتری به ترتیبی توافق می شود که حداقل سود مورد انتظار برای بانک حاصل می شود. بانک می تواند با در نظر گرفتن عواملی بعضاُ به این حداقل اکتفا نموده و در مواردی درصد سهم سود خود را افزایش دهد.
برخی از این عوامل مؤثر عبارتند از: ارزش کار و تخصیص مشتری، درجه خطرات احتمالی مستتر در معامله نوع کالا و اثرات اقتصادی شخصیت عامل منافع سپرده گذاران، اهمیت جلب و جذب مشتری.
به هر حال با توجه به جمع موارد مذکوره نسبت سهم سود بانک در مضاربه می باید به ترتیبی تعیین گردد که پیش بینی نرخ بازده معامله کسر از نرخ مندرج در تعرفه عمومی معاملات نباشد.
در مواردی که به هنگام تسویه حساب سهم سود بانک کمتر از میزان سود مورد انتظار حاصل می شود، عامل باید با ارائه ادله مثبته بانک را متقاعد سازد که نقصان سود تحت تأثیر و دخالت عوامل خارج از کنترل وی بوده است. در صورتی که به نحوی از انحاء به بانک ثابت گردد که عامل در زمان انعقاد قرار داد مضاربه تمامی بررسی های لازم را پیرامون وقوع معامله به انجام رسانده و نیز اطلاعاتی که عامل از زمان عقد قرارداد تا زمان تسویه با نهایت کوشش درجهت انجام موضوع مضاربه اقدام نموده است در این صورت عامل از پرداخت هر نوع وجهی مازاد بر خسارت وارد بر اصل سرمابه مبرّاست.
هـ – اجرای عملیات مضاربه
انجام کار لازم برای اجرای عملیات مضاربه تماماً به عهده شخص عامل بوده وی ملزم می باشد اقدامالت خود را به نحوی تنظیم و اعمال نماید که خرید و فروش کالای موضوع مضاربه در طول مدت قرارداد عملی انجام شده و قرارداد حداکثر در سررسید قابل تسویه باشد. عامل از سرمایه مضاربه می تواند منحصراً برای خرید کالای موضوع معامله و پرداخت هزینه های توافق شده استفاده نماید و طبعاً در این راستا باید دارای مجوزات لازمه بوده و ضوبط و مقررات موضوعه را به طور کامل مراعات کند و کلیه امور بانکی مورد نیاز برای اجرای مفاد قرارداد مضاربه را در شعبه ای که تسهیلات مضاربه را اعطاء نموده متمرکز نماید.
در معاملات مضاربه، بانک بر مصرف سرمایه و برگشت آن و همچنین عملیات اجرایی نظارت خواهد داشت و در این رابطه عامل موظف است کلیه اسناد و مدارک مربوط به خرید و فروش و موجودی کالای موضوع مضاربه را به نحو قابل قبولی نگهداری نموده و در صورت مطالبه بانک ارائه نماید.
در معاملات مضاربه، بانک مصرف سرمایه و برگشت آن و همچنین عملیات اجرائی نظارت خواهد داشت و در این رابط عامل موظف است کلیه اسناد و مدارک مربوط به خرید و فروش و موجودی کالای موضوع مضاربه را به نحو قابل قبولی نگهداری نموده و در صورت مطالبه بانک ارائه نماید.
عامل باید کالای موضوع مضاربه را نقداً به فروش رسانده و کلیه وجوه حاصله را در اسرع وقت مستقیماً و بدون هر گونه دخل و تصرف در حساب مضاربه وجوه دریافتی بابت تسهیلات استفاده شده واریز نماید.
عوامل نمی تواند بدون موافقت بانک کالای موضوع قرارداد مضاربه را به طور نسیه به فروش برساند و چنانچه برای فروش کالا ناگزیر به تنظیم قرار داد را قبلاً به تأکید بانک برساند. در این موارد بنا به تقاضای کتبی عامل، بانک می تواند با رعایت نکات ذیل با فروش نسیه کالا و یا عقد قراردادهای خاص فروش موافقت نماید:
اولاً- زمان مجاز در فروش نسیه نباید از مدت قرار داد مضاربه تجاوز نماید.
ثانیاً- مطالبات عامل از بابت فروش نسیه تا زمانی که به حیطه وصول درناید نمی تواند وسیله واریز سرمایه و سهم سود بانک در سررسید قرارداد واقع شود.
ثالثاً- مفاد قرار داد فروش تنظیمی توسط عامل در چارچوب شرایط مضاربه بوده و متضمن منافع و مصالح بانک باشد.
چنانچه سرمایه مضاربه بعد از پرداخت بدون انجام معامله به بانک مسترد گردد و عامل اسناد و مدارک کتبی مسئول و معتبر دال بر عدم انجام معامله موضوع قرارداد به بانک تسلیم نماید و از طریق بررسی این مدارک و با توجه به سوابق مشتری برای بانک مسلم و محرز گردد که عدم انجام معامله بازرگانی تحت تأثیر دخالت عوامل خارج از کنترل مشتری صورت گرفته است علاوه بر این به نحوی از انحاء به بانک ثابت گردد که عامل در زمان انعقاد قرار داد مضاربه تمامی بررسی های لازم را پیرامون وقوع معامله به انجام رسانده است و همچنین مشخص گردد که عامل از زمان انعقاد قرارداد تا زمان استرداد سرمایه در حداقل مدت زمان ممکن برای وی به وقوع پیوسته است در این صورت اخذ هر نوع وجه اضافی تحت هر عنوان مازاد بر سرمایه مسترد شده جایز نمی باشد.
– تغییرات در قرارداد
قراردادهای مضاربه از جمله قرار دادهای لازم الاجرا و تابع آئین نامه اجارئی اسناد رسمی می باشد. در مواردی تغییراتی در مفاد قرارداد ضرورت دارد.
تغییرات محتمل الوقوع پذیرش در قراردادهای مضاربه به شرح زیر می باشند:
تغییرات در سرمایه به صورت کاهش با افزایش سرمایه.
تغییرات در مدت قرارداد به صورت کاهش یا افزایش و بدون هیچ گونه تغییر در نسبت تقسیم سود .
در این موارد می باید نسبت به تهیه و تنظیم قرارداد الحاقی و امضای آن اقدام گردد.
ز- فسخ قرارداد
بانک میتواند در صورت عدول عامل از اجزای مفاد قرارداد و یا عدم انجام هر یک از تعهدات مقرر از ناحیه عامل و همچنین در مواردی که استرداد سرمایه بانک بدون انجام هر گونه خرید و فروش کالا به دلیل تخلف عامل باشد، حتی قبل از انقضای مدت قرارداد مضاربه را فسخ نماید.
در صورتی که قرارداد مضاربه قبل از انقضای مدت به هر دلیل توسط بانک فسخ گردد و سود قابل محاسبه نباشد ولی به تشخیص بانک مقداری از کار توسط عامل صورت گرفته باشد بانک می تواند اجرت المثل متعلقه را به حساب عامل منظور نماید.
پرداخت یا عدم پرداخت اجرت المثل با توجه به جهات مختلف از جمله به جهت دو عامل ذیل صورت می پذیرد.
اولاً- ادامه و به انجام رسانیدن مضاربه و سودآور بودن آن برای بانک محرز باشد.
ثانیاً- عامل از انعقاد قرارداد تا زمان فسخ با امانت و صحت در جهت تحقق موضوع مضاربه قسمتی از کار لازم را انجام داده باشد.
هزمان با فسخ قرارداد مضاربه می باید خسارت وارده بر اصل سرمایه (در صورت ورود خسارت) و وجه التزام مذکور از محل موجودیهای عامل نزد بانک برداشت شود.
ح- تسویه حساب
حداکثر در سررسید هر قرارداد منعقده عملیات تسویه حساب و تقسیم سود باید به ترتیب ذیل انجام گیرد:
اولویت تسویه حسابها از محل وجوه حاصل از فروش ابتدا با سرمایه مضاربه و سپس سود طرفین می باشد.
چنانچه کلیه کالاهای موضوع مضاربه، حتی در مقاطع زمانی قبل از سررسید قرارداد به حیطه فروش درآمده و وجوه مربوطه واریز شده باشد، امکان محاسبه سود مضاربه فراهم بوده و در چنین حالتی می باید حساب مضاربه قبل از سررسید تسویه شود.
برای انجام تسویه حساب، ابتدا سرمایه مضاربه از محل وجوه دریافتی برداشت می شود و سپس باقیمانده وجوه ناشی از فروش کالا بهر میزان و مبلغی که باشد به نسبت های توافق شده قبلی مندرج در قرارداد بین بانک و عامل تقسیم می شود و سهم سود عامل به حساب جاری وی واریز می گردد.
انجام هر نوع تغییرات در نسبت های تقسیم سود طرفین در زمان تسویه حساب و تقسیم سود مغایر با نفس عقد مضاربه می باشد.
در قراردادهای مضاربه عامل متعهد می باشد چنانچه به هر دلیل خسارتی بر اصل سرمایه موضوع قرارداد وارد آید، خسارت وارده را به میزانی که بانک تعیین می نماید بدون هرگونه ایراد و اعتراض از اموال خود مجاناً به بانک پرداخت نماید. از این رو در صورتیکه پس از اختتام موضوع قرارداد و همزمان با انجام عملیات تقسیم سود چنانچه حاصل فروش تمامی کالای موضوع مضاربه (وجوه دریافتی) کمتر از سرمایه مضاربه (تسهیلات اعطائی) باشد، این موضوع بیانگر بروز زیان و ورود خسارت به اصل سرمایه مضاربه می باشد. در چنین حالتی باید بلافاصله خسارت وارده را از هر یک از حسابهای موجودی باشد اقدامات لازم برای وصول خسارت مورد بحث به استناد قرارداد مضاربه و یا وثائق موجود به عمل آید
مضاربه راهی برای سود حلال
یکی از قراردهایی که اسلام آن را مجاز دانسته و سود حاصل از آن را کاملا حلال می داند قراردای است به نام «مضاربه». به تعبیر بازاری، پول از یکی و کار ازدیگری و نیز هر دو طرف متعهد می شوند تا سود حاصله را بر اساس نسبتی که با هم قرار گذشته اند بین خود تقسیم کنند. نکته مهم در مضاربه آن است که این عقد شرعی با کمی بی دقتی، آلوده به حرام شده و سر از ربا در می آورد.
اسلام برای کسانی که دارای سرمایه نقدی هستند و به دلایلی نمی خواهند و یا نمی توانند با سرمایه ای که در اختیار دارند کسب و کاری کنند و دارایی خود را افزایش دهند و از طرفی نیز مایلند تا از یک راه شرعی و حلال، موجودی آنها افزایش یابد؛ راههای متعددی را قرار داده است که یکی از آنها «مضاربه» است.
باید توجه داشت که از نظر اسلام هر داد و ستد و یا معامله و تجارتی باید بر اساس یکی از عقود شرعی (قراردادی که اسلام حکم به جواز آن کرده است) صورت پذیرد تا سود حاصل از آن حلال باشد و گرنه آن قرار داد باطل بوده و تصرف در سود حاصله جایز نمی باشد.
یکی از قراردهایی که اسلام آن را مجاز دانسته و سود حاصل از آن را کاملا حلال می داند قراردای است به نام «مضاربه».
پولی که از راه مضاربه نصیب انسان می شود حلال است به شرط آنکه طرفین قرارداد احکامش را به خوبی فراگرفته و با دقت آن را اجرا کنند.
نکته مهم در مضاربه آن است که این عقد شرعی با کمی بی دقتی، آلوده به حرام شده و سر از ربا در می آورد.
عقد مضاربه فقط مختص به كارگیرى سرمایه در تجارت از طریق خرید و فروش است، و استفاده از آن به عنوان مضاربه در زمینههاى تولید و توزیع و خدمات و مانند آن، صحیح نیست
مضاربه چیست؟
مضاربه قراردادی است بین دو طرف که یکی سرمایه را بر عهده می گیرد و دیگری تجارت با آن سرمایه را متقبل می شود (1)؛ به تعبیر بازاری، پول از یکی و کار دیگری و نیز هر دو طرف متعهد می شوند تا سود حاصله را بر اساس نسبتی که با هم قرار گذشته اند بین خود تقسیم کنند. (2)
سرمایه باید پول نقد باشد
سرمایه باید پول نقد باشد از این رو نمی توان موارد زیر را به عنوان سرمایه مضاربه قرار داد:
الف. کالا: « مضاربه با كالا صحیح نیست» (3) مثلا نمی توان بیست گونی برنج را به عنوان سرمایه مضاربه به عامل تحویل داد.
ب. منفعت: سرمایه گذار نمی تواند منفعت چیزی را به عنوان سرمایه مضاربه قرار دهد. (4) مانند اینکه خانه ای را در اختیار عامل قرار دهد و به او بگوید بهره و منفعتی که تو از این خانه می بری را من به عنوان سرمایه مضاربه قرار می دهم.
ج. دِین: سرمایه گذار نمی تواند طلبی که دارد را به عنوان سرمایه مضاربه قرار دهد و نیز نمی تواند با دادن چک مدت دار و مانند آن صرفا با بر عهده گرفتن مبلغ سرمایه، قرارداد مضاربه را منعقد کند. بنابراین سرمایه گذار نمی تواند مبلغی را که از عامل یا کسی دیگر طلب دارد به عنوان سرمایه مضاربه قرار دهد. (5)
سرمایه مضاربه فقط باید در تجارت مصرف شود
«عقد مضاربه فقط مختص به كارگیرى سرمایه در تجارت از طریق خرید و فروش است، و استفاده از آن به عنوان مضاربه در زمینههاى تولید و توزیع و خدمات و مانند آن، صحیح نیست.» (6) سرمایه مضاربه باید در تجارت یعنی خرید و فروش به کار گرفته شود پس اگر کسی پول را گرفت و مثلا با آن تاکسی خرید و مسافر کشی کرد تا کرایه های به دست آمده را طبق همان نسبت مقرر بین خود تقسیم کند مضاربه باطل خواهد بود.
تعیین سودِ معین، ممنوع است
« گرفتن پول از كسى به این شرط كه اصل پول را همراه با مقدارى اضافه، بعد از مدتى به او بپردازید، عقد مضاربه نیست بلكه قرض ربوى حرام است» (7) طرفین حق تعیین مبلغ مشخصی را برای تبادل پایانی ندارندو تعیین مبلغ مشخص، باعث ربوی شدن معامله می گردد پس اگر سرمایه گذار و یا عامل (کسی که کار بر عهده اوست) مبلغ خاصی (مثلا ماهی 300 هزار تومان) را به عنوان سود سرمایه معین کردند و عامل متعهد به پرداخت آن شد این پول ربا محسوب می شود که هم دادن و هم گرفتن آن حرام است.
سود طرفین به صورت نسبتی توافقی، معین می گردد
« در مضاربه شرط است كه تعیین سهم هر یك از صاحب سرمایه و عامل از سود به صورت یكى از كسرهاى ثلث و ربع و نصف و غیره باشد» (8) نسبتی که طرفین در تقسیم سود حاصله بین خودشان قرار می دهند گاهی به صورت درصدی است مثلا 45% به یکی برسد و 55% به دیگری و یا به صورت نسبت کسری است مثلا دو پنجم یکی ببرد و سه پنجم دیگری.
مضاربه با خواست یکی طرفین، پایان می یابد
مضاربه عقد جایز است(9) به این معنا که هر کدام از طرفین می توانند هرگاه که خواستنداز ادامه همکاری انصراف داده و با برگشت سرمایه و تقسیم همان مقدار سودی که به دست آمده قرارداد مضاربه را فسخ نمایند.
پایان مضاربه با وفات یکی از طرفین
مضاربه با مرگ یکی از طرفین خود به خود باطل می گردد(10) و ورثه نمی توانند همان قرارداد متوفی را ادامه دهند مگر آنکه خود قرارداد جدیدی را منعقد کنند.
