پايههاي توسعه اقتصادي در اسلام
اسلام در توسعه اقتصادي مطلوبش از اركان و اصول عامّ توسعه -كه مورد توجه همه مكتبها و رويكردها¬ست - غافل نبوده و بدان توجه لازم را داشته است. البتّه آن چه ممكن است محلّ بحث باشد، ميزان نقش و تأثير اين اصول و اركان شش گانه ذيل در مسير توسعه و اُفق حركت آنها، براساس تعريف و هدف فرض شده براي توسعه، است. اين شش عنصر که پايه¬هاي توسعه اقتصادي بوده و هر يك، جايگاهي در خور و نقشي مهم در اين جهت ايفا ميكند عبارتند از::
۱ – دانش
۲ - برنامه ريزي
۳ – كار
۴ – بازار
۵ – مصرف
۶ - دولت
كلمات پيشوايان اين دين، آكنده از آموزشهاي پربار و سهمي گرانسنگ در باب اين اركان و نقش آنها است كه اشارهاي هرچند كوتاه به هر يك از اين اركان و اصول مفيد و پر فايده است:
۱. دانش
اصلي¬ترين و مهم¬ترين ركن از اركان شش¬گانه توسعه، ركن دانش است.
در ادبيات توسعه اقتصادي، مرسوم است كه ارتباط ميان دانش و توسعه اقتصادي، در چهارچوب عناويني همچون «بهرهوري از منابع انساني» و يا در محدوده «آموزش و رشد اقتصادي» بررسي گردد. از لحاظ تاريخي، ريشه اين بحث را در نيمه دوم قرن بيستم ميتوان يافت كه خود، ناشي از مباحث مربوط به «منابع توليد» و «عوامل رشد درآمد ملّي» بوده است.
در نظر اقتصاددانان، عامل آموزش در اين روزگار، نه فقط از اين جهت كه ارزشي اخلاقي است، اهمّيت دارد، بلكه به آن دليل نيز مهم است كه از اركان توسعه اقتصادي است. اين نظريه تقريبا به حدّ اجماع رسيده است و كتابي را در زمينه توسعه اقتصادي نميتوان يافت كه با عناوين گوناگون، همچون «به كارگيري نيروها در زمينه آموزش و بهره وري از منابع انساني» به اين مسأله نپرداخته باشد. از جنبه عملي هم پيشينه كشورهاي جهان، نظام آموزش رايگان و اجباري را در سطح ابتدايي، و گاه سطوح بالاتر، جاري ساختهاند.
از اين گذشته، كشورهاي پيشرفته صنعتي، پاي را از مرحله آموزش رسمي فراتر نهاده و سالانه بودجههاي سنگيني را به پژوهشها و بررسيهاي جديد علمي اختصاص دادهاند.
در مجموع ميتوان گفت: «از تجربه كشورهاي پيشرفته، ميتوان به اين حقيقت پي برد كه جوامعي كه به كيفيت نيروي انساني توجّه كرده و افرادي سالم، متخصّص، و با مهارت تربيت نمودهاند، از جنبههاي مختلف به پيشرفت دست يافتهاند و از آن ميان، جوامعي كه به پژوهشهاي علمي و بررسيهاي كاربردي، به طور عام، و تحقيقات در علوم پايه، به شكل خاص، اهتمام ورزيدهاند، در عرصه برابري نيروهاي سياسي و اقتصادي جهان، از جايگاهي برجسته و نقشي ممتاز برخوردار گشتهاند»(۳۷).
امروز، بيش از هر زمان ديگر، آشكار شده كه علم نقش اوّل را در رشد اقتصادي ايفا ميكند. در اين حقيقت هرگز نميتوان ترديد كرد، حال آن كه اسلام پيش از چهارده قرن قبل، آن را اعلان كرده بود. پيامبر مكرم اسلام صلي¬الله¬عليه¬وآله مي¬فرمايند:
«خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَ شَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ؛(۳۸)
خير دنيا و آخرت، با علم تأمين ميشود و شرّ دنيا و آخرت، آميخته با جهل است.»
و در حديث گرانقدر ديگري مي¬فرمايند:
«مَن عَمِلَ عَلي غَيرِ عِلمٍ كانَ ما يفسِدُ أكثَرَ مِمّا يصلِحُ؛(۳۹)
هر كس بر پايهاي جز دانش رفتار كند، بيش از آن كه اصلاح كند، فساد به بار ميآورد.»
چند نكته درباره نقش علم در رشد اقتصادي
هيچ كس نميتواند درباره پيوند مثبت و سازنده ميان علم و پيشرفت اقتصادي ترديد به خود راه دهد؛ امّا با اين حال، نميتوان اين حقيقت مهم را انكار كرد كه چنين پيوندي كاملاً پيچيده و بسيار سخت است.(۴۰) براي سهولت بخشيدن به اين كار بس دشوار و هموار كردن راه سخت آن، بايد اين نكات را در نظر گرفت:
1) ضرورت ارتباط ميان ذخيره علمي و سرمايه فنّي: ذخيره علمي و معرفتي آن گاه ميتواند در رشد اقتصادي سهم داشته باشد كه به سرمايه فنّي تبديل گردد. در غير اين صورت، رشد علمي به تنهايي ارزش ندارد و نميتواند در اين زمينه به دستاوردي نايل گردد. در كشورهاي پيشرفته، مؤسّسات پژوهشي و علمي متكفّل ايجاد اين پيوند هستند؛ زيرا هم به نيازهاي علمي واقفند و هم به تازهترين دستاوردهاي دانش جديد آگاهي دارند و ميتوانند رشد منسجمِ برخاسته از پيوند علم و صنعت را تأمين سازند.
2) ضرورت توازن ميان ذخاير علمي و مادّي: به ويژه در كشورهايي كه با تنگناي مالي مواجه هستند، ذخيره سازي علمي كاري ساده و كم بها نيست. بنا براين، هر گونه به كارگيري نيرو در زمينه آموزش و پيشرفت علمي، هم نيازمند سرمايه گذاري مادّي است و هم متوقّف به كند كردن جريان ذخيره سازي مادّي، در حالي كه سير رشد اقتصادي، علاوه بر نيروي انساني، نيازمند ذخاير و سرمايههاي مادّي نيز هست. از اين رو، بايد جريان سرمايه گذاري در زمينه آموزش، بر خطّي همسو و متوازن با سرمايه گذاري مالي حركت كند، به گونهاي كه هر دو به شيوهاي منسجم پيش روند.