اگر مشتری و نماینده بانک بر اساس قانون مضاربه با هم قرار دادی را امضاء کنند و بانک مکلف شود که تا رسیدن زمان پایان قرارداد مبلغی را ماهانه و به صورت علی الحساب به سرمایه گذار تقدیم کند؛ چنین توافقی ضرری به اصل قرارداد نزده و در این فرض اگر سایر شروط مضاربه را هم رعایت کنند مضاربه صحیح بوده و سود دریافتی حلال خواهد بود
ضرر در مضاربه بر عهده کیست؟
« تلف شدن تمام یا قسمتى از سرمایه یا مال التجاره در صورتى كه ناشى از تعدّى و تفریط عامل یا شخص دیگرى نباشد، بر عهده صاحب سرمایه است و با سود جبران مىشود مگر آن كه شرط شود كه خسارت صاحب سرمایه بر عهده عامل باشد» (11) بنابراین:
الف. اگر عامل در حفظ و نگهداری از سرمایه کوتاهی کرد مثل آنکه دست به معامله ای زد که غلط بودن آن برهمگان روشن بود و در نهایت منجر به ضرر در اصل سرمایه شد نسبت به آن مقدار که تلف کرده است ضامن است و باید جبران کند.
ب. اگر در زمان عقد قرارداد مضاربه، شرط کرده اند که تمام ضررها بر عهده عامل باشد طبق قرار گذاشته شده تمام ضررهای حاصله بر عهده عامل خواهد بود و کسی حق ندارد چیزی از سرمایه مالک کسر نماید.
ج. اگر چنین شرطی نکرده بودند و عامل هم در حفظ سرمایه هیچ کوتاهی نکرد و ضرری حاصل شد، تمام ضرر بر عهده مالک سرمایه خواهد بود.
مضاربه در بانکها
اگر مشتری و نماینده بانک بر اساس قانون مضاربه با هم قرار دادی را امضاء کنند و بانک مکلف شود که تا رسیدن زمان پایان قرارداد مبلغی را ماهانه و به صورت علی الحساب به سرمایه گذار تقدیم کند؛ چنین توافقی ضرری به اصل قرارداد نزده و در این فرض اگر سایر شروط مضاربه را هم رعایت کنند مضاربه صحیح بوده و سود دریافتی حلال خواهد بود.
پی نوشت ها:
1.تحریرالوسیله ج1 ص608
2. همان ج1 ص609
3.اجوبةالاستفتائات س1895
4.تحریرالوسیله ج1 ص608
5. همان
قاعده حرمت اكل مال به باطل
درباره عدم مشروعیت عقودی که متضمن «اکل مال به باطل» یا «درآمدهای نا مشروع» باشد از آیات زیر قابل استفاده است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَ تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاض مِّنْكُمْ وَلاَ تَقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً * وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ عُدْوَاناً وَظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَاراً وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللهِ يَسِيراً»
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد مگر اين كه تجارتى با رضايت شما انجام گيرد. و خودكشى نكنيد خداوند نسبت به شما مهربان است. و هر كس اين عمل را از روى تجاوز و ستم انجام دهد، به زودى او را در آتش وارد خواهيم ساخت; و اين كار براى خدا آسان است».
موضوع «اكل مال به باطل، و درآمدهاى نامشروع» و برخورد شديد خداوند با آن، علاوه بر آيه فوق، در آيات 188 سوره بقره، 161 سوره نساء، و 34 سوره توبه نيز آمده است.
با توجه به آيات فوق، اكل مال به باطل با صراحت قرآن مجيد، حرام، و از گناهان بزرگ است، و انسان را به سوى جهنّم سوق مى دهد.
مطالب ذیل از آیات فوق قابل استفاده است:
1-حرمت خوردن مال از طریق باطل: حق را به چیزی می گویند که ثبوت و واقعیتی دارد و باطل را چیزی گویند که ثبوت و واقعیت ندارد.
در حالتی که چند برابر قیمت کالا پول گرفته شده است اگر چه ممکن است مشتریان شما از خرید رضایت داشته باشند اما شما حق گران فروشی نداشته اید و مرتکب «اکل مال بالباطل» شده اید. بنابراین هر مالی که نتوان منشاء حقی برای آن پیدا کرد مال باطل است و کسی صاحب مال باطل نمی شود بلکه بایستی از همان جایی که آمده است برگردد.
2-لزوم رضایت در معامله: این مسئله مورد توافق همگان است و بحثی در آن نیست .
3- نهی از عدوان و ظلم در معامله: ملاک عدالت را در همین جا می توان مطرح کرد اگر ما صرفا رضایت در معامله را شرط صحت در معامله بدانیم نه ابتدای آیه را می توانیم تفسیر کنیم نه انتهای آیه یعنی با صحیح داشتن رضایت در معامله هم بحث از «لا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل» بحث بیهوده ای است و هم بحث «و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما فسوف نصلیه نارا» بحث بی معنائی خواهد بود ما اگر با وجود رضایت در معامله بحث حلیت را تمام شده بدانیم هر تفسیر و توجیهی در صدر و ذیل آیه بخواهیم ارائه کنیم با وسط آیه جور در نمی آید از این روست که تا به حق اظهار نظر اصل عدالت در هر معامله و توافقی معتقد نباشیم هم برای خوردن مال از طرق باطل نمی توانیم مصداقی واقعی پیدا کنیم و هم عذاب خداوند بابت عدوان و ظلم یک تحذیر لغو است.
در نظام خرید و فروش موجود بین خریدار و تولید کننده واسطه هایی قرار دارند، وجود همین واسطه ها موجب افزایش قیمت تمام شده یک کالا شده است و حتی در برخی مواقع این واسطه ها هستند که قیمت ها را تعیین می کنند و در بعضی شرایط واسطه ها هستند که قیمت ها را تعیین می کنند و در بعضی شرایط واسطه ها و دلال ها حکم یک آفت اقتصادی را پیدا می کنند .
مسلما حذف و یا کاهش واسطه ها منجر به کاهش قیمت ها و سالم شدن بازار می گردد از این رو هر طرح و سیستمی که بتواند واسطه ها و دلال ها را از سیستم فروش حذف کند یا تعداد آن ها را کاهش دهد طرح ارزشمندی خواهد بود.
مفهوم اكل مال به باطل:
منظور از اكل مال به باطل اين است كه انسان بى آن كه فعاليّت مثبتى داشته باشد اموال بادآورده اى را تملّك كند.
اين آيه در واقع زير بناي قوانين اسلامي را در مسائل مربوط به «معاملات و مبادلات مالي» تشكيل مي دهد ، و به همين دليل فقهاي اسلام در تمام ابواب معاملات به آن استدلال مي كنند، آيه خطاب به افراد با ايمان كرده و مي گويد: «اموال يكديگر را از طرق نابجا و غلط و باطل نخوريد» يعني هر گونه تصرف در مال ديگري كه بدون حق و بدون يك مجوز منطقي و عقلاني بوده باشد ممنوع شناخته شده و همه را تحت عنوان «باطل» كه مفهوم وسيعي دارد قرارداده است .
«باطل» در مقابل «حق» است و هر چيزي را كه ناحق و بي هدف و بي پايه باشد در بر مي گيرد.
در آيات ديگري از قرآن نيز با عباراتي شبيه عبارت فوق ،اين موضوع تاكيد شده ،مثلا به هنگام نكوهش از قوم يهود و ذكر اعمال زشت آن ها مي فرمايد:
«و اكلهم اموال الناس بالباطل» «آنها در اموال مردم بدون مجوز و به يا حق تصرف مي كردند»
در آيه، «لاتاكلوا اموالكم بينكم بالباطل» را بعنوان مقدمه براي نهي از كشاندن مردم بوسيله ادعاهاي پوچ و بي اساس به سوي دادگاه ها و خوردن اموال آن ها ذكر فرموده است.
بنابراين هر گونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوي، معاملاتي كه حد و حدود آن كاملا نامشخص باشد، خريد و فروش اجناسي كه فايده منطقي و عقلائي در آن نباشد، خريد و فروش وسائل فساد و گناه، به قمار و ربا و مانند آن تفسير شده در حقيقت معرفي مصداق ها ي روشن اين كلمه است نه آن كه منحصر به آن ها باشد شايد نياز به تذكر نداشته باشد كه تعبير به «اكل» (خوردن) كنايه از هر گونه تصرف است خواه به صورت خوردن معمولي باشد يا پوشيدن يا سكونت و يا غير آن و اين تعبير علاوه بر زبان عربي در فارسي امروز نيز كاملا رايج است .
«الا ان تكون تجاره عن تراض »
اين جمله، استثنائي است از قانون كلي سابق، ولي به اصطلاح «استثنا ء منقطع» است يعني آن چه در اين جمله آمده مشمول قانون سابق، از آغاز نبوده است و تنها به عنوان يك تاكيد و ياد آوري ذكر شده، آن هم به نوبه خود يك قانون كلي است زيرا مي فرمايد: مگر اين كه تصرف شما در اموال ديگران از طريق داد و ستدي باشد كه از رضايت باطني دو طرف سرچشمه بگيرد، طبق اين بيان، تمام مبادلات مالي و انواع تجارت ها كه در ميان مردم رايج است چنان چه از روي رضايت طرفين صورت گيرد و جنبه معقول و منطقي داشته باشد از نظر اسلام مجاز است (مگر در مواردي كه بخاطر مصالح معيني، نهي صريح آن شده است).
در اسلام از نظر حفظ نظم اجتماعی و احترام به قانون و حقوق افراد، هیچ کس نمیتواند بدون علت به زیان دیگری دارا شود. در قرآن مجید به بیانی رساتر به صورت دستور حقوقی آمده است و از نظر حقوقی کاملترین حالت ممکنه را به صورت موجز و مختصر در آیه 29 سوره نساء بیان کرده است
ثروتمند شدن غیرعادلانه، دارای شرایطی است که با وجود آن شرایط، ثروتمند شدن بلاجهت صورت میگیرد یعنی اکل مال به باطل صورت میگیرد :
الف) ثروتمند شدن: اولین شرط این است که بر دارایی شخصی افزوده شود یا از دیون او کاسته شود.
ب) ثروتمند شدن از زیان دیگری حاصل شود: ثروتمند شدن شخص باید نتیجه مستقیم کاسته شدن دارایی دیگری و یا ضرر و زیان او باشد. یعنی باید بین ثروتمند شدن و زیان کردن رابطه علّی و معلولی وجود داشته باشد.
ج) ثروتمند شدن شخص از زیان دیگری مجوز قانونی نداشته باشد: اگر شخصی قانوناً با زیان دیگری ثروتمند شد، این دارا شدن ناعادلانه و بلاجهت نیست.
قاعده غش
غش در معانی متعددی، از جمله «فریب دادن»، خیانت کردن نیرنگ زدن و ظاهر کردن خلاف آن چه در دل است به کار می رود. غش اسم مصدر و به معنای نیرنگ و ناخالصی است.
غش مصطلح در معامله، به فعل مخلوط یا ممزوج کردن کالای کم ارزش که مورد معامله و تراضی قرار نگرفه، با کالای مورد معامله، بدون اطلاع طرف دیگر و تسلیم آن به عنوان همان کالایی که موضوع معامله مورد تراضی بوده است، اطلاق می شود.
حرمت آن را می توان با استفاده از منابع و ادله اربعه استنباط کرد.
عموماتی از قرآن که نهی از خیانت و ظلم به دیگران دارد، شامل این مورد نیز می شود؛ چرا که غش در معامله ، نوعی خیانت و ظلم در حق طرف دیگر معامله است .
روایاتی که دلالت بر حرمت غش کند، بسیار است، تا آن جا که به حد تواتر معنوی رسیده است، از جمله روایت: لیس من المسلمین من غشهم ؛ کسی که غش نماید، از مسلمانان نیست.
این بیان پیامبر اسلام (ص) بیانگر شدت نهی از غش با مسلمانان می باشد که دلالت بر حرمت آن دارد.
«من غش مسلماً فی بیع او شراء فلیس منا...» ؛کسی که مسلمانی را در خرید یا فروش (معامله) فریب دهد، از ما نیست.
این بیان پیامبر اسلام(ص) همانند روایت قبل، می تواند دلیل بر حرمت غش باشد؛ با این تفاوت که محدوده این روایات، در خصوص معادلات است.
حرمت غش در بین فقهای شیعه و اهل سنت، امری اجماعی است و کسی در آن اختلاف نکرده است و برخی آن را از ضروریات دین شمرده اند.
موضوع غش، جنس و وصف کالای مورد معامله است ، هر گاه مرتکب آن ، جنس دیگری را که مورد تراضی معامله نیست، با جنس مورد معامله مخلوط کند، وصف معامله نیز به خودی خود دچار دگرگونی می شود و از آنچه مورد تراضی بوده است خارج می گردد.
گاه معامله کننده غش زننده، کالایی را که دارای وصفی متفاوت است، با کالای معامله مخلوط کند، فقط وصف معامله را برهم زده است؛ بدون این که به جنس معامله صدمه ای وارد شود.
قاعده تدلیس
«تدلیس» از نظر لغوی به معانی «تاریک ساختن»، «نیرنگ زدن»، پنهان کردن عیب موجود در کالا و بیان نکردن عیب موجود در کالا به کار رفته است.
تدلیس در اصطلاح فقهی، مفهوم محدودتری نسبت به معنای لغوی آن کار برد دارد و به نوع ویژه ای از نیرنگ اطلاق می شود.
معنای تدلیس از نظر فقها عبارت است از :
1-سکوت در برابر عیب خارج از خلقت (متعلق عقد) ، در حالی که به آن عیب، علم دارد یا ادعای صفت کمالی در متعلق عقد، در حالی که چنین صفتی در آن وجود ندارد.
2-پنهان کردن صفت (نقصی) در کالا و یا آشکار کردن (صفت کمالی) برتر از آنچه در کالا وجود دارد.
منابع روایی، در ممنوع بودن به کارگیری هر گونه عمل فریبنده ارادی و آگاهانه از سوی طرفهای عقد برای پنهان کردن عیب متعلق عقد یا برتر جلوه دادن اوصاف آن، ظهور دارد؛ تا آن جا که این عمل را از سوی شارع مقدس عملی غیر مجاز و دارای حکم تکلیفی حرمت، معرفی می نماید.
اگر کسی مرتکب چنین فعلی شود شامل حکم تکلیفی حرمت و مسئولیت کیفری می گردد و در نتیجه، مستحق مجازات دنیوی و اخروی خواهد بود. علاوه بر این که الزام معامله را مخدوش می نماید.
دلیل آن روایت زیر است«اربع من کن فیه طاب مکسبه: اذا اشتری لم یعب و اذا باع لم یحمد و لایدلس و فیما بین ذلک لا یحلف.»
طبق روایت نقل شده از پیامبر گرامی اسلام (ص)، چهار خصلت و ویژگی است که اگر کسی در هنگام تجارت کردن، آن ها را رعایت کند، آن چه با تجارت به دست خواهد آورده، حلال و مشروع خواهد بود.
از جمله این ویژگی های چهار گانه، تدلیس نکردن معامله کننده است.
روایت فوق صریحاً بر ممنوع بودن«تدلیس » دلالت دارد
عقل، قبح به کارگیری «تدلیس» در عقد را به دلیل مفاسدی که در پی دارد، درک می کند و به طریق اولی، شارع این قبح را درک می کند و حکم به جواز آن نمی دهد.
هم چنین درک قبح تدلیس یک درک عمومی را در پی دارد، به این معنی که همه صاحبان عقل فاعل چنین، عملی را قابل سرزنش و کیفر می دانند. شارع نیز با آن ها موافق است؛ زیرا که رئیس عقلاست.
موضوع تدلیس، جنس و وصف کالای مورد معامله است، با این توضیح که مرتکب آن، جنس دیگری را که مورد تراضی و معامله نیست یا کالایی با وصفی غیر از وصفی که مورد تراضی و معامله نیست یا کالایی یا وصفی غیر از وصفی که مورد معامله قرار گرفته است، به جای مورد معامله را مبادله نماید .
هر معامله ای دارای چهار خصوصیات جنس، وصف، مقدار و ارزش مادی است افعال فریبکارانه در هر یک از موارد چهارگانه از نظر فقه، دارای اصطلاح خاصی است. فقها اصطلاح تدلیس را در خصوص به کارگیری فریبکارانه در اوصاف متعلق عقد؛ اعم از اوصاف ذاتی و اساسی یا فرعی، اطلاق می کنند.در مورد شبکه های هرمی تمامی موارد نقض غرری بودن را شامل می شود که نیاز به تکرار نیست.
برخی خدعه و غرور و تدلیس را به یک معنی گرفتهاند و از روایات استفاده میکنند که عناوین سه گانه غرور و تدلیس و خدعه را به یک معنی آورده اند.
تدلیس و غرور از لحاظ عنصر مادی که همان عمل فریبکارانه یا خدعه آمیز است یکی هستند. ولی از لحاظ عنصر معنوی در تدلیس علم و عمد باید وجود داشته باشد ولی بعضی در رابطه با غرور، علم و عمد را شرط نمیدانند.
قانون مدنی در ماده 438، تدلیس را بیان نموده است که آن عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود. در اثر تدلیس حقیقت امر پوشانده میشود و حقیقت غیر از آن چه هست نمایانده میشود.
تدلیس در عمل با کلاهبرداری قرابت دارد، زیرا در هر تدلیس نوعی تقلب و فریب وجود دارد و فرد فریبکار، بیاعتنا به شرافت شغلی و اخلاق حرفه ای، از اعتماد طرف معامله برای گول زدن او استفاده میکند.
در تدلیس عنصر مادی، همان فرایندی است که منجر به کتمان عیب میشود یا وجود صفتی را که مورد نظر طرف عقد است خواه به وسیله گفتار و خواه به وسیله اعمال به طور غیر واقعی نشان داده میشود. در تشخیص این که کدام عملیات موجب تدلیس است، ملاک عرف است.
در ماده 199 ق.م چنین آمده است: «رضای حاصل از اشتباه یا اکراه موجب نفوذ معامله نیست.» یکی از مصادیق اشتباه، اشتباه ناشی از تدلیس است. اشتباه به طور کلی، تصور غلطی است که آدمی از چیزی دارد و اشتباه در مبحث معاملات عبارتست از تصور نادرست معامله کننده دربارهی یکی از ارکان و عناصر عقد. اثر اشتباه نیزمتفاوت است. گاه اشتباه باعث میشود که اراده یا توافق اراده از بین رود و معامله باطل باشد، گاه باعث خیار فسخ میشود و گاه هیچ تأثیری در معامله ندارد. اگر تدلیس، اشتباهی در وصف اساسی پدید آورد، موجب بطلان معامله است. اشتباه در وصف اساسی یا جوهری موجب بطلان است، اعم از این که ناشی از تدلیس باشد یا غیر آن.
هم چنین در ماده 438 ق. م آمده است: «تدلیس عبارتست از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود.» اگر تدلیس سبب ایجاد اشتباه مؤثر در عقد شود مانند اشتباه در خود موضوع معامله، موجب بطلان یا عدم نفوذ عقد است، خواه فریب ناشی از طرف قرارداد باشد یا بیگانه. هم چنین اگر معامله با توصیف از مبیع و ذکر خصوصیات و صفات آن صورت گیرد و با این وصف خریدار به اشتباه بیافتد، در صورتی که وصف اساسی و جوهری و ذاتی مبیع مشتبه شود، تغایر میان آن چه وصف شده با واقعیت سبب بطلان عقد است.
در ماده 200 ق.م چنین آمده است: «اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که مربوط به خود موضوع معامله باشد.»
در مورد موضوع معامله سه دیدگاه مطرح شده است:
الف- «نظریه نوعی» منظور از اشتباه در خود موضوع معامله، اشتباه در صورت عرفی موضوع است یعنی اشتباه در وصفی که بر حسب عرف اساسی تلقی میشود، این وصف قید اراده محسوب میگردد و معامله بدون آن انجام نمیشود. رسیدن به پورسانت قابل قبول در طرحهای هرمی از مواردی است که عضو جدید برای رسیدن به آن وارد طرح میشود و به اشتباه افتادن فرد در مورد آن، اشتباه در خود موضوع معامله است.
ب- نظریه دیگر «نظریه شخصی» میباشد که در آن به انگیزهها و مقصود دو طرف در عقد توجه دارد بنابراین بر مبنای اصالت اراده باطنی است. در این حالت باید از اراده صریح یا ضمنی که قید تراضی است مدد گرفت. بنابراین اشتباه در خود موضوع معامله یعنی اینکه هر یک از طرفین معامله چیزی را در نظر داشته باشد که منظور دیگری نباشد.
ج- نظریه سوم، «نظریه تلفیقی» است به موجب این نظریه ملاک و معیار اشتباه، در مرحله تشخیص خود موضوع معامله، از عرف و اراده شخصی دو طرف باید کمک گرفت تا به یک جمعبندی رسید.
قانون، در قراردادها بیان تمام واقعیت مؤثر در تراضی را از تکالیف دو طرف میشمارد که با این کار رعایت حسن نیت دو طرف تضمین میشود. از این قاعده میتوان در تمامی عقودی که بر مبنای اعتماد و امانت استوار است مثل بیع و ... استفاده کرد و در صورت بیان نشدن وضعی که طرف قرارداد اطلاع داشته ولی نگفته، حق فسخ یا بطلان معامله وجود داشته باشد.
حرمت عقود قمار گونه
خداوند متعال در آيه شريفه 219 سوره بقره، كه سخن از تحريم شراب و قمار به ميان آمده، از قمار به «مَيْسِرْ» تعبير كرده است. «ميسر» از ماده «يُسْرْ» است، و اين مادّه هم به معنى سهل و آسان، و هم به معنى قماربازى مى آيد. و به نظر مى رسد كه معنى اوّلى همان سهل و آسان باشد، منتهى نظر به اين كه شخص قمارباز مى خواهد به آسانى به مال و ثروتى نائل شود، از اين رو به قمار ميسر گفته مى شود.
قرآن مجيد هر نوع معامله اى را، كه با تراضى و توافق طرفين صورت گيرد، طبق آيه شريفه (تِجَارَةً عَنْ تَرَاض) امضا كرده است.
معیار قمار بودن یک فعالیت:
معیار قمار بودن یک فعالیت فقط وجود یا عدم وجود شانس در آن نیست وجود شانس حداکثر می تواند شرط لازمی برای قمار بودن یک فعالیت باشد و نه شرط کافی چرا که در بسیاری از لحظات زندگی شانس در موفقیت ما دخالت داشته است اما وجود شانس به تنهایی نمی تواند آن چه پیش آمده را تبدیل به قمار کند.
مشخصه اصلی قمار این است که اگر کسی از راه فعالیتی که قمار است به سودی برسد منشأ آن سود ضرری است که فرد یا افراد دیگر کرده اند در حالی که منشأ سود در یک فعالیت سالم اقتصادی، یا بهره مندی از مواهب طبیعی است و یا منفعتی که شخص به دیگران رسانده است. کسی که مثلا با برنده شدن در بازی شطرنج یا تخته نرد پولی از بازنده میگیرد نفعی به طرف مقابلش نرسانده و واضح است که لازمه رسیدنش به پول ضرر کردن طرف دیگر بوده است. اما در مقابل فروشنده ای که به پول می رسد خریداری را به جنس مورد نیازش می رساند.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ ۚ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ
ای اهل ایمان، مال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر آنکه تجارتی باشد که از روی رضا و رغبت کرده (و سودی برید)، و یکدیگر را نکشید، که البته خدا به شما بسیار مهربان است.
رمز اينكه نهى از قتل، «لا تَقْتُلُوا» بدنبال نهى از حرامخورى، «لا تَأْكُلُوا» آمده است، شايد آن باشد كه سيستم اقتصادى ناسالم، زمينهى قيام محرومان عليه زراندوزان و بروزدرگيرىها و پيدايش قتل و هلاكت جامعه است.
امام صادق عليه السلام به هنگام تلاوت اين آيه فرمود: كسى كه قرض بگيرد و بداند كه نمىتواند بازپرداخت كند، مال باطل خورده است. «1» امام باقر عليه السلام در ذيل آيه فرمود: ربا، قمار، كمفروشى و ظلم از مصاديق باطل است. «2»
رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره وضو و غسل با آب سرد، آنجا كه خطر جانى دارد فرمود: «وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً». «3»
امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مسلمانى به تنهايى وارد منطقهى كفّار شد و كشته شد، خودكشى كرده است. «4»
كشتن رهبران معصوم يكى از مصاديق خودكشى و به هلاكت انداختن جامعه است، امام صادق عليه السلام دربارهى «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ» فرمودند: يعنى اهلبيت پيامبر خود را نكشيد. «5»
پیام ها
1- مالكيّت فردى محترم است و تصرّف در اموال ديگران، جز از راه معاملات
«1». كافى، ج 5، ص 95.
«2». تفسير نورالثقلين.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». تفسير برهان.
«5». تفسير فراتكوفى.
جلد 2 - صفحه 54
صحيح و بر اساس رضايت، حرام است. لا تَأْكُلُوا ... إِلَّا ... تِجارَةً عَنْ تَراضٍ
2- جامعه، داراى روح واحد و سرنوشت مشترك است. اموال ديگران را همچون اموال خودتان محترم بدانيد. «أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ»
3- هر نوع تصرّفى كه بر مبناى «حقّ» نباشد، ممنوع است. لا تَأْكُلُوا ... بِالْباطِلِ
4- داد و ستدها بايد با رضايت طرفين باشد، نه با اجبار واكراه. «عَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»
5- جان انسان محترم است، لذا خودكشى ويا ديگركشى حرام است. «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ»
6- احكام ومقرّرات اسلام پرتوى از رحمت خداست. «كانَ بِكُمْ رَحِيماً»
در دو ایه از قرآن مسلمانان از خوردن مال یکدیگر به باطل نهی شده اند.که به قاعده حرمت اکل مال به باطل مشهور شده است.در دو آیه هم از انجام این کار توسط یهودیان و اهل کتاب نکوهش شده است.
یک-آیه 29 سوره نساء
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا ﴿۲۹﴾
مکارم: اي كساني كه ايمان آورده ايد! اموال يكديگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخوريد مگر اينكه تجارتي باشد كه با رضايت شما انجام گيرد، و خودكشي نكنيد! خداوند نسبت به شما مهربان است.
دو-آیه 188 سوره بقره:
وَلاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُواْ فَرِيقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿۱۸۸﴾
مکارم: و اموال يكديگر را به باطل (و ناحق) در ميان خود نخوريد! و براي خوردن بخشي از اموال مردم به گناه، (قسمتي از) آن را (به عنوان رشوه) به قضات ندهيد، در حالي كه ميدانيد (اين كار، گناه است)!
سه-آیه 161 سوره نساء در مذمت اعمال ناشایست یهودیان ،ربا و باطل خواری را نام برده است.
فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللّهِ كَثِيرًا ﴿۱۶۰﴾
فولادوند: پس به سزاى ستمى كه از يهوديان سر زد و به سبب آنكه [مردم را] بسيار از راه خدا باز داشتند چيزهاى پاكيزهاى را كه بر آنان حلال شده بود حرام گردانيديم
وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا ﴿۱۶۱﴾
مکارم: و (همچنين) به خاطر رباخواري در حالي كه از آن نهي شده بودند و خوردن اموال مردم به باطل، و براي كافران آنها عذاب دردناكي آماده كرده ايم.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۳۴﴾
فولادوند: اى كسانى كه ايمان آورده ايد بسيارى از دانشمندان يهود و راهبان اموال مردم را به ناروا مى خورند و [آنان را] از راه خدا باز مى دارند و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مى كنند و آن را در راه خدا هزينه نمى كنند ايشان را از عذابى دردناك خبر ده
در حضور جمعی از مسئولان دستگاههای مختلف، فعالان اقتصادی، و مدیران مراکز علمی و رسانهای و نظارتی
بسماللهالرحمنالرحیم
خوشامد عرض میکنم به همهی برادران و خواهران عزیز و تشکر میکنم که این دعوت را اجابت کردید و در این جلسه حضور پیدا کردید تا انشاءالله با آنچه در این فضای همدلی مطرح میشود، کاری در جهت پیشرفت کشور و گامی در راه رسیدن به آرمانهای بلند کشور انجام بشود و برداشته بشود.
هدف از اینکه به شما برادران و خواهران زحمت دادیم که اینجا تشریف بیاورید، این است که دربارهی سیاستهای اقتصاد مقاومتی که اخیراً ابلاغ شد و اعلام شد، (۱) قدری صحبت بشود که هم تا حدودی تبیین و هم تأکید [شود] بر آنچه لازمهی این سیاستها است و وظایفی که این سیاستهای مهم و اساسی بردوش همهی ما میگذارد. قبلاً سیاستهای گوناگونی در زمینههای اقتصادی ابلاغ شده است؛ مثل سیاست انرژی، سیاست تولید ملی، سیاست اصل ۴۴، سیاست امنیت سرمایهگذاری، سیاستهای آب و غیره؛ در آن سیاستها آنچه کانون توجه در هر بخشی بوده است، ارائهی نقشهیراه بوده؛ یعنی خواستیم مثلاً در زمینهی تولید ملی یا مسئلهی آب یا مسئلهی انرژی و امثال اینها نقشهیراهی ارائه بشود که براساس آن، مسئولان، کار خودشان را پیش ببرند. [اما] در این سیاستها تنها مسئلهی نقشهیراه نیست، بلکه در اینجا شاخصهای درستْ پیمودن راه هم مطرح شده؛ درست مثل علائم راهنمایی و رانندگی. در بندهای مختلف این سیاستها وظایفی تعیین شدهاست که در واقع این وظایف تضمینکنندهی درستی حرکت در این راه است؛ یعنی این سیاستها که فراگیر و عمومی و کلی است، در هر بخشی شاخصههایی را مشخص کرده است که در مطالعهی بندهای سیاستها، کارهایی که باید انجام بگیرد، مشخص است. مجموعهی سیاستهای اقتصاد مقاومتی در واقع یک الگوی بومی و علمی است که برآمدهی از فرهنگ انقلابی و اسلامی ما است؛ متناسب با وضعیت امروز و فردای ما است. من شرح خواهم داد که این مربوط به وضع کنونی و شرایط کنونی کشور نیست، این یک تدبیر بلندمدت برای اقتصاد کشور است؛ میتواند اهداف نظام جمهوری اسلامی را در زمینهی مسائل اقتصادی برآورده کند؛ میتواند مشکلات را برطرف کند؛ درعینحال پویا هم هست؛ یعنی ما این سیاستها را به صورت یک چهارچوب بسته و متحجر ندیدهایم، قابل تکمیل است، قابل انطباق با شرایط گوناگونی است که ممکن است در هر برههای از زمان پیش بیاید؛ و عملاً اقتصاد کشور را به حالت "انعطافپذیری" میرساند؛ یعنی شکنندگی اقتصاد را در مقابل تکانههای گوناگون - که اشاره خواهم کرد - برطرف میکند. این الگو با تلاش و همفکری افراد صاحبنظر و با بحث در مجمع تشخیص مصلحت و حضور رؤسای قوا و مسئولان تهیه شده؛ از کمک صاحبنظران اقتصادی برای تهیهی این الگو بهطور کامل استفاده شده؛ در واقع یکی از محسنات این الگو این است که مورد وفاق است؛ یعنی در مجمع تشخیص وَرز پیدا کرده است و چکشکاری شده، جوانب آن دیده شده؛ رؤسای قوا در مجمع تشخیص حضور دارند، مسئولان گوناگون هم در آنجا هستند، بحث کردند؛ کارِ ملاحظه شده و دقت شده و مستحکم شدهای است.
گرایش به اقتصاد مقاومتی مخصوص ما هم نیست؛ امروز در بسیاری از کشورها - بخصوص در این سالهای اخیر - با تکانههای شدید اقتصادی که در دنیا بهوجود آمد، کشورهای متعددی به دنبال مقاومسازی اقتصاد خودشان برآمدند؛ البته هر کشوری شرایط خاص خودش را دارد. این اقتصاد سرمایهداری با مشکلاتی که ناشی از این اقتصاد بود، از غرب و از آمریکا سرریز شد به بسیاری از کشورها؛ و اقتصاد جهانی در مجموع، یک کل مرتبط به یکدیگر است، طبعاً کشورها از این مشکلات کموبیش متأثر شدند؛ بعضی بیشتر، بعضی کمتر. بنابراین خیلی از کشورها در صدد برآمدند که اقتصاد خودشان را مقاومسازی کنند؛ به تعبیری همین اقتصاد مقاومتی را به شکل متناسب با کشورهایشان برنامهریزی کنند، تحقق ببخشند. به نظر من احتیاج ما به اقتصاد مقاومتی بیش از کشورهای دیگر است؛ ما بیشتر احتیاج داریم که اقتصاد خودمان را مقاومسازی کنیم. اولاً به همان دلیل مشترک بین ما و دیگر کشورها؛ ما با اقتصاد جهانی مرتبطیم، بنای بر همین ارتباط هم داریم، ما قصد جداشدن و مُنعزِل(۲) شدن از اقتصاد جهانی را بههیچوجه نداریم و در شرایط کنونی دنیا نمیتوان هم داشت؛ بنابراین متأثر میشویم از آنچه در دنیا در اقتصادهای جهانی اتفاق میافتد. ثانیاً خصوصیتی است که ما داریم؛ ما بهخاطر استقلالمان، بهخاطر عزتمداریمان، بهخاطر اصرارمان بر تحت تأثیر سیاستهای قدرتها قرار نگرفتن، مورد تهاجم و سوء نیت هم قرار داریم؛ یعنی نسبت به ما - همچنان که در شرایط کنونی مشاهده میکنید - انگیزههای مخالفت و اخلالگری و اشکالتراشی و ایجاد مشکل، بیش از بسیاری از کشورهای دیگر است. بنابراین ما بیشتر بایستی اهتمام بورزیم به اینکه پایههای اقتصاد را محکم کنیم و اقتصادمان را مقاومسازی کنیم؛ نگذاریم وضعیتی وجود داشته باشد که یا حوادث و تکانههای ناگزیر و یا سوءنیتها بتواند در اقتصاد ما اثر بگذارد. بنابراین ما به این نیاز داریم.