3) هماهنگ سازي دانش و فن با نيازهاي ملّي: كشورهايي كه سهمي پايين از رشد علمي دارند، ميكوشند تا علوم و فنون را از كشورهاي پيشرفته به سرزمين خود انتقال دهند تا به پيشرفت علمي دست يابند. بايد در نظر داشت كه اين انتقال به هدف اصلي خويش، يعني رشد اقتصادي پايدار، دست نخواهد يافت، مگر آن كه با تحوّل در بنيه علمي داخلي همراه گردد و پديده توليد علم را با نيازهاي داخلي هماهنگ سازد و آن را به رنگ و نشان وطني درآوَرد، به گونهاي كه توليد علم، پديدهاي داخلي و متناسب با وضع همان سرزمين شود؛ وگرنه، صِرف انتقال و ذخيره سازي بخشي از معلومات بدون همراهي با تحوّل در بنيه علمي، نميتواند به رشد اقتصادي كمك كند. در صورتي كه اين هماهنگي حاصل نشود، دانشمندان آن سرزمين نميتوانند آن چه را آموختهاند در عرصه عمل به كار گيرند و بدين سان، شكافي ميان آموزش و رشد پديد ميآيد و ارتباط لازم بين اين دو حاصل نميگردد. به عكس، اين گونه آموزش ميتواند ذاتا ضدّ رشد باشد. يكي از بارزترين زيانهاي اين شيوه آموزشي، فرار مغزها و ذخيرههاي ارزشمند انساني به خارج است؛ ذخيرههايي كه با اموال و سرمايه محرومان و مستضعفان حاصل شدهاند!
۲. برنامه ريزي
افزون بر دانش، اسلام بر برنامه ريزي و نقش برجسته آن در رشد اقتصادي تأكيد ورزيده است. از نظرگاه اسلام، مديريت توانمند اگر با برنامه ريزي و طرّاحي صحيح همراه گردد، ميتواند فقر را از جامعه ريشه كن سازد.
امام علي عليه¬السلام: «لا فَقرَ مَعَ حُسنِ تَدبيرٍ؛(۴۱)
اگر تدبير نيكو باشد، فقر وجود نخواهد داشت».
چهره مقابل اين حقيقت نيز صادق است؛ يعني با برنامهريزي نادرست، نميتوان توسعه اقتصادي را انتظار داشت؛ زيرا برنامه ريزي نادرست اقتصادي پيشاپيش عوامل اصلي بروز واپس ماندگي اقتصادي خودنمايي ميكند.
امام علي عليه¬السلام: «سوءُ التَّدبيرِ مِفتاحُ الفَقرِ؛(۴۲)
برنامه ريزي نادرست، كليد فقر است».
۳. كار
دانش و برنامه ريزي، دو عنصري هستند كه با كار به ثمر مينشينند و نتيجه مطلوب از آن دو برآورده ميشود. به همين دليل، اسلام بر عامل كار در چهارچوب توسعه اقتصادي، بسيار تأكيد ورزيده، به ويژه در فعّاليتهاي توليدي، و به طور اخص در كشاورزي، دامپروري، و صنعت.
در فرهنگ اسلامي، كار جايگاهي والا دارد، تا آن جا كه رسول خدا دست كارپيشه را گرفت و آن را بوسيد و فرمود:
«هذِهِ يدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا؛(۴۳)
اين، دستي است كه هرگز آتش به آن نميرسد».
نزد قلّههاي رفيع كه پيامبران بزرگ خدا و جانشينان ارجمندشان در رأس آنهايند، كار عبادت محسوب ميشود و آنان، خود، پيشگامانِ تلاشهاي توليدي بودهاند. اين برگزيدگان، جامعه را از تنبلي، سستي، و مسؤوليت ناپذيري برحذر ميداشتند و يادآور ميشدند كه خداوند سبحان، كار را در نظام آفرينش، وسيلهاي براي تأمين نيازهاي اقتصادي جامعه قرار داده(۴۴)، تا آن جا كه بدون آن، دعا نيز سودي ندارد.
الكافي عن عمر بن يزيد: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّهِ عليهالسلام: رَجُلٌ قالَ: لَأَقعُدَنَّ في بَيتي ولاَُصَلِّينَّ ولَأَصومَنَّ ولَأَعبُدَنَّ رَبّي، فَأَمّا رِزقي فَسَيأتيني ! فَقالَ أبو عَبدِ اللّهِ عليهالسلام: هذا أحَدُ الثَّلاثَةِ الَّذينَ لا يستَجابُ لَهُم؛(۴۵)
الكافي از عمر بن يزيد: به امام صادق عليهالسلام گفتم: «كسي ميگويد: "در خانهام مينشينم و نماز ميخوانم و روزه ميگزارم و پروردگارم را عبادت ميكنم؛ و روزيام، خود، به سوي من ميآيد"»! امام صادق عليهالسلام فرمود: «اين يكي از آن سه تن است كه دعاشان پذيرفته نميشود».
۴. بازار
بخشي مهم از مباحث مرتبط با توسعه اقتصادي در روايات اسلامي، مربوط به فعّاليتهاي بازار است. حتّي از پيامبر گرامي روايت شده است:
«تِسعَةُ أعشارِ الرِّزقِ فِي التِّجارَةِ؛(۴۶)
نُه دهمِ روزي در بازرگاني است».
افزون بر بيان اهمّيت بازرگاني و نقش برجسته آن در شكوفايي اقتصادي، اسلام آموزشها و ضوابط و احكام استواري در زمينه تنظيم بازار و بهرهگيري درست از فعّاليتهاي آن ارائه كرده است كه در مجال اندك ما نمي¬گنجد.
۵. مصرف
هر چند سرانه درآمد داخلي افزايش يابد، اگر مصرف درست تحقّق نيابد، توسعه مطلوب حاصل نخواهد شد. از بارزترين مباحث الگوي مصرف، لزوم توازن ميان درآمد و مصرف؛ مصرف به قدر نياز؛ رعايت اعتدال در مصرف و دوري از افراط و تفريط؛ و دوري جستن از اسراف و سختگيري است.(۴۷)
امام زين العابدين عليهالسلام: مِن أخلاقِ المُؤمِنِ: الإِنفاقُ عَلي قَدرِ الإِقتارِ، وَالتَّوَسُّعُ عَلي قَدرِ التَّوَسُّعِ...؛(۴۸)
از خويهاي مؤمن است: بخشش به فراخور تنگ روزي و گشاده دستي به تناسب گشاده روزي....
پيامبر خدا صلياللهعليهوآله: لا مَنعَ ولا إسرافَ، ولا بُخلَ ولا إتلافَ؛(۴۹)
نه تنگ گرفتن [پسنديده] است و نه ريخت و پاش؛ نه تنگ چشمي و نه تباه كردنِ [اموال].
۶. دولت
مسؤوليتهاي اصلي در ايجاد و تقويت مراكز پژوهشي علمي؛ پديد آوري مديريتهاي توانمند اقتصادي؛ فراهم آوردن كار؛ تنظيم فعّاليتهاي بازار؛ و گسترش الگوي سالم مصرف، بر دوش دولت است. دولت بايد از رهگذر وضع و اجراي قانونهاي مناسب، نظارت دقيق بر كار بخش خصوصي، و دخالت مستقيم در موارد ضرور، زمينه مناسب براي رشد اقتصادي را فراهم سازد؛ همان گونه كه مردم نيز وظيفه دارند در همه اين موارد، يار و پشتيبان دولت باشند.