من یک فهرست اجمالی از مؤلفهها و ویژگیهای الگوی اقتصاد مقاومتی را مطرح میکنم. من در سه بخش، عرایضم را تقسیم کردهام: یکی فهرست این مؤلفهها است؛ بعد چند نکته برای اینکه ما چرا اقتصاد مقاومتی را امروز یک ضرورت میدانیم و دنبال میکنیم؛ و در بخش سوم هم الزاماتی که بایستی به آنها پابند باشیم.
در این بخش [اول] من ده ویژگی را یادداشت کردهام که به شما عرض میکنم که اینها ویژگیهای این سیاستهای اقتصاد مقاومتی است که مطرح شده و در واقع مؤلفههای این مجموعه است. یکی مسئلهی ایجاد تحرک و پویایی در اقتصاد کشور و بهبود شاخصهای کلان است؛ از قبیل رشد اقتصادی، از قبیل تولید ملی، از قبیل اشتغال، کاهش تورم، افزایش بهرهوری، رفاه عمومی. در تأمین این سیاستها، تحرکی در اقتصاد کشور و بهبودی در این شاخصها در نظر گرفته شده؛ و از همهی این شاخصها مهمتر، شاخص کلیدی و مهم عدالت اجتماعی است. یعنی ما رونق اقتصادی کشور را بدون تأمین عدالت اجتماعی بههیچوجه قبول نداریم و معتقد به آن نیستیم. کشورهایی هستند که شاخصهایشان خیلی خوب است، مطلوب است، رشد اقتصادیشان خیلی بالا است؛ لکن تبعیض، اختلاف طبقاتی، نبود عدالت در آن کشورها محسوس است؛ ما این را بههیچوجه منطبق با خواست اسلام و اهداف جمهوری اسلامی نمیدانیم. بنابراین یکی از مهمترین شاخصهای ما، شاخص عدالت اجتماعی است. باید طبقات محروم از پیشرفت اقتصادی کشور به معنای واقعی کلمه بهرهمند بشوند. این مؤلفهی اول.
دوم، توانایی مقاومت در برابر عوامل تهدیدزا است که در این سیاستها دیده شده و مورد ملاحظه قرار گرفته. همانطور که عرض کردم برخی از عوارض مؤثر بر اقتصاد کشورها تکانههای اقتصادی دنیا است که پیش میآید؛ مثل همان چیزی که در این سالها پیش آمد و در برهههای دیگری پیش آمده که این تأثیر میگذارد برروی کشورها. من یکوقتی گفتم، رئیس یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی آمد و با من ملاقات کرد؛ (۳) در آن دورهای که در این منطقه آن شکست عجیب به وجود آمد؛ حرف او به من این بود، گفت شما فقط بدانید، ما در یک شب از یک کشور غنی تبدیل شدیم به یک کشور فقیر! یعنی اقتصاد غیر مقاوم اینجوری است. پس یک عامل برای تأثیرگذاری برروی اقتصادها همین تکانههای گوناگون اقتصادی دنیا است که سرریز میشود به کشورها، یک عامل بلاهای طبیعی است که پیش میآید، و یک عامل هم تکانههای تخاصمی است؛ مثل تحریمها و امثال تحریمها. فرض بفرمایید که در مراکز تصمیمگیری، تصمیمگیری بشود روی قیمت نفت، یکوقت قیمت نفت را مِنباب مثال بیاورند به شش دلار، کما اینکه برای ما اتفاق افتاد؛ خیلی از اینها عادی نیست؛ اینها کارهای پیشبینیشده و مؤثر و به دنبال تصمیمگیریهای مشخصی است که از مراکزی دنبال میشود. بنابراین مؤلفهی دوم، توانایی مقاومت در برابر عوامل تهدیدزا است؛ به همین شرحی که عرض شد.
[نکتهی] سوم، تکیه بر ظرفیتهای داخلی است که در این سیاستها دیده شده؛ من بعد راجع به این ظرفیتها، باز مختصری توضیح خواهم داد: چه ظرفیتهای علمی، چه انسانی، چه طبیعی، چه مالی، چه جغرافیایی و اقلیمی. ما ظرفیتهای مهمی داریم؛ یعنی در این سیاستهای اقتصاد مقاومتی تکیهی اصلی برروی ظرفیتهای داخلی است، که بسیار هم گسترده است. نه به این معنا که ما چشممان را به روی امکانات بیرون کشور میبندیم؛ نه، حتماً استفاده میکنیم - استفادهی حداکثری هم میکنیم - منتها نگاه ما، تکیهی ما، اعتماد ما بیشتر برروی مسائل داخلی است؛ تمرکز ما روی امکانات داخلی کشور و داشتههای درونی کشور است.
نکتهی چهارم، رویکرد جهادی است که در این سیاستها مورد ملاحظه قرار گرفته؛ همت جهادی، مدیریت جهادی. با حرکت عادی نمیشود پیش رفت؛ باحرکت عادی و احیاناً خوابآلوده و بیحساسیت نمیشود کارهای بزرگ را انجام داد؛ یک همت جهادی لازم است، تحرک جهادی و مدیریت جهادی برای این کارها لازم است. باید حرکتی که میشود، هم علمی باشد، هم پر قدرت باشد، هم با برنامه باشد، و هم مجاهدانه باشد. من در جلسهای که با رؤسای محترم سه قوه برای همین مسئله در هفتههای گذشته داشتیم، (۴) مطرح کردم. خوشبختانه آقای رئیسجمهور با قاطعیت به من گفتند که آن کسانی که در دولت مسئول پیگیری این کارها هستند، تصمیمشان بر همین حرکت جدی و مجاهدانه است؛ خب، این خیلی خوب است؛ یعنی این لازم است، بدون این نمیشود پیش رفت.
نکتهی پنجم، مردممحوری است که در این سیاستها ملاحظه شده. تجربه هم به ما نشان میدهد، بیانات و معارف اسلامی هم تأکید میکند که هرجا مردم میآیند دست خدا هم هست. یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة؛ (۵) هرجا مردم هستند، عنایت الهی و کمک الهی و پشتیبانی الهی هم هست؛ نشانه و نمونهی آن، دفاع هشتساله، نمونهی آن خود انقلاب، و نمونهی آن گذر از گردنههای دشوار این ۳۵ سال [است] چون مردم در میدان بودند، کارها پیش رفته؛ ما در زمینهی اقتصادی به این کمتر بها دادیم. سیاستهای اصل ۴۴ را که ما تصویب کردیم و ابلاغ کردیم، برای همین بود؛ البته حق آن چنانکه باید و شاید ادا نشد. من در همینجا همان سالها، در جلسهی با مسئولین راجع به سیاستهای اصل ۴۴ صحبت کردم؛ (۶) مورد تصدیق همه بود؛ در عمل هم کارهایی انجام گرفت که بایستی شکرگزار بود، لکن آنچنان که حق آن سیاستها بود عمل نشد. ما بایست به مردم تکیه کنیم، بها بدهیم؛ مردم با امکاناتشان باید بیایند در وسط میدان اقتصادی؛ فعالان، کارآفرینان، مبتکران، صاحبان مهارت، صاحبان سرمایه، نیروهای متراکم و بیپایانی که در این کشور وجود دارد، که واقعاً این نیروها هم بیشمارند. بنده سالهای متمادی است که سروکار دارم با قشرهای مختلف مردم؛ درعینحال گاهی یک چیزهایی برای ما آشکار میشود که من میبینم از اینها هم غافل بودیم. اینقدر عناصر آمادهی به کار، یا دارای مهارت، یا دارای ابتکار، یا دارای دانش، یا دارای سرمایه در کشور هستند که اینها تشنهی کارند؛ دولت بایستی برای حضور اینها زمینهسازی کند، اینها را راهنمایی کند که کجاها میتوانند توان خودشان را به کار ببندند، از آنها حمایت بکند؛ مسئولیت عمدهی دولت این است. حالا فعالیت اقتصادی دولت در یک بخشهای ناگزیری، قهراً وجود خواهد داشت؛ لکن باید فعالیت اقتصادی به مردم داده بشود؛ که در این سیاستها مورد ملاحظه قرار گرفت.
مسئلهی ششم امنیت اقلام راهبردی و اساسی است؛ در درجهی اول غذا و دارو. باید تولید داخلی کشور طوری شکل بگیرد که کشور در هیچ شرایطی، در زمینهی تغذیه و در زمینهی دارو دچار مشکل نشود؛ این یکی از مؤلفههای اساسی در این سیاستهایی است که ابلاغ شده. باید خودکفا باشیم، بایستی زمینههای کاملاً کفایت کننده مورد توجه قرار بگیرد.
نکتهی هفتم، کاهش وابستگی به نفت است؛ یکی از سختترین آسیبهای اقتصادی ما همین وابستگی به نفت است. این نعمت بزرگ خدادادی برای کشور ما در طول دهها سال مایهی فروریختگیهای اقتصادی و فروریختگیهای سیاسی و اجتماعی شد؛ باید ما یک فکر اساسی بکنیم. ما نمیگوییم از نفت استفاده نشود، [بلکه] تکیهی ما بر استفادهی حداقلی از فروش نفت خام است؛ نفت را میتوان بهصورت فرآورده در اختیار گذاشت؛ که در این سیاستها دیده شده. یک کار اساسی و مهمی که باید انجام بگیرد این است؛ این همت بلندی لازم دارد که ما در بند سیزده این سیاستها به این پرداختیم و جداً باید این بند عملیاتی بشود.
موضوع هشتم، مسئلهی اصلاح الگوی مصرف است؛ مسئلهی صرفهجویی، پرهیز از ریختوپاش، پرهیز از اسراف، پرهیز از هزینهکَردهای زائد. البته در این زمینه خطاب اول من متوجه به مسئولان است؛ مسئولان نه فقط در زندگیهای شخصی خودشان - که حالا آن یک مسئلهی درجهی دو است - [بلکه] در درجهی اول و در حوزهی مأموریت خودشان باید بجد از ریختوپاش پرهیز کنند. اگر چنانچه این شد یعنی ما مسئولین کشور به این اصل پایبند بودیم، آن وقت این روحیه، این خصلت، این اخلاق، سرریز خواهد شد به مردم. ما امروز در بین مردم و کسانی که دستشان به دهانشان میرسد هم اسراف زیاد میبینیم، در خیلی از موارد اسراف وجود دارد؛ خطاب هم میکنیم به مردم، لکن این از جملهی جاهایی است که «کونوا دُعاةَ الناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم».(۷) مجموعهی مسئولین کشور بایستی در شئون مجموعهی تحت مدیریت خودشان به این توجه کنند: اسراف نباشد؛ الگوی مصرف، یک الگوی حقیقتاً عاقلانه، مدبرانه، اسلامی باشد. ما به مردم نمیگوییم که ریاضت بکشند؛ اینجور گاهی بعضی القا میکنند. بعد از آنکه سیاستهای اقتصاد مقاومتی ابلاغ شد، هنوز مرکب آن خشک نشده، یک عدهای شروع کردند که "اینها دارند مردم را به ریاضت دعوت میکنند"؛ نه، بههیچوجه اینجور نیست، بلکه بعکس است؛ ما معتقدیم که اگر این سیاستها اعمال بشود، وضع مردم بهتر خواهد شد، طبقات ضعیف گشایش پیدا خواهند کرد. در کشوری که تورم در حد مطلوب باشد، اشتغال در حد مطلوب باشد، آنجا عموم مردم در راحتی و آسایش و رفاه زندگی خواهند کرد. ما بههیچوجه به مردم نمیگوییم ریاضت [بکشند] ما میگوییم ریختوپاش نباشد؛ مصرف کردن یک حرف است، بد مصرف کردن یک حرف دیگر است.
من چند سال قبل از این در سخنرانی اول سال، به تفصیل دربارهی این صحبت کردم. (۸) ما مسئولین باید این را وجههی همت خودمان قرار بدهیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در مواد غذایی، اسراف در دارو، اسراف در وسایل زندگی، اسراف در وسایل تجمل و آرایش و مانند اینها، بخش مهمی از منابع زندهی کشور را هدر میدهد؛ این هم یکی از چیزهایی است که بایستی مورد ملاحظه قرار بگیرد؛ مصرف خوب و درست، غیر از اسراف کردن و دور ریختن و ریختوپاش کردن است.
نکتهی نهم، فسادستیزی است؛ ما اگر میخواهیم مردم در صحنهی اقتصاد باشند، باید صحنهی اقتصادی امنیت داشته باشد؛ اگر امنیت را میخواهیم، بایستی دست مفسد و سوءاستفادهچی و دورزنندهی قانون و شکنندهی قانون بسته بشود؛ مبارزهی با فساد این است؛ این باید جدی گرفته بشود؛ امروز خوشبختانه مسئولین این را میگویند، لکن گفتن کافی نیست. همهی مسئولین - چه مسئولین اجرائی، چه مسئولین قضائی و چه مسئولین قوهی مقننه - در این جهت مسئولند. اگر چنانچه وضع اجتماع، وضع اقتصادی کشور مثل یک خانهی بی درودروازهای بود که هرکه خواست آمد، هرجور خواست عمل کرد، هرچه خواست برد، خورد، خب معلوم است، انسان نجیبِ شایستهی متینی که میخواهد از راه حلال ارتزاق کند، طبعاً جلو نمیآید. شفافسازی، شرط اصلی این فسادستیزی است؛ باید شفافسازی بشود، باید فضای رقابتی بهوجود بیاید، باید فضای با ثبات بهوجود بیاید؛ فعالِ اقتصادی در این شرایط خواهد آمد و احساس امنیت خواهد کرد. آن وقت در یک چنین فضایی آن کسی که با ابتکار خود یا سرمایهی خود یا کارآفرینی خود ثروتی بهدست میآورَد، نظام اسلامی از او حمایت میکند و تأیید میکند. اگر چنانچه فضا فضای سالمی شد، [آنوقت] کسب ثروت و کسب درآمد یک چیز مباح و مورد تأیید و مورد حمایت نظام است. این هم نکتهی نهم.
و نکتهی دهم از مؤلفههای سیاستهای مقاومتی، مسئلهی دانشمحوری است که این هم یک مشخصهی بسیار مهمی است. خوشبختانه وضع علمیِ امروز کشور این اجازه را به ما میدهد که این بلندپروازی را داشته باشیم که بخواهیم اقتصادمان را اقتصاد دانشبنیان کنیم؛ که من بعداً باز یک اشارهای به این خواهم کرد. ما دانشمند و متخصص و شرکتهای دانشبنیان و افراد مبتکر در کشور زیاد داریم؛ و این جزو مهمترین زیرساختهای اقتصادی است در هر کشور؛ یعنی مهمترین زیرساخت اقتصادی برای یک کشور، وجود نیروهای انسانی است. اگر چنانچه ما به این نکته که نکتهی دهم بود توجه کنیم، طبعاً چرخهی علم تا ثروت - مخصوصاً در بخشهایی که دارای مزیت هستند - به راه خواهد افتاد و امتداد پیدا خواهد کرد؛ و این در اقتصاد مقاومتی انشاءالله روی میدهد. اینها مهمترین مشخصههایی است که در این سیاستها مورد توجه بوده؛ مطالب دیگری هم البته هست که در متن سیاستها وجود دارد؛ مهمترین آنها این ده نکته بود که من عرض کردم.
خب، سؤال این است که آیا مطرح کردن اقتصاد مقاومتی در شرایط کنونی، به معنای این است که ما یک حرکت مقطعی میخواهیم انجام بدهیم؟ چون حالا کشور دچار تحریم و دچار فشار و دچار جنگ اقتصادی است، همچنان که مثلاً هیئتهای فکر و عمل برای مقابلهی با جنگ اقتصادی تشکیل میشود، این سیاستها را برای این ابلاغ کردهایم؟ جواب این است که نه، بههیچوجه اینجوری نیست؛ این سیاستها سیاستهای بلندمدت است؛ برای امروز هم مفید است، برای دورانی که هیچ تحریمی هم ما نداشته باشیم مفید است؛ یعنی سیاستهای بلندمدتی است که بنای اقتصاد کشور بر اینها گذاشته میشود؛ تدبیر مقطعی نیست، این یک تدبیر بلندمدت است، یک سیاست راهبردی است. طبعاً کشوری مثل کشور ما - کشور ما کشور بزرگی است، کشور ریشهداری است، کشور دارای موقعیت ممتازی است، امروز در دنیا کشور بسیار آبرومندی است، دارای فرهنگ مترقی است، دارای سابقهی درخشان و مترقی است، دارای هدفهای بلندی است، حرف نویی مطرح کرده، کشوری با این خصوصیات - نیاز دارد به اینکه اقتصاد آن با همان خصوصیاتی باشد که در سیاستهای اقتصاد مقاومتی مورد ملاحظه قرار گرفته. عرض کردیم این سیاستها سیاستهای متحجری نیست، بسته نیست که اگر چنانچه یک فکر جدید، یک طرح جدید، راه نویی در دنیا بهوجود آمد، نتواند آن را در خودش هضم کند، بههیچوجه اینجور نیست؛ قابل انعطاف است، میتواند تکمیل بشود، میتواند توسعه پیدا کند، لکن خط مستقیم آن تغییر پیدا نخواهد کرد.
در متنی که ما ابلاغ کردیم، در مقدمه این سیاستها چهار نکتهی اصلی را بهعنوان انگیزه و عامل تهیهی این سیاستها ذکر کردیم، این چهار نکته را من اینجا تکرار میکنم: یکی اشارهی به ظرفیتهای فراوان مادی و معنوی کشور بود؛ در مقدمهی ابلاغ شدهی در این سیاستها به این اشاره کردیم، این بسیار مسئلهی مهمی است، ظرفیتهای کشور خیلی وسیع است؛ خیلی از ماها آگاه نیستیم به گسترهی این ظرفیتهای عجیب، یا به اهمیت آن توجه نداریم؛ میدانیم، آمارها دستمان هم هست [توجه نمیکنیم]. بعضی از مسئولین اینجورند، آمارها را دارند، [اما] اهمیت آمارها مورد توجه آنها قرار نمیگیرد؛ حالا از باب مثال نیروی انسانی که من قبلاً هم یک اشارهای کردم. ما الان از لحاظ نیروی انسانی و از جهت دارا بودن نیروی جوان در بهترین وضعیتیم؛ یعنی الان بیش از ۳۱ درصد جمعیت ما بین پانزده سال تا بیستونه سال سن دارند؛ این وضعیت عالی است، فوقالعاده است. البته اگر آنچه من مکرر توصیه کردم در مورد نسل، مورد توجه قرار نگیرد، این امتیاز را در آیندهای نهچندان دور از دست خواهیم داد؛ سیاستهای نسل هم انشاءالله ابلاغ خواهد شد، آنها هم در دست تهیه است. فعلاً اینجوری است وضع ما: بیش از ۳۱ درصد جوان داریم؛ ۲۵ برابرِ اول انقلاب دانشجو داریم - جمعیت کشور از اول انقلاب تا حالا دو برابر شده، جمعیت دانشجو ۲۵ برابر شده؛ یعنی ما از صدوبیستهزار رسیدهایم به چهارمیلیونوصدهزار؛ این چیز مهمی است، خیلی حادثهی عظیمی است؛ هم این رشد مهم است، هم این داراییای که فعلاً داریم مهم است - ده میلیون دانشآموختهی دانشگاهها داریم؛ شصتوپنجهزار عضو هیئت علمی داریم که بیش از ده برابر آن چیزی است که در اول انقلاب وجود داشت؛ پنج هزار شرکت دانشبنیان داریم که الان هفدههزار متخصص و فعال در این شرکتها مشغول کارند، ببینید این ظرفیتها چقدر مهم است؛ نتیجه این شده که طبق گزارش پایگاههایی که رتبهی علمی کشورها را مشخص میکنند، ما در رتبهی پانزدهم دنیا هستیم - در یک پایگاه رتبهی شانزدهم، در یک پایگاه رتبهی پانزدهم، در این حدود - که اینها البته مال سال میلادی گذشته [یعنی سال] ۲۰۱۳ است. این چیز مهمی است. ما در بعضی از رشتههای علمی، رتبهمان از این بالاتر است؛ در بعضی از رشتههای علمی جزو هفت هشت کشور [اول] دنیا و در بعضی جاها جزو چهار پنج کشور اول دنیا قرار داریم. این آن زیرساخت اساسی است: نیروی انسانی.
یک ظرفیت دیگر سرمایههای معدنی است. رتبهی اول نفت و گاز [هستیم] که سال گذشته بنده اول سال گفتم، (۹) ما در مجموع دارایی نفت و گازِ زیر زمین، در دنیا اولیم؛ در گاز دوم، در نفت هم دوم یا سوم؛ اخیراً آقای رئیسجمهور یک گزارشی به من دادند که در خصوص گاز اولیم، در نفت قطعاً دومیم، این خیلی چیز مهمی است؛ هیچ کشوری در دنیا به قدر ایران ما نفت و گاز ندارد. نفت و گاز رگ حیاتی امروز دنیا است، لااقل امروز اینجور است، تا سالها هم اینجور خواهد بود؛ حالا کِی بشریت از نفت و گاز خلاص بشود، بینیاز بشود، معلوم نیست. این مادهی حیاتی و اصلی، در کشور شما از همهی دنیا بیشتر است؛ این ظرفیت کمی است؟ این چیز کوچکی است؟ حالا این نفت و گاز بود، سرمایههای معدنی دیگر [هم همینجور] : معادن طلا، معادن سیمان، معادن فلزهای کمیاب و فلزهای ارزشمند. گزارشهایی که به ما میرسد خیلی گزارشهای تکاندهندهای است در برخی از بخشها؛ این ظرفیتهای معدنی کشور است. ظرفیتهای صنعتی و معدنی، متنوع است و انبوه. رتبهی هفده در اقتصادهای جهان - که این جزو آمارها و گزارشهای بینالمللی است - با حدود هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی. سرمایههای زیربنایی [مثل] راه و سد؛ امروز بیش از ششصد سد در کشور در اندازههای مختلف وجود دارد؛ انقلاب اسلامی این کشور را در وضعیتی تحویل گرفت که حدود ده پانزده سد در سرتاسر کشور بود؛ امروز ششصد و اندی سد در کشور هست؛ در اندازههای بزرگ و کوچک؛ بعضی از آنها بسیار مهم و بزرگ [است]. مسئلهی راه هم همینجور، آمارهای راه هم آمارهای خوبی است. ظرفیت و مزیت جغرافیایی؛ دسترسی به آبهای آزاد، موقعیت چهارراهی شمال و جنوب و شرق و غرب که مسئلهی ترانزیت را - که مسئلهی بسیار مهمی است - برای ما توضیح میدهد. تنوع اقلیمی، ظرفیت انرژیهای پاک [مثل] انرژی آب و خورشید، انرژی هستهای. این ظرفیتها در کشور وجود دارد. بنابراین این نکتهی اول از نکاتی که ما را برمیانگیزد که به دنبال یک مدلی و یک الگویی از اقتصاد باشیم که اسم آن اقتصاد مقاومتی است.
وظیفهٔ همهٔ ما این است که سعی کنیم کشور را مستحکم، غیر قابل نفوذ، غیر قابل تأثیر از سوی دشمن، حفظ کنیم و نگه داریم؛ این یکی از اقتضائات «اقتصاد مقاومتی» است که ما مطرح کردیم. در اقتصاد مقاومتی، یک رکن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد باید مقاوم باشد؛ باید بتواند در مقابل آنچه که ممکن است در معرض توطئهٔ دشمن قرار بگیرد، مقاومت کند.[۳]
بخش خصوصی را باید کمک کرد. اینکه ما «اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردیم، خب، خود اقتصاد مقاومتی شرائطی دارد، ارکانی دارد؛ یکی از بخشهایش همین تکیهٔ به مردم است؛ همین سیاستهای اصل ۴۴ با تأکید و اهتمام و دقت و وسواسِ هرچه بیشتر باید دنبال شود؛ این جزو کارهای اساسی شماست. در بعضی از موارد، من از خود مسئولین کشور میشنوم که بخش خصوصی به خاطر کمتوانیاش جلو نمیآید. خب، باید فکری بکنید برای اینکه به بخش خصوصی توانبخشی بشود؛ حالا از طریق بانکهاست، از طریق قوانین لازم و مقرراتِ لازم است؛ از هر طریقی که لازم است، کاری کنید که بخش خصوصی، بخش مردمی، فعال شود. بالاخره اقتصاد مقاومتی معنایش این است که ما یک اقتصادی داشته باشیم که هم روند رو به رشد اقتصادی در کشور محفوظ بماند، هم آسیبپذیریاش کاهش پیدا کند. یعنی وضع اقتصادی کشور و نظام اقتصادی جوری باشد که در مقابل ترفندهای دشمنان که همیشگی و به شکلهای مختلف خواهد بود، کمتر آسیب ببیند و اختلال پیدا کند. یکی از شرائطش، استفاده از همهٔ ظرفیتهای دولتی و مردمی است؛ هم از فکرها و اندیشهها و راهکارهائی که صاحبنظران میدهند، استفاده کنید، هم از سرمایهها استفاده شود.
به مردم هم باید واقعاً میدان داده شود. البته در بیانات دوستان به برخی از این حوادثی که ناشی از پیگیری مفسدین اقتصادی و مفاسد اقتصادی است، اشاره شد. واقعاً نمیشود ما کار اقتصادیِ درست و قوی بکنیم، اما با مفاسد اقتصادی مبارزه نکنیم؛ این واقعاً نشدنی است. همان چند سال پیش هم که من راجع به این قضیه بحث کردم و مطالبی را به مسئولین کشور گفتم، به همین نکته توجه داشتم، که تصور نشود ما میتوانیم سرمایهگذاری مردمی و کار سالم مردمی داشته باشیم، بدون مبارزهٔ با مفاسد اقتصادی؛ و تصور نشود که مبارزهٔ با مفاسد اقتصادی موجب میشود که ما مشارکت مردم و سرمایهگذاری مردم را کم داشته باشیم؛ نه، چون اکثر کسانی که میخواهند وارد میدان اقتصادی بشوند، اهل کار سالمند، مردمان سالمی هستند؛ حالا یکی دو نفر هم آدمهای ناسالم پیدا میشوند. باید با چشمهای تیزبین، ریزبین و دوربین مراقبت کنید که کسانی نیایند به عنوان ایجاد اشتغال و ایجاد کار و کارآفرینی تسهیلات بانکی بگیرند، اما کارآفرینیِ واقعی انجام نگیرد. این را باید مراقبت کنید؛ هم شما مراقبت کنید، هم قوهٔ قضائیه مراقبت کند. به نظر من همکاری قوهٔ مجریه و قوهٔ قضائیه در اینجا یک کار بسیار لازمی است.[۴]
یک رکن دیگر اقتصاد مقاومتی، حمایت از تولید ملی است؛ صنعت و کشاورزی. خب، آمارهائی که آقایان میدهند، آمارهای خوبی است؛ لیکن از آن طرف هم از داخل دولت، خود مسئولین به ما میگویند که بعضی کارخانهها دچار مشکلند، اختلال دارند، در بعضی جاها تعطیلی صنایع وجود دارد - گزارشهای گوناگونی به ما میرسد، خود شما هم گزارش میدهید؛ یعنی من گزارشهای دیگر هم دارم، اما اتکاء من به گزارشهای دیگران نیست؛ گزارشهای خود شما هم هست که به دست ما میرسد - خب، باید این را علاج کرد. اینها طبعاً ایجاد اشکال میکند. اگر چنانچه همین بخش دوم قضیه - یعنی آن نیمهٔ خالی لیوان - نمیبود، شما امروز از لحاظ رونق اقتصادی، وضع بهتری را در کشور ارائه میکردید و کمکهای بیشتری به مردم میشد. بالاخره حمایت از تولید ملی، آن بخشِ درون زای اقتصاد ماست و به این بایستی تکیه کرد.
واحدهای کوچک و متوسط را فعال کنید. البته خوشبختانه واحدهای بزرگ ما فعالند، خوبند و سوددهیشان هم خوب است، کارشان هم خوب است، اشتغالشان هم خوب است؛ عمدهٔ واحدهای بزرگ ما وضعشان اینجور است - لذا همان طور که گفتید، محصول سیمانمان، محصول فولادمان، محصولات عمدهٔ اینجوریمان خوب است - لیکن باید به فکر واحدهای متوسط و کوچک باشید؛ اینها خیلی مهم است، اینها در زندگی مردم تأثیرات مستقیم دارد.[۵]
مسئلهٔ منابع ارزی هم مسئلهٔ مهمی است؛ که خب، حالا آقایان توجه دارید. روی این مسئله دقت کنید، خیلی باید کار کنید. واقعاً باید منابع ارزی را درست مدیریت کرد. حالا اشاره شد به ارز پایه؛ در این زمینه هم حرفهای گوناگونی از دولت صادر شد. یعنی در روزنامهها از قول یک مسئول، یک جور گفته شد؛ فردا یا دو روز بعد، یک جور دیگر گفته شد. نگذارید این اتفاق بیفتد. واقعاً یک تصمیم قاطع گرفته شود، روی آن تصمیم پافشاری شود و مسئله را دنبال کنید. به هر حال منابع ارزی باید مدیریت دقیق بشود.[۶]
یک مسئله هم در اقتصاد مقاومتی، مدیریت مصرف است. مصرف هم باید مدیریت شود. این قضیهٔ اسراف و زیادهروی، قضیهٔ مهمی در کشور است. خب، حالا چگونه باید جلوی اسراف را گرفت؟ فرهنگسازی هم لازم است، اقدام عملی هم لازم است. فرهنگسازیاش بیشتر به عهدهٔ رسانههاست. واقعاً در این زمینه، هم صدا و سیما در درجهٔ اول و بیش از همه مسئولیت دارد، هم دستگاههای دیگر مسئولیت دارند. باید فرهنگسازی کنید. ما یک ملت مسلمانِ علاقهمند به مفاهیم اسلامی هستیم، اینقدر در اسلام اسراف منع شده، و ما متأسفانه در زندگیمان اهل اسرافیم! بخش عملیاتیاش هم به نظر من از خود دولت باید آغاز شود. در گزارشهای شماها من خواندم، حالا هم بعضی از دوستان اظهار کردند که دولت درصدد صرفهجوئی است و میخواهد صرفهجوئی کند؛ بسیار خوب، این لازم است؛ این را جدی بگیرید. دولت خودش یک مصرفکنندهٔ بسیار بزرگی است. شما از بنزین بگیرید تا وسائل گوناگون، یک مصرفکنندهٔ بزرگ، دولت است. حقیقتاً در کار مصرف، صرفهجوئی کنید. صرفهجوئی، چیز بسیار لازم و مهمی است.