در ضمن حديثي طولاني از امام رضا عليهالسلام به جمله¬اي نغز و پر محتوا برمي¬خوريم كه در عين اختصار اهميت ركن دولت را ميرساند، ايشان مي¬فرمايند:
«...أنّا لا نَجِدُ فِرقَةً مِنَ الفِرَقِ ولا مِلَّةً مِنَ المِلَلِ بَقوا وعاشوا إلاّ بِقَيمٍ ورَئيسٍ؛(۵۰)
...از گروهها و ملّتهايي كه پايداري و زندگاني داشتهاند، هيچ يك را نمييابيم كه كارگزار و پيشوايي نداشته باشد.»
توجّه به دولت به مثابه يكي از اركان عملي توسعه اقتصادي، به معناي ناديده گرفتن نقش مردم نيست؛ بلكه از بررسي متون ديني و روايي درباره پنج ركن ديگر توسعه، روشن ميشود كه اسلام، براي مردم، و به طور خاص «بخش خصوصي»، نقش اساسي در توسعه اقتصادي قائل است. در كنار اين، اسلام بر آن است كه تحقّق اهداف رشد اقتصادي، از طريق شكوفايي استعدادهاي فطري انسان و بروز توانمنديهاي دروني او حاصل ميگردد. از اين رو، اسلام همه فعّاليتهاي اقتصادي مطلوب بخش خصوصي را به خود مردم واگذار كرده، مشروط به اين كه منجر به زيانهايي نشود كه ناشي از انحصار اين فعّاليتها در دست بخش خصوصي است.
البتّه اسلام، ضمن باور داشتن اين اركان براي توسعه اقتصادي، به آنها اكتفا نميورزد و در جهان بيني خاصّ خود و تعريف ويژهاش براي توسعه و اهداف آن، اركان ديگري را نيز به آنها ميافزايد و تحقّقِ پايههاي ديگري را هم ضروري ميشمارد. در عين حال، آنچه مهمتر است، لزوم برطرف كردن موانع و درمانِ آفتهاي دستيابي به توسعه اقتصادي است.
با بررسي آموزههاي ديني، مي¬توان راهبردهاي اصلي و چه بسا اختصاصي اسلام را در سه عنوان ذيل ارائه كرد:
1) نقش ارزشهاي معنوي در توسعه اقتصادي
پيش از بيان هرگونه توضيح درباره نقش امور معنوي در توسعه اقتصادي، اشاره به اين نكته ضرورت دارد كه در چهارچوب جهانبيني اسلامي، اعتقاد به تأثير معنويات در اقتصاد، مترادف با نفي سببهاي مادّي نيست و از نقش اين سببها در اقتصاد نميكاهد. مقصود آن است كه اسلام، افزون بر عوامل مادّي مؤثّر در توسعه، به عواملي ديگر نيز ايمان دارد كه در توسعه مؤثّرند، امّا ناشناخته ماندهاند.
به بيان ديگر، اسلام شش ركن توسعه اقتصادي را باور دارد: دانش، مديريت، كار، تنظيم بازار، اتّكا به الگوي مصرف صحيح و مناسب، و برنامه ريزي هدفمند و درستِ دولت؛ همچنين اسلام اعتقاد دارد كه بايد تلاش كرد تا درآمد ناخالص ملّي افزايش يابد و سطح فنّي توليد بالا رود؛ نيز تنظيم برنامههايي براي كاستن از ميزان فقر و تعديل ثروت در جامعه را ترغيب ميكند.
به برخي از تدابير اسلام براي توزيع عادلانه ثروت و كاستن از فقر، توجه كنيد:
يك. به خلاف نظام سرمايهداري كه توزيع عادلانه ثروت را در مرحله پس از توليد قرار ميدهد، اسلام بر آن است كه بايد از آغاز كوشيد تا نابرابري پديد نيايد. از اين رو، تدابيري اتّخاذ ميكند تا از نخست، زمينه بروز فقر ايجاد نشود. برخي از برنامههاي اسلام در همين مسير طرّاحي شده، از جمله قرار دادن ثروتهاي طبيعي مانند معدنهاي مهم، منابع بزرگ آب، زمينهاي مرده، زمينهاي ستانده شده از كافران، و نظاير آنها، در قلمرو مالكيت عمومي؛ با اين هدف: «كَي لاَ يكُونَ دُولَةَ بَينَ الْأَغْنِيآءِ مِنكُمْ؛(۵۱) تا ميان توانگرانتان دستگَردان نباشد».
2) اسلام بر احكامي تكيه دارد كه چگونگي كسب ثروت و روش توزيع آن ميان عوامل توليد را تعيين ميكنند، همچون: حرام بودن احتكار و ربا و فريبگري در معامله و مانند آنها. هدف آن است كه داراييهاي متراكم پديد نيايد و اختلاف فاحش طبقاتي بروز نكند.
3) ديگر بار از راه پرداخت حقوق شرعي، مانند خمس و زكات، به توزيع درآمدها و ثروتها عنايت ميكند.
4) زمينه توزيع انتخابي و آزادانه درآمدها و ثروتها را از طريق ياري ثروتمندان به فقيران، فراهم ميآورد.
5) از طريق انواع كفّارهها، توزيع ثروت به سود فقيران را سامان ميبخشد
با اين همه، اسلام معتقد است كه باورهاي درست ديني، اخلاق نيكو، و اعمال صالح نيز در توسعه اقتصادي نقش دارند.(۵۲) اين همان مفهوم حقيقي قائل بودن به نقش ايمان و معنويات در اقتصاد از ديدگاه اسلام است كه هرگز مرادف با ناديده انگاشتن عوامل مادّي و طبيعي نيست.
قرآن به همين حقيقت اشاره دارد و تصريح ميكند:
«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَ الأَْرْضِ؛(۵۳)
و اگر مردم آباديها ايمان آورده و پرهيزگاري كرده بودند، هر آينه بركتها از آسمان و زمين بر آنان ميگشاديم.»
«اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا * يرْسِلِ السَّمَآءَ عَلَيكُم مِّدْرَارًا * وَ يمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَ يجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا؛(۵۴)
از پروردگارتان آمرزش بخواهيد؛ كه او همواره آمرزگار است * تا آسمان را بر شما بارنده فرستد * و شما را به مالها و پسران ياري كند و به شما بوستانها دهد و برايتان جويها پديد آورد.»