به مصرف تولیدات داخلی هم اهمیت بدهید. در دستگاه شما، در وزارتخانهٔ شما، اگر کار جدیدی انجام میگیرد، اگر چیز جدیدی خریده میشود، اگر همین اقلام روزمرهای که مورد نیاز وزارتخانه است، تهیه میشود، سعی کنید همهاش از داخل باشد؛ اصرار بر این داشته باشید؛ خود این، یک قلم خیلی بزرگی میشود. اصلاً ممنوع کنید و بگوئید هیچ کس حق ندارد در این وزارتخانه جنس خارجی مصرف کند. به نظر من اینها میتواند کمک کند.[۷]
در زمینهٔ مسائل اقتصادی، «اقتصاد تهاجمی» را مطرح کردند؛ عیبی ندارد. بنده فکر اقتصاد تهاجمی را نکردم. اگر واقعاً یک تبیین دانشگاهی و آکادمیک نسبت به اقتصاد تهاجمی - به قول ایشان، مکمل اقتصاد مقاومتی - وجود دارد، چه اشکالی دارد؟ آن را هم مطرح کنیم. آنچه که به نظر ما رسیده، اقتصاد مقاومتی بوده. البته اقتصاد مقاومتی فقط جنبهٔ نفی نیست؛ اینجور نیست که اقتصاد مقاومتی معنایش حصار کشیدن دور خود و فقط انجام یک کارهای تدافعی باشد؛ نه، اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که به یک ملت امکان میدهد و اجازه میدهد که حتّی در شرائط فشار هم رشد و شکوفائی خودشان را داشته باشند. این یک فکر است، یک مطالبهٔ عمومی است. شما دانشجو هستید، استاد هستید، اقتصاددان هستید؛ بسیار خوب، با زبان دانشگاهی، همین ایدهٔ اقتصاد مقاومتی را تبیین کنید؛ حدودش را مشخص کنید؛ یعنی آن اقتصادی که در شرائط فشار، در شرائط تحریم، در شرائط دشمنیها و خصومتهای شدید میتواند تضمین کنندهٔ رشد و شکوفائی یک کشور باشد.[۸]
هم دانشگاهها، هم دستگاههای دولتی، هم آحاد مردمی که خوشبختانه توانائی و استعداد این کار را دارند، چه از لحاظ علمی، چه از لحاظ توانائیهای مالی، باید تلاش کنند مسئولیت زمان خود و مقطع تاریخی حساس خود را بشناسند و به آن عمل کنند. این که ما عرض کردیم «اقتصاد مقاومتی»، این یک شعار نیست؛ این یک واقعیت است. کشور دارد پیشرفت میکند. ما افقهای بسیار بلند و نویدبخشی را در مقابل خودمان مشاهده میکنیم. خب، بدیهی است که حرکت به سمت این افقها، معارضها و معارضههائی هم دارد. بعضی از این معارضهها انگیزههای اقتصادی دارد، بعضی انگیزههای سیاسی دارد؛ بعضی منطقهای است، بعضی بینالمللی است. این معارضهها در مواردی هم منتهی میشود به همین فشارهای گوناگونی که مشاهده میکنید؛ فشارهای سیاسی، تحریم، غیر تحریم، فشارهای تبلیغاتی - اینها هست - لیکن در لابهلای این مشکلات، در وسط این خارها، گامهای استوار و همتها و تصمیمهائی هم وجود دارد که بناست از وسط این خارها عبور کند و خودش را به آن نقطهٔ مورد نظر برساند؛ وضع کشور الان اینجوری است.[۹]
یک مسئلهٔ دیگر در سرفصل اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانشبنیان است... این بخش شرکتهای دانشبنیان و فعالیتهای اقتصادی دانشبنیان خیلی جادهٔ باز و امیدبخشی است. ما استعدادهای برجستهای داریم که میتوانند در این مورد کمک کنند.[۱۰] ما باید هر کدام نقش خودمان را بشناسیم و آن را ایفاء کنیم. یکی از بخشهای ما، اقتصاد است و خاصیت اقتصاد در یک چنین شرائطی، اقتصاد مقاومتی است؛ یعنی اقتصادی که همراه باشد با مقاومت در مقابل کارشکنی دشمن، خباثت دشمن؛ دشمنانی که ما داریم. به نظر من یکی از بخشهای مهمی که میتواند این اقتصاد مقاومتی را پایدار کند، همین کار شماست؛ همین شرکتهای دانشبنیان است؛ این یکی از بهترین مظاهر و یکی از مؤثرترین مؤلفههای اقتصاد مقاومتی است؛ این را باید دنبال کرد.[۱۱]
یک واقعیت دیگر هم این است که اگر کشور در مقابل فشارهای دشمن - از جمله در مقابل همین تحریمها و از این چیزها - مقاومت مدبرانه بکند، نه فقط این حربه کُند خواهد شد، بلکه در آینده هم امکان تکرار چنین چیزهائی دیگر وجود نخواهد داشت؛ چون این یک گذرگاه است، این یک برهه است؛ کشور از این برهه عبور خواهد کرد. این چیزهائی که الان آنها تهدید میکنند، تحریم میکنند، جز آمریکا و جز رژیم صهیونیستی، هیچ کس ذینفع از این تحریمها نیست. دیگران را با زور و با فشار و با رودربایستی و با این چیزها وارد میدان کردند. خب، پیداست که زور و فشار و رودربایستی نمیتواند خیلی ادامه پیدا کند - یک مدتی است - شاهدش هم این است که مجبور شدند بیست تا کشور را از همین تحریمهای نفتی و امثال اینها استثناء کنند! دیگرانی هم که استثناء نشدند، خودشان مایل نیستند، و بیش از آنچه که ما بخواهیم یا همان اندازه که ما میخواهیم، آنها دنبال راهحل میگردند. بنابراین بایستی مقاومت کرد.
ما باید مسائل کشور را با این دید نگاه کنیم؛ آرمانها جلوی چشم ما باشد؛ واقعیتهای تشویقکننده جلوی چشم ما باشد. در مورد واقعیتهای منفی - که در واقع در بعضی موارد واقعیتسازی است، واقعیتنمائی است - دچار اشتباه نشویم. البته توان دشمن را دستکم نگیریم، سهلانگاری و سادهانگاری نکنیم. مسئله، مسئلهٔ اساسی و مهمی است. شما مثل یک ریاضیدانی که میخواهد یک مسئلهٔ مهم ریاضی را حل کند، بر سر این مسئله تلاشتان را به کار ببرید و مسئله را حل کنید. شما ریاضیدان بااستعدادی هستید؛ این هم یک مسئلهٔ ریاضی است. اینجوری باید با مسائل گوناگون برخورد کنید. خوشبختانه انسان مشاهده میکند که همین روحیه هم در دستگاههای گوناگون وجود دارد. به مسئلهٔ اقتصاد باید با این دید نگاه کرد.
ما چند سال پیش «اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردیم. همهٔ کسانی که ناظر مسائل گوناگون بودند، میتوانستند حدس بزنند که هدف دشمن، فشار اقتصادی بر کشور است. معلوم بود و طراحیها نشان میداد که اینها میخواهند بر روی اقتصاد کشور متمرکز شوند. اقتصاد کشور ما برای آنها نقطهٔ مهمی است. هدف دشمن این بود که بر روی اقتصاد متمرکز شود، به رشد ملی لطمه بزند، به اشتغال لطمه بزند، طبعاً رفاه ملی دچار اختلال و خطر شود، مردم دچار مشکل شوند، دلزده بشوند، از نظام اسلامی جدا شوند؛ هدف فشار اقتصادی دشمن این است، و این محسوس بود؛ این را انسان میتوانست مشاهده کند[۱۲]
من سال ۸۶ در صحن مطهر علیبنموسیالرضا (علیه الصّلاة و السّلام) در سخنرانیِ اول سال گفتم که اینها دارند مسئلهٔ اقتصاد را پیگیری میکنند؛ بعد هم آدم میتواند فرض کند که این شعارهای سال حلقههائی بود برای ایجاد یک منظومهٔ کامل در زمینهٔ مسائل اقتصاد؛ یعنی اصلاح الگوی مصرف، مسئلهٔ جلوگیری از اسراف، مسئلهٔ همت مضاعف و کار مضاعف، مسئلهٔ جهاد اقتصادی، و تولید ملی و حمایت از کار و سرمایهٔ ایرانی. ما اینها را به عنوان شعارهای زودگذر مطرح نکردیم؛ اینها چیزهائی است که میتواند حرکت عمومی کشور را در زمینهٔ اقتصاد ساماندهی کند؛ میتواند ما را پیش ببرد. ما باید دنبال این راه باشیم[۱۳]
مسئلهٔ اقتصاد مهم است؛ اقتصاد مقاومتی مهم است. البته اقتصاد مقاومتی الزاماتی دارد. مردمی کردن اقتصاد، جزو الزامات اقتصاد مقاومتی است. این سیاستهای اصل ۴۴ که اعلام شد، میتواند یک تحول به وجود بیاورد؛ و این کار باید انجام بگیرد. البته کارهائی انجام گرفته و تلاشهای بیشتری باید بشود. بخش خصوصی را باید توانمند کرد؛ هم به فعالیت اقتصادی تشویق بشوند، هم سیستم بانکی کشور، دستگاههای دولتی کشور و دستگاههائی که میتوانند کمک کنند - مثل قوهٔ مقننه و قوهٔ قضائیه - کمک کنند که مردم وارد میدان اقتصاد شوند.
کاهش وابستگی به نفت یکی دیگر از الزامات اقتصاد مقاومتی است. این وابستگی، میراث شوم صد سالهٔ ماست. ما اگر بتوانیم از همین فرصت که امروز وجود دارد، استفاده کنیم و تلاش کنیم نفت را با فعالیتهای اقتصادیِ درآمدزای دیگری جایگزین کنیم، بزرگترین حرکت مهم را در زمینهٔ اقتصاد انجام دادهایم. امروز صنایع دانشبنیان از جملهٔ کارهائی است که میتواند این خلأ را تا میزان زیادی پر کند. ظرفیتهای گوناگونی در کشور وجود دارد که میتواند این خلأ را پر کند. همت را بر این بگماریم؛ برویم به سمت این که هرچه ممکن است، وابستگی خودمان را کم کنیم.[۱۴]
مسئلهٔ مدیریت مصرف، یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی است؛ یعنی مصرف متعادل و پرهیز از اسراف و تبذیر. هم دستگاههای دولتی، هم دستگاههای غیر دولتی، هم آحاد مردم و خانوادهها باید به این مسئله توجه کنند؛ که این واقعاً جهاد است. امروز پرهیز از اسراف و ملاحظهٔ تعادل در مصرف، بلاشک در مقابل دشمن یک حرکت جهادی است؛ انسان میتواند ادعا کند که این اجر جهاد فیسبیلاللّه را دارد.
یک بُعد دیگرِ این مسئلهٔ تعادل در مصرف و مدیریت مصرف این است که ما از تولید داخلی استفاده کنیم؛ این را همهٔ دستگاههای دولتی توجه داشته باشند - دستگاههای حاکمیتی، مربوط به قوای سهگانه - سعی کنند هیچ تولید غیر ایرانی را مصرف نکنند؛ همت را بر این بگمارند. آحاد مردم هم مصرف تولید داخلی را بر مصرف کالاهائی با مارکهای معروف خارجی - که بعضی فقط برای نام و نشان، برای پز دادن، برای خودنمائی کردن، در زمینههای مختلف دنبال مارکهای خارجی میروند - ترجیح بدهند. خود مردم راه مصرف کالاهای خارجی را ببندند.
به نظر ما طرحهای «اقتصاد مقاومتی» جواب میدهد. همین مسئلهٔ سهمیهبندی بنزین که اشاره کردند، جواب داد. اگر چنانچه بنزین سهمیهبندی نمیشد، امروز مصرف بنزین ما از صد میلیون لیتر در روز بالاتر میرفت. توانستند این را کنترل کنند؛ که خب، امروز در یک حد خیلی خوبی هست. حتّی باید جوری باشد که هیچ به بیرون نیازی نباشد، که الحمدللّه نیست. تحریم بنزین را در برنامه داشتند؛ اقتصاد مقاومتی تحریم بنزین را خنثی کرد. و بقیهٔ چیزهائی که مورد نیاز کشور است.
هدفمند کردن یارانهها هم در جهت شکل دادن به اقتصاد ملی است؛ که اینها میتواند هم رونق ایجاد کند - در تولید، در اشتغال - و هم موجب رفاه شود؛ اینها مایهٔ رشد تولید کشور، رشد اقتصادی کشور، مایهٔ اقتدار یک کشور است. با رشد تولید، یک کشور در دنیا اقتدار حقیقی و آبروی بینالمللی پیدا میکند. این کار بایستی به انجام برسد.[۱۵]
از زمان باید حداکثر استفاده بشود. طرحهائی که سالهای متمادی طول میکشید، امروز خوشبختانه با فاصلهٔ کمتری انسان میبیند که فلان کارخانه در ظرف دو سال، در ظرف هجده ماه به بهرهبرداری رسید. باید این را در کشور تقویت کرد.
حرکت بر اساس برنامه، یکی از کارهای اساسی است. تصمیمهای خلقالساعه و تغییر مقررات، جزو ضربههائی است که به «اقتصاد مقاومتی» وارد میشود و به مقاومت ملت ضربه میزند. این را، هم دولت محترم، هم مجلس محترم باید توجه داشته باشند؛ نگذارند سیاستهای اقتصادی کشور در هر زمانی دچار تذبذب و تغییرهای بیمورد شود.[۱۶]
یکی از دوستان اطلاع دادند که یک ستاد دانشجوئی برای تحقیق در اقتصاد مقاومتی تشکیل شده. کار بسیار جالبی است. اینجور کارهای عمیق، همان چیزی است که کشور به آن احتیاج دارد. شما باید فکر کنید، مطالعه کنید، تحقیق کنید. این تحقیقها اگر به درد آن دستگاه مسئول هم نخورد یا به کار او نیاید یا نپسندد، قطعاً به کار شما میآید و به درد شما میخورد. این، کار بسیار جالبی است.
همچنین یکی دیگر از دوستان اطلاع دادند که در دانشگاه شریف مرکز مطالعاتیای تشکیل شده و در این زمینهها کار میکنند. اینها بسیار کارهای مهمی است. این انگیزهٔ جوان دانشجو و فکور، خیلی برای آیندهٔ کشور مهم است.
البته راهحلهائی که گفته شد، بعضی از آنها کاملاً درست است. این را هم من به شما عرض بکنم؛ در همین زمینهٔ مسائل اقتصادی، پارهای از آنچه که پیشنهاد و مطرح شد، ما اطلاع داریم که مد نظر مسئولین هست؛ دربارهاش کار میکنند، تصمیمگیری میکنند، اقدام میکنند؛ منتها همهٔ اقدامها یا به اطلاع نمیرسد، یا گفتنی نیست. به هر حال اینجور نیست که مسائل اقتصادی در مد نظر آن مسئولین نباشد.[۱۷]
دلیل دومِ ما که امروز کار برامان مهم است، کارآفرینی مهم است، این است که ما امروز در مقابل یک فشار جهانی قرار داریم. دشمنی وجود دارد در دنیا که میخواهد با فشار اقتصادی و با تحریم و با این کارهائی که شماها میدانید، سلطهٔ اهریمنی خودش را برگرداند به این کشور. هدف این است. یک کشور به این خوبی، با این همه منابع، منابع طبیعی، با این موقعیت سوقالجیشی، با همهٔ امکانات، زیر نگین یک قدرتی در دنیا بوده؛ یک روز انگلیسها بودند، یک روز آمریکائیها بودند - در واقع نظام سلطه، دستگاه سلطه، امپراتوری سلطه. حالا آمریکا یک گوشهای از این امپراتوری است - اینها مسلط بودند بر این کشور؛ انقلاب دست اینها را کوتاه کرده. سلطه میخواهد برگردد به این کشور. همهٔ این تلاشها برای این است. مسئلهٔ انرژی هستهای بهانه است. آن کسانی که خیال میکنند اگر ما مسئلهٔ انرژی هستهای را حل کردیم، مشکلات حل خواهد شد، خطا میکنند. مسئلهٔ انرژی هستهای را مطرح میکنند، مسئلهٔ حقوق بشر را مطرح میکنند، مسائل گوناگون را مطرح میکنند، که اینها بهانه است. مسئله، مسئلهٔ فشار است، میخواهند یک ملت را به زانو در بیاورند؛ میخواهند انقلاب را زمین بزنند. یکی از کارهای مهم همین تحریم اقتصادی است. میگویند ما طرفمان ملت ایران نیست! دروغ میگویند؛ اصلاً طرف، ملت ایران است. تحریم برای این است که ملت ایران به ستوه بیاید، بگوید آقا ما به خاطر دولت جمهوری اسلامی داریم زیر فشار تحریم قرار میگیریم؛ رابطهٔ ملت با نظام جمهوری اسلامی قطع بشود. هدف اصلاً این است. البته ملت ما را نمیشناسند؛ مثل همهٔ موارد دیگر محاسباتشان غلط اندر غلط است. از نظر نظام سلطه، گناه بزرگ ملت ایران این است که خودش را از زیر بار سلطه آزاد کرده. میخواهند مجازات کنند به خاطر این گناه، که چرا خودت را از زیر بار سلطه، ای ملت! آزاد کردهای. این ملت راه را پیدا کرده. اصلاً محاسباتشان اشتباه است؛ نمیفهمند چه کار باید بکنند و چه کار دارند میکنند. خب، اما فشار میآورند؛ فشار اقتصادی از راه تحریمها.
ما باید یک اقتصاد مقاومتیِ واقعی در کشور به وجود بیاوریم. امروز کارآفرینی معناش این است. دوستان درست گفتند که ما تحریمها را دور میزنیم؛ بنده هم یقین دارم. ملت ایران و مسئولین کشور تحریمها را دور میزنند، تحریمکنندگان را ناکام میکنند؛ مثل موارد دیگری که در سالهای گذشته در زمینههای سیاسی بود که یک اشتباهی کردند، یک حرکتی انجام دادند، بعد خودشان مجبور شدند برگردند، یکی یکی عذرخواهی کنند. چند مورد یادتان هست لابد دیگر. حالا جوانها نمیدانند. در این ده بیست سال اخیر، از این کارها چند بار انجام دادند. این دفعه هم همین جور است. البته تحریم برای ما جدید نیست، ما سی سال است تو تحریمیم. همهٔ این کارهائی که شده است، همهٔ این حرکت عظیم ملت ایران، در فضای تحریم انجام گرفته؛ بنابراین کاری نمیتوانند بکنند. خب، ولی این دلیلی است برای همهٔ مسئولان و دلسوزان کشور که خود را موظف بدانند، مکلف بدانند به ایجاد کار، به تولید، به کارآفرینی، به پر رونق کردن روزافزون این کارگاه عظیم؛ که کشور ایران حقیقتاً امروز یک کارگاه عظیمی است. همه خودشان را باید موظف بدانند.
تبیین مفهوم «فرهنگ مقاومتی» مبتنی بر الگوی «اقتصاد مقاومتی»
– اصطلاح «اقتصاد مقاومتی» اولین بار در دیدار کارآفرینان با مقام معظم رهبری در شهریور سال ۱۳۸۹ مطرح گردید. در همین دیدار، رهبر معظم انقلاب «اقتصاد مقاومتی» را معنا و مفهومی از کارآفرینی معرفی و برای نیاز اساسی کشور به کارآفرینی نیز دو دلیل «فشار اقتصادی دشمنان» و «آمادگی کشور برایی جهش» را معرفی نمودند. رفتهرفته این اصطلاح به گفتمانی در سطح مسئولان و عموم مردم تبدیل شد و تاکنون نیز تأکیدهای مقام معظم رهبری دراینباره ادامه دارد؛ چنانکه سال ۱۳۹۵ از سوی ایشان به «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» نامگذاری شد و در سالهای قبل نیز -خصوصاً از عنوان سال ۱۳۸۸ به بعد- عناوینی همچون «اصلاح الگوی مصرف»، «تولید ملى و حمایت از کار و سرمایه ایرانی» و مانند اینها گرچه صریحاً به اصطلاح اقتصاد مقاومتی اشاره نداشتند، اما از «الزامات اقتصاد مقاومتی» بودهاند.
اما مسئلهی «مقاومت» و «مقاومسازی» به حوزهی اقتصاد محدود نمیشود و در سایر حوزههای کلان کشور نیز قابلطرح است. بهعبارتدیگر هر جا که سخن از «آسیبپذیری» مطرح باشد، «مقاومسازی» نیز قابلطرح است. بدیهی است که امروز یکی از مهمترین عرصههای مورد آسیب در جامعه، عرصهی حیاتی «فرهنگ» است.
قابلذکر است که «اقتصاد مقاومتی» نیز دارای ابعاد فرهنگی است و دو حوزهی «اقتصاد مقاومتی» و «فرهنگ مقاومتی» دارای تأثیر و تأثر متقابل هستند. اما موضوع و هدف این مقاله بررسی ابعاد فرهنگی اقتصاد مقاومتی نبوده و این موضوع در جای خود باید موردبررسی قرار گیرد.
این نوشتار با استفاده از مباحث موجود در گفتمان «اقتصاد مقاومتی» بر آن است تا تبیینی از مفهوم «فرهنگ مقاومتی» ارائه نماید.
الف. تعریف فرهنگ مقاومتی
در آغاز با ذکر تعریفی از اقتصاد مقاومتی در بیانات مقام معظم رهبری، مفهوم کلی این اصطلاح را تبیین و سپس فرهنگ مقاومتی را تعریف مینماییم.
تعریف اقتصاد مقاومتی: «اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار [اقتصادی و سیاسی]، در شرایط تحریم [اقتصادی]، در شرایط دشمنیها و خصومتهای شدید، میتواند تعیینکننده رشد و شکوفایی [اقتصادی] کشور باشد.»[۱] «اقتصاد مقاومتی معنایش این است که ما یک اقتصادی داشته باشیم که هم روند رو به رشد اقتصادی در کشور محفوظ بماند، هم آسیبپذیریاش کاهش پیدا کند. یعنی وضع اقتصادی کشور و نظام اقتصادی جوری باشد که در مقابل ترفندهای دشمنان که همیشگی و به شکلهای مختلف خواهد بود، کمتر آسیب ببیند و اختلال پیدا کند.»[۲]
با تجزیه مطالب فوق میتوان نکات اصلی زیر را استخراج کرد:
• اصل اقدامات خصمانه دشمنان
• کاهش آسیبپذیری از اقدامات خصمانه دشمنان
• رشد و شکوفایی بدون توقف
با توجه به اینکه اقتصاد مقاومتی عمدتاً به مقاومت در حوزهی «اقتصادی» و تا حدودی «سیاسی» شناخته میشود، «فرهنگ مقاومتی» را میتوان به تناظر سه نکتهی فوق به این نحو تعریف نمود:
فرهنگ مقاومتی فرهنگی است که میتواند با کمترین آسیبپذیری نسبت به اقدامات خصمانهی دشمنان فرهنگی، بیشترین رشد و شکوفایی فرهنگی را در کشور فراهم نماید.
در ادامه به «مؤلفهها» و «الزامات» فرهنگ مقاومتی برگرفته از «بیانات مقام معظم رهبری در جلسهی تبیین سیاستهای اقتصاد مقاومتی»(۲۰ اسفند ۱۳۹۲) پرداخته میشود.
ب. مؤلفهها
۱- حمایت از تولید ملی و درونزا
حمایت از تولید ملی یکی از ارکان مهم اقتصاد مقاومتی است. در بحث تولید کالا و خدمات اقتصادی، شناخت تولید ملی سادهتر از کالا و خدمات فرهنگی است. زیرا طبق یک تعریف ساده و متداول در علم اقتصاد، کالا و خدماتی که در خاک یک کشور تولید میشود و یا به دست مردمان یک کشور تولید میشود، تولید ملی آن کشور محسوب میشود که معمولاً آنرا با [۳]GDP یا GNP[4] یا علائم مشابه نشان میدهند. اما در کالا و خدمات فرهنگی علاوه بر عوامل ظاهری همچون محل تولید یا نیروی کار، «محتوا»ی کالا و خدمات نیز مطرح است. ممکن است یک محصول فرهنگی تماماً توسط نیروی کار داخلی تولید شده باشد اما به لحاظ محتوا، «غیر ملی» یا حتی «ضد ملی» باشد. ازاینرو در «ملی» دانستن یا ندانستن یک کالا یا خدمت فرهنگی، موضوع محتوا، یک امر مهم و حیاتی است. درواقع تولید ملی در عرصهی فرهنگ، بیشتر در تولید «محتوای ملی» معنا پیدا میکند. محتواهایی با مضامین «عدالتمحوری»، «ظلمستیزی»، «حمایت از مظلوم»، «دوری از فسادهای اخلاقی»، «تحکیم خانواده» و مضامینی از این قبیل. مطابق این معنا، حمایت از تولیدات «واقعاً ملی» در مقابل آثار «غیر ملی» و «ضد ملی» یکی از وظایف عموم مردم محسوب میشود.
از طرف دیگر در بحث اقتصاد مقاومتی، دولت به تعبیر مقام معظم رهبری «خودش یک مصرفکنندهی بسیار بزرگی است.»[۵] که باید مسئلهی مصرف تولیدات داخلی را بر خود فرض بداند. متناظر این نکته در فرهنگ مقاومتی، میتوان به نقش سازمانهای فرهنگی کشور همچون «صداوسیما» اشاره کرد که بزرگترین تولیدکننده یا از زاویهای دیگر، بزرگترین مصرفکنندهی تولیدات فرهنگی است. لذا این سازمانها نیز بهطریقاولی نسبت به مردم، باید حمایت از تولیدات «واقعاً ملی» را جز واجبات خود بدانند.
۲- توانایی مقاومت در برابر عوامل تهدیدزا
یک رکن اساسی و مهم در اقتصاد مقاومتی، مقاوم بودن اقتصاد در مقابل توطئهی دشمن است. نکتهی مهم در «فرهنگ مقاومتی»، توجه به تفاوت «تهدیدهای سخت» و «تهدیدهای نرم» یا به عبارتی تهدیدهای عمیق[۶] است. اگر نفوذ و فشار دشمن در عرصهی اقتصادی، بیشتر در حوزهی تحریمهای «بانکی»، «تجاری»، «نفت و گاز»، «حملونقل» و «فناوری، باهدف ضربه زدن به «تولید ملی»، «رونق اقتصادی»، «عبور از رکود اقتصادی» «اشتغال» و «رفاه» است، توطئهی او در عرصهی فرهنگی به دو نوع فناوری و محتوایی وجود دارد که در فناوری بیشتر حالت سلبی و در بعد محتوایی بیشتر حالت ایجابی دارد.
عوامل تهدیدزای سلبی -همچون مسئلهی تحریمها در اقتصاد- در عرصهی فرهنگ نیز وجود دارند. ۱۹ شبکهی رادیو و تلویزیون ایران از روز ۲۴ مهر ۹۱ از روی ماهواره هاتبرد به دستور یوتلست مالک هاتبرد قطع شد. این شبکهها شامل پرس تی وی، شبکه خبر، العالم، کوثر، تلویزیون قرآنی، سحر ۱ و ۲ و جام جم ۱ و ۲ بودند. هرچند «ونسا اوکانر» مسئول مطبوعاتی یوتلست اعلام کرده است که قطع رادیو و تلویزیونهای ایران در راستای اجرای طرح تشدید تحریمهای اتحادیه اروپا علیه این کشور بوده و ادعا شده که دستور کمیسیون اروپا پشت این جریان بوده است، اما برخی شنیدهها حاکی از آن است که اتحادیه اروپا چنین تحریمی را پیشبینی نکرده و تحت فشار لابی آمریکا و صهیونیست این کار انجام
شده است.[۷]
تحریم فیلمهای ملی (به معنی صحیح کلمه) و آثار فاخر ایران در فرآیند اکران بینالمللی، و یا نادیدگی تعمدی این آثار در جشنوارههای بینالمللی از تهدیدهای متداول سلبی که میتوان به آن اشاره کرد. یکی از مصادیق این عملکرد، تحریم اکران بینالمللی فیلم محمد رسولالله (ص) است که به گفتهی عوامل فیلم، در برخی موارد آن پای کارشکنی لابیهای عربستان در میان بود.[۸]
فعالیتهای تهدیدزای فناورانه، علاوه بر حوزهی ماهوارهها در حوزهی فضای مجازی نیز وجود دارد. موارد احتمالی همچون قطع اینترنت، تحریم سایتهای ایرانی، تحریم شبکههای اجتماعی خاص، و مانند اینها. موارد اینچنین لزوم خودکفایی و عدم وابستگی در خصوص زیرساختهای فناوری همچون «فرستندهی ماهوارهای ملی» و «شبکهی اینترنت ملی» را مجدداً یادآوری میکند.
عوامل تهدیدزای ایجابی که اکثراً در حوزهی محتوایی معنا پیدا میکند، بیشتر در حوزهی مسائلی از قبیل «باورها»، «ارزشها»، «سبک زندگی»، «هویت»، «خانواده»، «الگوسازی» و مانند اینهاست. لذا مقاومت و نفوذناپذیری در این عرصه نیز در حوزههای مذکور معنی پیدا میکند که عمدتاً از طریق «رسانهها» اعمال میگردد که توضیح آن در این نوشته نمیگنجد اما به عنوان مثال ساخت فیلمهای ضد ایرانی و ضد اسلامی همچون آرگو (۲۰۱۲)، سنگسار ثریا (۲۰۰۸)، پرسپلیس (۲۰۰۷)، سیصد (۲۰۰۶)، و مانند اینها که بعضاً توسط جشنوارههای معروف بینالمللی برجستهسازی میشوند ازجمله مصادیق بارز تهدیدات ایجابی است. همچنین ارائهی الگوهای شخصیتی جذاب و توخالی، مطابق آنچه آنها در قالب شخصیتهای سینمایی همچون «سوپرمن»، «بتمن»، «زن شگفت انگیز»[۹] و…. نشان میدهند، از دیگر مصادیق تهدید فرهنگی ایجابی است.
۳- تکیه بر ظرفیتهای داخلی
در فرهنگ مقاومتی، علاوه بر منابع و ظرفیتهایی همچون ظرفیتهای علمی، انسانی، مالی و طبیعی- که عمدتاً در مباحث اقتصادی مطرح میشود، فرهنگ ایرانی- اسلامی دارای منابع و ظرفیتهای عظیم محتوایی است. محتوایی که برگرفته از سوژههایی با مبنای واقعی است و برای مخاطبان در عین جذابیت، آموزندگی دارند. در اینجا برای ایجاد تصور از گسترهی این ظرفیت عظیم به برخی از موارد آن اشاره میشود:
• سوژههایی از پیش از اسلام همچون زندگی پیامبران الهی از حضرت آدم و ماجرای خلقت تا طوفان نوح، از حکایتهای حضرت ابراهیم تا ماجراهای حضرت موسی و سرگذشت حضرت عیسی و…؛ مواردی مانند فیلم «ابراهیم خلیل الله(ع)» به کارگردانی محمدرضا ورزی، فیلم سینمایی «ملک سلیمان نبی(ع)» به کارگردانی شهریار بحرانی
• سوژههایی از صدر اسلام همچون بعثت، دعوت پیامبر، جنگهای پیامبر، و…؛ مواردی مانند فیلم «محمد رسول الله(ص)» به کارگردانی مجید مجیدی
• ایدههایی از دوران زندگی ائمهی اطهار از حکایتهای شگفت زمان امیرالمؤمنین (ع) تا صلح راهبردی امام حسن (ع)، از داستانهای قیام سیدالشهدا (ع) تا فعالیتهای آشکار و نهان سایر ائمه که زندگی هر یک از این بزرگواران سرشار است از قضایای جذاب و حکمتآمیز؛ مواردی مانند مجموعهی تلویزیونی «امام علی(ع)» و «مختارنامه» به کارگردانی داوود میرباقری، مجموعهی تلویزیونی «ولایت عشق» به کارگردانی مهدی فخیم زاده، پویانمایی «شاهزادهی روم» به کارگردانی هادی محمدیان
• ایدههایی از دوران ابتدای غیبت تا دوران انقلاب همچون زندگی دانشمندان و نخبگانی مانند ابنسینا، شکوفایی عصر صفوی، و…
• سوژههایی از دوران پهلوی و ظلم و فسادهای آن و در مقابل، مبارزات دلیران انقلابی همچون فدائیان اسلام، آیتالله سعیدی، طیب حاج رضایی و…؛ مواردی مانند مجموعهی تلویزیونی «ابوعلی سینا» به کارگردانی کیهان رهگذار، مجموعهی تلویزیونی «معمای شاه» به کارگردانی محمد رضا ورزی
• سوژههایی از دوران انقلاب بهویژه اوجگیری مبارزات امام راحل و مردم تمام نقاط کشور؛ مواردی مانند فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» به کارگردانی محمدحسین مهدویان
• سوژههایی از دوران دفاع مقدس همچون رشادتهای قهرمانان جوان بسیجی، همتها، باکریها، باباییها، زینالدینها، شهدای غواص و…؛ مواردی مانند مجموعهی تلویزیونی «آخرین روزهای زمستان» و فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمد حسین مهدویان
• سوژههای نسبتاً اخیر همچون فتنه، شهدای هستهای، مجاهدتهای دانشمندان در دوران تحریم، سرگذشت زیبا و جذاب مدافعان حرم و…؛ مواردی مانند فیلم سینمایی «قلادههای طلا» به کارگردانی ابوالقاسم طالبی
• حتی سوژههایی از آینده همچون شکست نهایی رژیم صهیونیستی و آزادی قدس شریف، افول آمریکا، اتحاد جهان اسلام، و…؛ مواردی مانند پویانمایی «پیام راشل کوری» به کارگردانی فرهاد عظیما
که نمونههای انگشتشماری ازسوژههای ساخته شده ذکر شد و هزاران سوژهی دیگر در ژانرهای گوناگون تاریخی، جنگی، حماسی، رمانتیک، و… وجود دارند که قابلیت تولید آثار فاخر فرهنگی را دارد.