افزون بر آنچه گفته شد، از ديدگاه جهانبيني اسلامي، پايههاي توسعه سازنده و پايدار در جامعه استوار نخواهد شد، مگر آن گاه كه با ارزشهاي اعتقادي و اخلاقي و علمي همراه گردد. در غير اين صورت، آفات توسعه، جامعه را به لرزه درآورده، اركان آن را آسيب خواهد زد. آفاتي چون: فخر فروشي با ثروت، زر اندوزي، مال پرستي و...(۵۵)
2) تاثير توسعه اقتصادي در تعالي معنوي
نكته ديگر كه بسيار اهمّيت دارد، آن است كه در ديدگاه اسلامي، نه تنها ارزشهاي معنوي بر جريان توسعه اقتصادي اثر مينهند، بلكه عكس آن نيز صادق است. از نگاه اسلام در تكامل انسان و اجتماع، هيچگونه جدايي ميان تكامل معنوي و توسعه اقتصادي وجود ندارد؛ بلكه توسعه مادّي از بطن تكامل معنوي شكوفا ميگردد و خطّ سير تكامل معنوي نيز از ميانه توسعه مادّي عبور ميكند.
همان¬گونه که گذشت قرآن كريم تأكيد ميكند كه هرگاه ايمان در جامعه استقرار يابد و اركانش استوار گردد، بركتها بر انسان فرو ميبارد و زمين سرچشمه نعمت ميشود تا آنگاه كه وجود انسان از خير سرشار ميگردد و جامعه در رفاه و آسايش اقتصادي افزون بر تصوّر، به سر ميبرد. متون اسلامي آكنده از گفتار درباره نقش مثبت خصلتهاي پسنديده(۵۶)و عواملي همچون آمرزش خواهي، نماز، حج، و دعا(۵۷) در ايجاد رفاه مادّي و برقراري توسعه اقتصادياند، در حالي كه اين امور در دايره ارزشهاي معنوي جاي دارند.
به نمونه¬هايي از رهنمودهاي معصومين عليهم¬السلام درباره تاثير خصلت¬هاي اخلاقي دقت كنيد:
امام علي عليهالسلام: في سَعَةِ الأَخلاقِ كُنوزُ الأَرزاقِ؛(۵۸)
گنجهاي روزيها در گشادهخُلقي نهفته است.
امام سجاد عليهالسلام: القَولُ الحَسَنُ يثرِي المالَ، وينمِي الرِّزقَ، وينسِئُ فِي الأَجَلِ؛(۵۹)
گفتار نيك مال را ميافزايد، روزي را رشد ميدهد، و مرگ را به تأخير مياندازد.
امام علي عليهالسلام: لَن يفتَقِرَ مَن زَهِدَ؛(۶۰)
هر كه پارسايي پيشه كند، فقير نگردد.
امام علي عليهالسلام: شُكرُ المُنعِمِ يزيدُ فِي الرِّزقِ؛(۶۱)
سپاس گزاري از نعمت بخش، روزي را ميافزايد.
همچنين اشاره به كلمات جالب توجه معصومين عليهم¬السلام، درباره نقش عبادات در رفاه مادي، خالي از فايده نيست.
پيامبر خدا صلياللهعليهوآله: أكثِرُوا الاِستِغفارَ؛ فَإِنَّهُ يجلِبُ الرِّزقَ؛(۶۲)
فراوان آمرزش خواهيد؛ كه مايه جلب روزي است.
امام صادق عليهالسلام: لا تَترُكوا رَكعَتَينِ بَعدَ العِشاءِ الآخِرَةِ؛ فَإِنَّها مَجلَبَةٌ لِلرِّزقِ؛(۶۳)
دو ركعتِ پس از نماز عشا را ترك مكنيد؛ كه آن جلب كننده روزي است.
امام صادق عليهالسلام: صَلاةُ اللَّيلِ تَجلِبُ الرِّزقَ؛(۶۴)
نماز شب روزي را جلب كند.
امام صادق عليهالسلام: پيامبر صلياللهعليهوآله فرموده است: «ألا أدُلُّكُم عَلي سِلاحٍ ينجيكُم مِن أعدائِكُم ويدِرُّ أرزاقَكُم ؟ قالوا: بَلي. قالَ: تَدعونَ رَبَّكُم بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ؛ فَإِنَّ سِلاحَ المُؤمِنِ الدُّعاءُ؛(۶۵)
آيا رهنمودتان ندهم به سلاحي كه شما را از دشمنانتان رهايي بخشد و روزيهاتان را فراوان سازد؟ گفتند: آري. فرمود: پروردگارتان را شب و روز بخوانيد؛ كه سلاح مؤمن دعا است.
از ديگر سو، مينگريم كه اسلام رفاه اقتصادي را ياورِ تقوا و افزاينده اجر معنوي ميداند؛ همان گونه كه از اين منظر، رفاه اقتصادي ميتواند زمينه شكوفايي و بالندگي ارزشهاي والاي انساني باشد.(۶۶)
از اين جهت است كه اسلام ارزشي بالا براي فعّاليت سالم اقتصادي قائل است، تا آن جا كه از پيامبر صلياللهعليهوآله روايت شده است:
«العِبادَةُ عَشَرَةُ أجزاءٍ، تِسعَةُ أجزاءٍ في طَلَبِ الحَلالِ؛(۶۷)
عبادت ده بخش است؛ نُه بخش آن، جُستن روزي حلال است».
اين سخن، از حقيقتي پرده برميدارد كه آشكارا ميگويد: هرگاه اهداف اقتصادي در مسيري صحيح تنظيم گردند و سازندگي انسان را نشانه روند، اهداف معنوي او هم تا حدّي بالا تأمين ميگردند.
از همين اشاره كه به نقش ارزشها در توسعه شد، ميتوان دريافت كه نبود ارزشها، در واپسماندگي و دست نيافتن به توسعه، نقشي سلبي دارد. در كوتاه سخن، از منظر اسلام، عواملي ديگر علاوه بر موانع و دشواريهاي مادّي، به عقب ماندگي ميانجامند. باورهاي نادرست، اخلاق ناسالم، و اعمال ناشايست از جمله عوامل عقب ماندگي و آفتِ دستيابي به توسعهاند. پس همان گونه كه توسعه در تكامل معنوي انسان نقش دارد، عكس آن نيز صادق است و عقب ماندگي احيانا ريشه در انحطاط معنوي دارد.
3) تأمين نيازهاي اصلي نيازمندان
اگر جامعه انساني بتواند روش و برنامه اسلامي در توسعه همه جانبه را عملي كند، فقر از اجتماع بشري رخت بر ميبندد و ريشه كن ميشود. اين همان تصوير تابناكي است كه پيشوايان و رهبران اسلام در سايه توسعه نويد داده شده، براي روزي از روزهاي بشر ترسيم كردهاند.
آري؛ در اجتماع موعود اسلامي، انسان در جست و جوي نيازمندي برمي آيد تا به وي كمك كند، امّا او را نمييابد.(۶۸) امّا ضمن انتظار كشيدن براي رسيدن جامعه به چنان سطحي، يكي از اهداف اقتصاد اسلامي، تأمين نيازهاي اساسي نيازمندان و محتاجان است، به گونهاي كه از طريق آن، هر يك از افراد جامعه به زندگي كرامت مندانهاي دست يابد. اين مهم، نه تنها يكي از اهداف اقتصادي است، بلكه از عناصر اصلي در فرايند توسعه به شمار ميآيد.
در ديدگاه اسلامي، اگر مردم به اداي حقوق مالي خود بپردازند نياز همه نيازمندان تأمين ميشود، تا آن جا كه ديگر فقيري باقي نميماند. امام صادق عليهالسلام به همين مطلب اشاره فرموده است:
«لَو أخرَجَ النّاسُ زَكاةَ أموالِهِم مَا احتاجَ أحَدٌ؛(۶۹)
اگر مردم زكات اموالشان را بپردازند، هيچ كس نيازمند نخواهد بود».
همين حقيقت با مضاميني ديگر در بيان ديگر آن بزرگوار به چشم ميخورد:
«و إِنَّ النّاسَ مَا افتَقَروا ولاَ احتاجُوا وَلا جاعُوا ولا عَروا إلاّ بِذُنوبِ الأَغنياءِ؛(۷۰)
همانا مردم به فقر و احتياج و گرسنگي و برهنگي دچار نشدهاند، مگر از رهگذرِ گناهان ثروتمندان».
در اين ميان، سخني ديگر از امام اميرالمؤمنين عليهالسلام به چشم ميخورد كه در آن آمده است:
«إنَّ اللّهَ سُبحانَهُ فَرَضَ في أموالِ الأَغنِياءِ أقواتَ الفُقَراءِ، فَما جاعَ فَقيرٌ إلاّ بِما مُتِّعَ بِهِ غَنِي، وَاللّهُ تَعالي سائِلُهُم عَن ذلِكَ؛(۷۱)
همانا خداوند سبحان، خوراك فقيران را در دارايي ثروتمندان واجب فرموده است. پس هيچ فقيري گرسنه نمانده، مگر به دليل آن كه ثروتمندي از حقّ او بهرهمند شده؛ و خداوند والا ايشان را بدين جهت بازخواست خواهد كرد».
ميتوان گفت كه اين احاديث، خود، برگرفته از سخن پيامبرند كه فرمود:
«لَو عَلِمَ اللّهُ أنَّ زَكاةَ الأَغنِياءِ لا تَكفي الفُقَراءَ لَأَخرَجَ مِن غَيرِ زَكاتِهِم ما يقويهِم، فإِذا جاعَ الفُقَراءُ فَبِظُلمِ الأَغنِياءِ لَهُم؛(۷۲)
اگر خداوند ميدانست كه زكاتِ ثروتمندان پاسخگوي نياز فقيران نيست، از غيرِ زكات آنان به تأمين نياز ايشان ميپرداخت. پس اگر فقيران گرسنه مانند، به دليل ستمِ ثروتمندان به ايشان است».
در پي، چند روايت ديگر ميآيد كه دلالت ميكند اداي حقوق مالي، علاوه بر تأمين نيازهاي نيازمندان، ابزار توسعه اقتصادي نيز هست:
رسول خدا صلي¬الله¬عليه¬و¬آله: «إذا أرَدتَ أن يثري مالُكَ فَزَكِّه؛(۷۳)
اگر خواستي مالت افزون گردد، زكات آن را بپرداز».
امام علي عليهالسلام: «فَرَضَ اللّهُ... الزَّكاةَ تَسبيبا لِلرِّزقِ؛(۷۴)
خداوند زكات را واجب فرموده است... تا زمينه ساز افزايشِ روزي باشد».
امام موسي كاظم عليهالسلام: «إنَّ اللّهَ عز و جل وَضَعَ الزَّكاةَ قوتا لِلفُقَراءِ، وتَوفيرا لِأَموالِكُم؛(۷۵)
همانا خداوند زكات را خوراك فقيران و مايه افزايش دارايي شما قرار داده است».
به عكس، در اسلام، تأمين نكردن نيازهاي نيازمندان از موانع اساسي در مسير توسعه اقتصادي و شكوفايي معيشتي تلقّي ميشود. امام باقر عليهالسلام مي¬فرمايد: در نوشته رسول خدا صلياللهعليهوآله چنين يافتيم:
«إذا مَنَعُوا الزَّكاةَ مَنَعَتِ الأَرضُ بَرَكَتَها مِنَ الزَّرعِ وَالثِّمارِ وَالمَعادِنِ كُلِّها؛(۷۶)
هر گاه مردم زكات نپردازند، زمين بركتهاي خود، همچون كشت و ميوه و معدن را، يكسره، از ايشان باز ميدارد».
ویژگی های اقتصاد اسلامی:
روش اقتصادی اسلام بر چند اصول مهم استوار است و به کمک همین اصول از اقتصاد سرمایه داری و سوسیالیستی متمایز می گردد:
اعتقاد به مالکیت خصوصی و عمومی: بر خلاف نظام اقتصادی سرمایه داری و سوسیالیستی در اسلام انواع مختلف مالکیت همزمان و با هم قابل قبول است . زیرا از دیدگاه اسلام مالکیت خصوصی ، عمومی و دولتی قابل پذیرش و معتبر است.
عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی از نظر اقتصاد اسلامی با تامین زندگی متوسط اجتماعی برای فقر او جلوگیری از انباشته شدن بیش از حد ثروت در دست اغنیاء تحقق می یابد.
نظام توزیع ثروت در اسلام به نحوی پی ریزی شده است که قادر است عدالت اجتماعی را در جامعه پیاده نماید. در اولین خطبه رسول اکرم (ص) پس از تشکیل حکومت اسلامی مطالبی آمده است که اهتمام اسلام به عدالت اجتماعی را نشان می دهد. رسول اکرم (ص) در آن خطبه مردم را به انفاق تشویق می فرماید و لو به اندازه نصف خرما باشد و سپس بین انصار و مهاجرین عقد اخوت برقرار می نماید. اقتصاد اسلامی را به این دلیل ، اقتصادی واقع گرا می دانیم که اهداف آن با فطرت و طبیعت آدمی سازگار است به گونه ای که آدمی بدون اکراه و اجبار آن را می پذیرد. رمان ها و اهداف اقتصاد اسلامی ، اموری قابل تحقق و واقعی هستند، در نتیجه صرفا به راهنمایی و نصیحت بسنده نمی کند و در تمام مراحل برای تحقق اهداف خویش تدابیر عملی اندیشیده است.
اخلاق گرایی اقتصاد اسلامی نیز از آن جا آشکار می شود که بر خلاف نظام اقتصادی مارکسیستی که ابزار تولید را تعیین کننده اهداف اقتصادی می داند، اهداف اقتصادی اسلام آمیزه ای از عوامل مادی و معنوی است یعنی اقتصاد اسلامی در راستای تحقق ارزشهای اخلاقی گام بر می دارد . ارزشهایی که برای حیات یک جامعه ضرورت دارد. بر این اساس پاره ای از مالیات ها و حقوق مالی در اسلام جزء عبادات محسوب می شود و مسلمانان به انگیزه جلب رضایت خداوند به پرداخت آن مبادرت می نمایند. اما این نکته که اقتصاد اسلامی یک نظام اقتصادی دانش مدارا است و جایگاه ویژه ای برای دانش و دانشمندان در نظر گرفته ، مطلبی است که نیازمند توضیح و تبیین می باشد.