این در حالی است که هالیوود و دستگاههای رسانهای غرب در خلأ چنین سوژههایی از عالم واقع، دست به دامان هر سوژهی شبهتاریخی میشوند تا به خود و تاریخ خود هویت بدهند و خود را در چشم مردم جهان، قهرمان و عزیز جلوه دهند.
۴- لحاظ کردن رویکرد و مدیریت جهادی
مطابق دیدگاه مقام معظم رهبری، «جهاد فقط به معنای حضور در میدان جنگ نیست؛ زیرا هرگونه تلاش در مقابله با دشمن، میتواند جهاد تلقّی شود. البته بعضی ممکن است کاری انجام دهند و زحمت هم بکشند و از آن، تعبیر به جهاد کنند. اما این تعبیر، درست نیست. چون یک شرط جهاد، این است که در مقابله با دشمن باشد. این مقابله، یکوقت در میدان جنگِ مسلّحانه است که «جهاد رزمی» نام دارد؛ یکوقت در میدان سیاست است که «جهاد سیاسی» نامیده میشود؛ یکوقت هم در میدان مسائل فرهنگی است که به «جهاد فرهنگی» تعبیر میشود… پس، شرط اوّلِ جهاد این است که در آن، تلاش و کوشش باشد و شرط دومش اینکه، در مقابل دشمن صورت گیرد.»[۱۰] بنابراین، واژهی «جهاد» وقتی در کنار واژهای دیگر به کار میرود به معنی تلاش بیوقفه و خستگیناپذیر در آن زمینه، در مقابل دشمن است. این دشمن ممکن است نظامی، اقتصادی و فرهنگی مانند آن باشد که در مقابل هر نوع دشمن، جهاد متناظر با آن معنا پیدا میکند. ازاینرو در مسئلهی دشمنی فرهنگی، جهاد فرهنگی مطرح میشود.
مدیریت جهادی، چیزی غیر از فعالیتهای اداری روزمره و متداول مجموعههای دولتی و غیردولتی است. درواقع برخی امور بهطورمعمول و حتی بدون نیاز به مسئولین ردهبالای یک وزارتخانه یا سازمان فرهنگی، پیوسته در حال انجام گرفتن است. اما آنچه موجب تحول در عرصهی فرهنگ میگردد «مدیریت جهادی» است. لذا فرهنگ مقاومتی در ابعاد مدیریتی آن، به مدیریت جهادی نیاز دارد نه صرفاً ادارهی امور عادی. مثال بارز این نکته در عرصهی سینما مشاهده میشود. با صِرف حضور منفعلانهی مسئولان در مواجه با فیلمنامههای دریافتی، کاری از پیش نمیرود. مدیریت جهادی در مجموعههای مردمی متعدد همچون مساجد، پایگاههای بسیج، اردوهای جهادی فرهنگی، مجموعههای مستندساز و انیمیشنساز ساکن در شهرهای گوناگون، و… قابلمشاهده است. در میان سازمانهای دولتی، میتوان به مدیریت فعالانه و جهادی بنیاد فارابی در حوالی سال ۱۳۸۷ با تولید آثار فاخری همچون «ملک سلیمان» و «راه آبی ابریشم»، و یا شبکهی تلویزیونی «افق» اشاره کرد.
علاوه بر نکات فوق، مقام معظم رهبری در نوروز ۱۳۹۳، فعالیت جوانان و تشکلهای انقلابی در نقد منطقی و نشان دادن نقاط ضعف به مسئولین، را یکی از مصادیق «مدیریت جهادی درزمینهی فرهنگ» برمیشمارند.
۵- مردممحوری
در خصوص مردمیبودن فرهنگ، دو تعبیر در میان جامعهی فرهنگی وجود دارد. برخی با شعار «مردمیبودن فرهنگ»، کنار گذاشتن نظارت دستگاههای مسئول و سپردن این مهم به خود هنرمندان و اصناف فرهنگی را دنبال میکنند. از آن سو، عدهای حضور واقعی اقشار گوناگونی را که بعضاً کمتر موردتوجه قرار میگیرند، به معنای مردمیبودن عرصهی فرهنگی میدانند.
مطابق رویکرد دوم، مردمیبودن در ۳ عامل مهم «سوژهها»، «تولیدکنندگان» و «مخاطبان» آثار فرهنگی قابل برجستهسازی است. در برخی جشنوارهها یا فعالیتهای فرهنگی، حضور ظرفیتهای جوانان و مردمان بااستعداد شهرها و روستاهای دور از مرکز در این سه بخش را میتوان مشاهده کرد.
«جشنوارهی مردمی عمار» بهعنوان نمونهای از رویکرد دوم، در هر سه عنصر یادشده و حتی عنصر چهارمی تحت عنوان «توزیع مردمی» مشغول به فعالیت است. این جشنواره در سال ۸۹ با هدف روشنگری در خصوص فتنهی ۸۸ و تحریم آثاری با این موضوع شروع به کار کرد و هماکنون قریب به ۲۰ هزار اکران مردمی با موضوعات گوناگون در سراسر کشور دارد و هرسال چندین هزار اثر به جشنواره ارسال میشود.[۱۱] موضوعاتی درقالب دستهبندی موضوعی: مدافعان حرم، جهاد فرهنگی، اقتصاد مقاومتی، جنگ جنگ تا پیروزی، فتنه ۸۸، استکبارستیزی، تاریخ انقلاب و ملت قهرمان و…
جریانهای اینچنین نشان از ظرفیت بالقوه فعالان فرهنگی مردمی و انگیزه و استعداد جوانان مؤمن و انقلابی دارد که در صورت فراهم بودن زیرساختها و وجود مشوقها، قادر به کنشگری در فرهنگ مقاومتی هستند.
۶- اصلاح الگوی مصرف
مقام معظم رهبری در خصوص ضرورت اصلاح الگوی مصرف در اقتصاد مقاومتی میفرمایند: «یک مسئله هم در اقتصاد مقاومتی، مدیریت مصرف است. مصرف هم باید مدیریت شود. این قضیهی اسراف و زیادهروی، قضیهی مهمی در کشور است. خب، حالا چگونه باید جلوی اسراف را گرفت؟ فرهنگسازی هم لازم است، اقدام عملی هم لازم است. فرهنگسازیاش بیشتر به عهدهی رسانههاست… بخش عملیاتیاش هم به نظر من از خود دولت باید آغاز شود… حقیقتاً در کار مصرف، صرفهجوئی کنید.»[۱۲]
در فرهنگ مقاومتی نیز دو راهکار «فرهنگسازی» و «اقدام عملی» در مدیریت مصرف کالا و خدمات فرهنگی قابلتعقیب است. در راهکار اول میتوان موضوع «سواد فرهنگی» و «سواد رسانهای» را عناوینی در حوزهی چگونگی مدیریت مصرف فرهنگی مطرح کرد و «رسانهها» در این مورد نقش اساسی دارند. در کنار رسانهها، آموزشوپرورش مطرح است که در سالهای اخیر با اختصاص درسی تحت عنوان «سواد رسانهای»، گامی شایسته در این خصوص برداشته است. در راهکار دوم نیز همانطور که ذکر شد، کلیهی سازمانها و دستگاههای فرهنگی خصوصاً صداوسیما بهعنوان بزرگترین مصرفکنندهی فرهنگی مدنظر هستند.
در ذیل راهکار «اقدام عملی»، مدیریت مصرف فرهنگی جامعه از طریق نظارت مؤثر بر «صدور مجوز» به تولیدات فرهنگی امری حیاتی است. زیرا تمامی تولیدکنندگان فرهنگی به نحوی ملزم به دریافت مجوز برای فعالیت خود هستند و برای هر محصول یا خدمت فرهنگی، وزارتخانه یا سازمانی مسئول نظارت و اعطای مجوز است. طبیعتاً در صورت عملکرد صحیح و مؤثر این مجموعهها، مصرف فرهنگی جامعه بهینه میگردد. مسئلهای که از عدم اهتمام به آن، با تعبیر «ولنگاری فرهنگی» یاد میشود و نمونهی بارز آن در تولیدات سینمایی بهوضوح قابلمشاهده است.
۷- فسادستیزی
«اینکه ما اقتصاد مقاومتی را مطرح کردیم، خب، خود اقتصاد مقاومتی شرایطی دارد، ارکانی دارد…. تصور نشود ما میتوانیم سرمایهگذاری مردمی و کار سالم مردمی داشته باشیم، بدون مبارزهی با مفاسد اقتصادی…»[۱۳]
همانطور که در فساد اقتصادی، افرادی به نام اشتغالزایی، ایجاد کار و کارآفرینی، تسهیلات بانکی را دریافت میکنند اما کار واقعی انجام نمیدهند، در عرصهی فرهنگی –خصوصاً صنعت سینما به دلیل بودجهی موردنیاز بالا- نیز تلاش برای تأمین بودجه از نهادها و ارگانهای دولتی و خصوصی به نام تولید آثار فاخر و ارزشی و درواقع به کام شخصی خود وجود دارد. سمت دیگر این مسئله، عدم تخصص مسئولان مربوطه در تشخیص محصول ارزشی واقعی از شبه آن و یا در مواردی ذینفع بودن آنها است که درواقع مکمل این فرآیند فاسد است.
همچنین شبکههای غیررسمی موجود در تولید و توزیع یا به تعبیری مافیای تولید و توزیع آثار فرهنگی نقش قابلتوجهی در فعالیت اهالی فرهنگ دارند. این شبکهها با رویکردی انحصارطلبانه، فعالیتهای صنفی را جهتدهی میکنند و بهطور غیررسمی تعیین میکنند که کدام عوامل در کدام پروژه اجازهی فعالیت دارند و کدام عوامل در کدام پروژه اجازه فعالیت ندارند. در مرحلهی تولید به تشخیص خود، یک یا چند نفر از عوامل تولید را تحریم میکنند و یا در مرحلهی توزیع، آثار فرهنگی مدنظر خود را بایکوت میکنند که از آن به «تحریم داخلی» یاد میشود.
مفاسد دیگری همچون تکثیر غیر قانونی آثار فرهنگی(عدم رعایت مالکیت معنوی)، فسادهای اخلاقی و مانند اینها نیز وجود دارد که در تمامی موارد -که تنها به برخی از آنها اشاره شد- و بهطور خاص در انواع «جریانی» و «جمعی» بهصورت باند فساد و مانند آن، ضرورت نظارت و مراقبت دقیق، «شفافسازی» و «ایجاد شرایط رقابتی واقعی»(خروج از بایکوت روشنفکری) از سوی مسئولان نظارتی وجود دارد.
۸- تمرکز بیشتر بر کالاها و خدمات فرهنگی دارای مزیت نسبی و کمتر آسیبپذیر
در اقتصاد مقاومتی به دلیل تکانههای عامدانهی بازار نفت و تحریمهای نفتی، «کاهش وابستگی به نفت» و «اتکا به اقتصاد دانشبنیان» بهصورت دو مورد مکمل هم مطرح است. موضع کلی قابل انتزاع از این نکته این است که از برای مقاومسازی، کالاها و خدماتی که آسیبپذیری کمتری از دشمن دارند و درعینحال کشور در آنها دارای مزیت نسبی است، بهجای کالاها و خدماتی که این دو ویژگی را ندارند، جایگزین شود. این نکته در فرهنگ مقاومتی نیز مطرح است و تا حد زیادی در خصوص رسانهها برجسته میشود. در شرایطی که شبکههای ماهوارهای ایرانی تحریم میشوند، فیلمهای سینمایی فاخر و نشانگر هویت واقعی ایران و اسلام بایکوت بینالمللی میشوند، کتابهای روشنگرانهی نویسندگان مسلمان اجازهی انتشار نمییابند، استفادهی حداکثری از «فضای مجازی» میتواند بهعنوان یک فرصت راهبردی مطرح شود.[۱۴]
طبیعتاً کنشگری در حوزهی فضای مجازی مستلزم فراهم نمودن زیرساختهای فضای مجازی (در بُعد فناورانه) و افزایش تخصص و مهارت نیروهای فعالین این حوزه (بُعد انسانی) در کنار اتکا به محتوای غنیِ موجود است.
جمعبندی
این نوشتار درصدد بود تا در شرایطی که بنا بهضرورت و فوریت، عموماً تمرکز بر مسئلهی اقتصاد است، رویکردی نو در موضوع فرهنگ تحت عنوان «فرهنگ مقاومتی» ارائه دهد. بدین منظور از الگوی «اقتصاد مقاومتی» برای تعریف مفهوم و تبیین مؤلفههای فرهنگ مقاومتی استفاده شد. بنابراین «فرهنگ مقاومتی فرهنگی است که میتواند با کمترین آسیبپذیری نسبت به اقدامات خصمانهی دشمنان فرهنگی، بیشترین رشد و شکوفایی فرهنگی را در کشور فراهم نماید.» مؤلفههای این فرهنگ به تناظر مؤلفههای اقتصاد مقاومتی این موارد قابلذکر است: حمایت از تولیدات ملی (به لحاظ محتوایی)، توانایی مقاومت در برابر عوامل تهدیدزا همچون تحریم شبکههای ماهوارهای تا تولید فیلمهای ضد ایرانی، تکیهبر ظرفیتهای داخلی خصوصاً ظرفیت سوژههای ایرانی اسلامی، لحاظ کردن مدیریت جهادی، مردممحوری در مراحل سوژه، تولید و توزیع، اصلاح الگوی مصرف و افزایش سواد رسانهای و دقت در صدور مجوزها، فسادستیزی و مبارزه با مافیای تولید و توزیع، تمرکز بیشتر بر کالاها و خدمات فرهنگی دارای مزیت نسبی بیشتر و آسیبپذیری کمتر همچون فضای مجازی.
در خلال تبیین مؤلفههای فرهنگ مقاومتی، تلاش شد به راهکارهای قابلاجرا در هر مؤلفه نیز پرداخته شود. بهطورکلی میتوان عملکرد متقابل جبههی فرهنگی داخلی و جبههی فرهنگی دشمن را در قالب چارچوب زیر جمعبندی کرد.
به دلیل اختصار تنها به ذکر چند مثال از چارچوب فوق اکتفا میشود:
۱- اقدام آفندی جبههی فرهنگی خودی در مقابل اقدام سلبی جبههی دشمن فرهنگی: همچون گسترش استفاده از فضای مجازی، در مقابل تحریم ماهوارههای ایران
۲- اقدام آفندی جبههی فرهنگی خودی در مقابل اقدام ایجابی جبههی دشمن فرهنگی: همچون ساخت فیلمی دربارهی دانشمندان جهادی صنعت هستهای، در مقابل ساخت فیلمهای ضد ایرانی و ضد اسلامی سعی میکنند فضایی پر خفقان و استعدادکُش از جامعه نشان دهند.
۳- اقدام پدافندی جبههی فرهنگی خودی در مقابل اقدام سلبی جبههی دشمن فرهنگی: همچون جمعآوری گستردهی دیشهای ماهواره، در مقابل تحریم ماهوارههای ایران
۴- اقدام پدافندی جبههی فرهنگی خودی در مقابل اقدام ایجابی جبههی دشمن فرهنگی: همچون ساخت مستند از واقعیات مثبت جامعهی ایران و ظلم و فساد ساختاری آمریکا، در مقابل ساخت فیلمهای ضد ایرانی و ضد اسلامی سعی میکنند فضایی پر خفقان و استعدادکُش از جامعه نشان دهند.