اصولا دین اسلام توجه ویژه ای به دانش اندوزی و علم آموزی دارد. اولین آیاتی که بر پیامبر (ص) نازل شد با خواندن و تعلیم و تعلم دانش آغاز گردید. قرآن کریم مقامی بسیار رفیع برای دانشمندان قائل است در سوره مجادله می فرماید: (( یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اتو العلم درجات((. تا خدا رتبه کسانی از شما را که گرویده و کسانی را که دانشمند بر حسب درجات بلند گرداند.
تاکید و تشویق اسلام به کسب علم و دانش تا آن جاست که امام سجاد(ع) می فرماید: اگر می دانستید که با تحصیل علم و دانش به چه سعادتی می رسید به دنبال آن می رفتید هر چند خون شما در این راه ریخته شود یا لازم باشد که به دریاها وارد شوید و اقیانوس ها را بپیمایید.
نکته دیگر این که تاکید اسلام به علم آموزی منحصر علوم دینی نیست بلکه تابع نوع و میزان نیاز جامعه اسلامی است. زیرا اسلام یک دین جهانی است و خواهان جامعه و حکومتی است که از هر جهت مستقل و بی نیاز از بیگانگان باشد و تلاش علمی برای استقلال در زمینه های صنعتی، پزشکی ، مهندسی و ... ربطی به علم دین ندارد.
چند نمونه از سرچشمه توسعه
«حضرت آدم علیه السلام اولین شخصی بود كه به تعلیم خداوند به كشاورزی و كشت گندم دست زد و هابیل، فرزند صالح او، این كار را توسعه داد))
سایر انبیا در هزاره اول این كار را ادامه دادند تا این كه نوبت به حضرت نبیط یكی از فرزندزادگان حضرت نوح كه فردی صالح بود، رسید. وی كشاورزی را به طور گسترده ای توسعه داد و علاوه بر زراعت به كشت درخت و ساختن نهرها و جاری كردن آبها دست زد و صنعت باغداری و آبیاری را پدید آورد این آغاز توسعه دو صنعت آبیاری و باغداری بود كه تا امروز ادامه یافته است.
«حضرت داوود علیه السلام نخستین فردی است كه به تعلیم خداوند، صنعت ریخته گری در فلزات را ابداع نمود. آن حضرت استفاده از فلزات را از حالت بسیط خارج كرد و از طریق ذوب فلزات و ریخته گری به تجارت فراوردهای آن پرداخته است))
«پیشكسوت صنعت دامداری، انبیا الهی بوده اند، كما این كه اولین كسی كه توسعه شهری و اجتماعی و تقسیم جمعیت را ابداع نمود و بدان همت گمارد، حضرت نوح علیه السلام و سپس حضرت فالغ، یكی از پیامبران پس از هزاره اول، بود
فن تجارت به وسیله انبیا علیهم السلام پدید آمد و در اثر تعلیم و توصیه آنان به اصحاب خود، توسعه پیدا كرده است.
در سایر ابعاد توسعه مانند توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی... نشانه ها و قراین دقیق و متقن تاریخی در دست است كه انبیا الهی و دین اسلام منشأ آنها بوده اند.
با تحلیل دقیق و بررسی ابعاد مختلف سه امر مزبور (آباد كردن زمین، تمكن بخشیدن و اسلام بستر بار آمدن سرمایه ها) در می یابیم كه توسعه اقتصادی از اهداف پیامبران و قسمتی از تعالیم اسلامی است كه جزء وظایف جامعه اسلامی اعم از افراد و حكومت آن است.
استنماء، استثمار و استصلاح سه بعد توسعه اقتصادی و عین دینداری و مروت
از وظایف و تكالیف مهم در اسلام، اصلاح، ازدیاد اموال و پرهیز از تضییع (هدر دادن) سرمایه هاست. از طرف دیگر به كسانی كه به تباه كردن اموال می پردازند عناوینی چون مسرف، مبذر، مترف و خائن داده است و همگی را ظالم و مستحق عقوبت دانسته است.
از طرف دیگر به سه امر استنماء زمین و استثمار اموال و استصلاح دارایی و سرمایه تصریح كرده و آن را عین مروت دانسته و اعلام داشته است كه هر كس مروت ندارد، دین ندارد
به بیان دیگر استنماء زمین و استثمار اموال و استصلاح سرمایه ها را عین دینداری تلقی كرده است و از آنجا كه این سه امر از ابعاد توسعه اقتصادی است، می توان گفت: توسعه اقتصادی عین مروت و دینداری است
ـ توصیه به احیاء و حیازت، توصیه به توسعه اقتصادی
احیاء و حیازت مباهات و بهره وری از زمین، جایگاه مهمی در اقتصاد اسلامی دارد و به شدت به آن توصیه شده است تا آنجا كه قسمتی از فقه را تشكیل داده است
آیات قرآن به صورت دستور به بهره وری از زمین، اشاره كرده است مانند:
۱ـ «یا أَیُّهَا النّاسُ كُلُوا مِمّا فِی الأَْرْضِ حَلالاً طَیِّباً یعنی: ای مردم، آنچه در زمین است، حلال و پاكیزه را بخورید.
۲ـ «كُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ یعنی: و دستور دادیم كه از این روزی حلال و پاكیزه كه نصیبتان كردیم، تناول كنید.
۳ـ «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الأَْرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ یعنی: او آن خدایی است كه زمین را برای شما نرم و هموار گردانید. پس شما در پست و بلندیهای آن حركت كنید و روزی او خورید و شكرش گویید كه بازگشت خلق به سوی اوست.
۴ـ «نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ رِزْقاً لِلْعِبادِ
مفسران و فقها در این كه امر «كلوا» در سه آیه اول برای وجوب است یا استحباب، اختلاف نظر دارند. برخی حمل بر وجوب و برخی حمل بر استحباب كرده اند. ما در اینجا وارد بحث تخصصی فقهی و تفسیری نمی شویم؛ چرا كه اگر آیه را حمل بر استحباب هم كنیم كه بیشتر فقها و مفسران نیز بر این نظر هستندباز به بحث و مقصود ما لطمه وارد نمی شود.
در سه آیه اول، قرآن اشاره می كند كه شایسته است كه از آنچه در روی زمین و زیرزمین می روید، بخورید (بهره برداری كنید). بدون شك این توصیه مؤكد، شامل تمام سرمایه های خدادادی در روی زمین، جنگلها، مراتع، معادن و ذخایر دریایی می شود.
در آیه چهارم در واقع امر به مهار آبهای زیرزمینی، جاری بر روی زمین و آب باران و احیاء زمین از طریق كشاورزی و باغداری می نماید. تمام این امور، امروزه در قالب بحث توسعه اقتصادی مطرح و قابل بررسی و مطالعه است. بنابراین می توان ادعا كرد این قبیل آیات و روایات در تعالیم اسلامی در واقع امر به برخی از ابعاد مهم توسعه اقتصادی است.
ـ خمس و زكات نتیجه توسعه اقتصادی
خمس و زكات دو نهاد فقهی بسیار مهم فرهنگ اسلامی است كه در قرآن و روایات بدان تصریح شده و از ضروریات دین اسلام است و به هیچ عنوان، مالیاتی جز این دو، در تعالیم اسلامی بدین صورت تصریح و تأكید نشده است. به طور كلی، راه جبران درماندگیهای اقتصادی افراد و چالشهای حكومت اسلامی و از مهمترین راه های درآمد امام مسلمانها و حكومت، خمس و زكات دانسته شده است و با وجود كفایت آن، راه اخذ سایر مالیاتها بر حكومت اسلامی بسته شده است.
بنابراین، اسلام در مرحله اول و از باب احكام اولیه، اقدام به اخذ خمس و زكات می كند و چنانچه برای چالشهای اقتصادی دولت و ملت كفایت نكرد، راه اخذ سایر مالیاتها را از باب ضرورت و احكام حكومتی، باز می نماید. از این رو، نظام اقتصادی اسلامی مطلوب این است كه سایر راه های اخذ مالیات بسته و منحصر در خمس و زكات شود؛ چرا كه این دو نهاد هم جنبه اصلاح و بهبود وضع اقتصادی جامعه و افراد را دارند و هم دارای بعد معنوی و سازندگی دینی و تقرب به خداوند متعال هستند، بر خلاف سایر مالیاتها كه نه تنها دارای بعد دوم نیستند؛ بلكه ممكن است مخرب این بعد هم باشند.
فلسفه مال در اسلام هدایتگر به سوی توسعه اقتصادی
در فرهنگ اسلامی نگرش خاصی نسبت به اموال و سرمایه های اشخاص وجود دارد. بر اساس همین بینش می توان به یكی از جهات ممتاز فرهنگ اسلامی در بعد اقتصادی آن از سایر نظامهای اقتصادی پرداخت.
نگرش نظام اقتصاد اسلامی به اموال را می توان از مجموع نكات زیر به دست آورد و ترسیم نمود.
▪ اول: مالكیت، یك امر اعتباری نسبت به صاحبان سرمایه تلقی می شود و مالك حقیقی اموال، خداوند متعال و كسانی هستند كه ولایت خداوند به آنان تفویض شده است (پیامبر صلی الله علیه و آله ، معصومین، ولی فقیه). از این رو، اینها نسبت به صاحب مال، اولی به تصرف هستند و چنانچه لازم دیدند یا ضرورت ایجاب كرد، اولویت مزبور را اعمال می كنند.
▪دوم: در محدوده همین مالكیت اعتباری، اشخاص بر اموال خود سلطنت دارند و بر اساس احكام اولیه اسلام و طبق قاعده فقهی «الناس مسلطون علی اموالهم» بر اساس اراده آزاد می توانند در اموال خود هر نوع تصرفی بنمایند
▪سوم: سلطه اشخاص بر اموال طبق احكام اولیه، احكام ثانویه، ضرورت و احكام حكومتی دارای یك سلسله محدودیتهاست كه برخی مربوط به حقوق خداوند، برخی مربوط به حقوق سایر انسانها و برخی متأثر از حقوق حكومت اسلامی و امام مسلمانان است
▪چهارم: فلسفه اساسی اموال اشخاص قیام و استقلال جامعه اسلامی است كه به نوبه خود از عوامل محدودكننده اراده اشخاص در تصرف اموال است
▪پنجم: اشخاص سفیه، صغیر، مجنون مصادیق روشن اشخاصی هستند كه نمی توانند اموال خود را در جهت قیام و استقلال جامعه به كار گیرند. از این جهت، حق تصرف در اموال خود را ندارند و به عنوان محجور شناخته می شوند.(۵۱) از این رو، حاكم اسلامی یا ولی قهری موظف است اموال آنان را در اختیار گیرد و در جهت مصالح فرد كه آن هم باید در جهت مصالح كلی اجتماع باشد، به جریان اندازد.
با توجه به این پنج ویژگی روشن می گردد كه در نظام اقتصاد اسلامی، استقلال و قیام جامعه و امت اسلامی اصل مهمی است و آنچه مانع تحقق این امر است و آن را نقض می كند، باید توسط حكومت اسلامی مرتفع گردد و فرض اعتبار مالكیت برای اشخاص بر اساس همین اصل و در جهت نیل به آن است. همانگونه كه اساس محدودیت اراده اشخاص در تصرف اموال خود نیز همین اصل است. بدون تردید هدف مهم توسعه اقتصادی نیز نیل به همین هدف است. از این رو، می توان استنباط نمود كه توسعه اقتصادی از وظایف مهم اشخاص و حكومت اسلامی است.
نكته قابل ذكر و شایان توجه این است كه با عنایت به نگرش خاص فرهنگ اسلامی به اموال و بحثی كه در مسأله رشد گذشت، عنصر مهم توسعه اقتصادی، انسان رشید و جامعه و حكومت رشد یافته است و حكومت باید ملاك مزبور را در ارائه مسؤولیتها و تفویض اختیارات به اشخاص، به خصوص در مدیریتهای اقتصادی لحاظ كند و آن را اساس قرار دهد.
توسعه اقتصادی تكلیفی در جهت نفی سبیل كفار بر مسلمین
یكی از امور مسلم، بلكه ضروری دین اسلام، نفی سبیل و قطع راه های سلطه كفار و اجانب بر مسلمانان و جامعه اسلامی است. این تكلیف در قرآن به صورت خبر آمده است: «لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرِینَ عَلَی الْمُوءْمِنِینَ سَبِیلاً»(۵۲) نه به شكل جمله انشایی و امری.
در جای خود در اصول فقه ثابت شده كه این گونه واجبات با اهمیت تر و مورد تأكید بیشتر شارع هستند. خداوند متعال در این آیه فرموده است كه كفار راهی برای سلطه بر مسلمانان و جوامع اسلامی ندارند. اگر این آیه را به عنوان خبر تلقی كنیم از آن كذب لازم می آید و تعالی الله عن ذلك. از این جهت، باید آیه را حمل بر جمله انشایی و امر نموده و قایل شویم به این كه خداوند از این بیان می خواسته است یك تكلیف و امر مؤكد بر مسلمانان و حكومت اسلامی را بیان نماید كه آنان باید تمام راه های تسلط كفار بر خود و جامعه خود را قطع و سد نمایند.
این امر آن قدر مورد تأكید خداوند است كه تحقق آن به وسیله مسلمانان، مفروغ عنه گرفته شده و به صورت یك خبر القا شده است.
فقها این اصل ركین فرهنگ اسلامی را به صورت یك قاعده مهم فقهی در آورده اند و تحت عنوان «نفی سبیل» درباره آن و از جزئیات آن بحث می كنند و مبنای استنباط و اجتهاد بسیاری از احكام فرعی در موضوعات مختلفی در باب معاملات، روابط بین مسلم و غیرمسلم، اجرای حدود و مجازاتها... قرار داده اند.
جریان این قاعده در باب معاملات و مسائل اقتصادی دو ویژگی مهم نظام اقتصاد اسلامی را به دست می دهد، اول: استقلال اقتصادی نظام اسلامی و دوم: برتری نظام اقتصادی اسلام بر سایر نظامها.
متأسفانه كشورهای اسلامی به خاطر عقب ماندگی از آیات قرآن و تعالیم اسلام هنوز نتوانسته اند این دو ویژگی را برای نظام اقتصادی خود دست و پا كنند.
بدون شك اقتصاد جوامع اسلامی یكی از راه های نفوذ و سلطه كفار است. از این رو، استقلال و برتری اقتصادی جامعه اسلامی یكی از مهمترین راه های نفی سبیل و قطع كانال نفوذ و سلطه كفار بر مسلمین است. آنچه مسلم است استقلال و برتری اقتصادی در گرو توسعه اقتصادی و برخورداری از نظام اقتصادی سالم و رو به رشد اسلامی است.
بر این اساس از قاعده نفی سبیل وجوب توسعه اقتصادی در جوامع اسلامی بر مسلمانان و حكومت اسلامی استنباط می گردد.
توسعه اقتصادی ناشی از دریافت امانت الهی
با تحلیلی از مسؤولیت انسان كه ناشی از دریافت امانت الهی است(۵۵)، می یابیم كه اولاً امنیت اقتصادی یكی از بسترهای مهم حفظ و بهره برداری از امانت الهی است. اگر چه تعداد كمی از انسانهای الهی در خروج از خسران و از كف دادن سرمایه معنوی و خیانت در امانت الهی از این قید هم آزادند؛ اما غالب انسانها در سایه امنیت اقتصادی از خسران خارج شده و ایمان خود را حفظ و به عمل صالح، توصیه به حق و توصیه به صبر می پردازند:
«إِنَّ الإِْنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»(۵۶)
و چنانچه چنین امنیتی وجود نداشته باشد، ایمان كه اولین عنصر حفظ امانت الهی است را از دست می دهند «كاد الفقران یكون كفرا
ثانیا قسمت مهمی از مسؤولیت انسان كه با دریافت امانت الهی «إِنّا عَرَضْنَا الأَْمانَهَٔ»(۵۸) برای او ایجاد شده در خصوص طبیعت و مواهب آن است. وی باید طبیعت و مواهب آن را به چنگ آورد و در بستر قوانین اسلام به جریان اندازد و آنها را به مقصود اعلای خود برساند.
عشق طبیعت و موجوداتی غیر از انسان به خدا و نیل به سوی كمال مطلق، مقوله ای است كه از گنجایش این نوشتار خارج است؛ اما واسطه نیل و وصول طبیعت و موجودات به كمال مطلق، انسان است كه در پرتو دریافت امانت الهی این نقش را به انسان داده اند. همین واسطه گری مسؤولیت خطیر انسان در رابطه با طبیعت است كه فردای قیامت از آن مسؤولیت مورد سؤال قرار خواهد گرفت.
این قسمت از مسؤولیت انسان زمانی تحقق پیدا خواهد كرد كه در جامعه، اقتصاد سالم و رو به توسعه حاكم باشد تا بتوانند در آن نظام اقتصادی، آنچه در زمین و خارج از زمین به دست می آورند را با دست دیگر در جریانی سالم، برای خود و جامعه بهره گیری كنند و در نهایت آنها را به مقصد آفرینش برسانند و چنانچه لازمه این مسؤولیت پدید آوردن اقتصاد سالم و رو به توسعه باشد، به ناگزیر باید آن را به وجود آورد و وظیفه حكومت است كه در این جهت اقدام نماید.
نتیجه گیری
۱ـ اسلام و دين خواستار انسان و جامعه رشید است. رشد مورد نظر اسلام در زمینه سرمایه های مادی همان توسعه اقتصادی است كه انسان و جامعه رشید در مسیر آن قرار دارند.
۲ـ پیام نهفته در دستور مؤكد خداوند به تسخیر زمین و آسمان، داشتن اقتصاد رو به توسعه است.
۳ـ دين به دنبال آباد كردن دنیا و تمكن بخشیدن به امت خود است و محل به بار آمدن نعمتها معرفی شده است. لازمه چنین هدفی توسعه اقتصادی است.
۴ـ نفی سبیل و قطع راه های سلطه كفار بر جامعه اسلامی از مهمترین واجبات الهی بر افراد جامعه اسلامی است. لازمه انجام این تكلیف برخورداری از توسعه اقتصادی است.
۵ـ جهت گیری اساسی بسیاری از احكام شرعی مانند استحباب، اصلاح و ازدیاد مال، آبادانی و احیاء موات، حیازت مباحات، حرمت تضیع اموال به سوی توسعه اقتصادی است.
۶ـ خمس و زكات در اسلام دو مالیاتی است كه علاوه بر جهت گیری مالی دارای جهت گیری معنوی هم بوده و بر پایه توسعه اقتصادی استوار شده است.
۷ـ فلسفه مال در اسلام قیام و استواری جامعه اسلامی است و این فلسفه زمانی تحقق پیدا می كند كه جامعه اسلامی همواره دارای اقتصادی رو به توسعه باشد.
۸ـ یكی از مسؤولیتهای انسان كه ناشی از دریافت امانت الهی است، به بار نشاندن مواهب مادی است. از این رو، توسعه اقتصادی جزئی از فلسفه وجودی انسان است.
((دين و توسعه هر دو با قدرت لازم براي تغيير دادن زندگي افراد سراسر جهان به صورت روايتهاي ضمني و آشكار باقي مي مانند))
عوامل فرهنگی موثر بر توسعه اقتصادی
بخاطر پیچیدگی نوع و نیز برداشتهای متفاوت از فرهنگ، درباره عوامل فرهنگی موثر بر توسعه یا بعبارت دیگر درباره پیشنیازهای فرهنگی توسعه اختلاف نظر وجود دارد. این عناصر فرهنگی زیر از جمله عوامل موثر برتوسعه اقتصادی است:
1- حاكمیت نگرش علمی بر باورهای فرهنگی جامعه
2- باور فرهنگی به برابری انسانها
3- باور فرهنگی به لزوم احترام به حقوق دیگران
4- باور فرهنگی به لزوم نظم پذیری جمعی
5- باور فرهنگی به لزوم توجه معقول به دنیا و وسایل مادی
رابطه دین و توسعه
در خصوص رابطه دین وتوسعه، دیدگاههای متفاوت و بعضا متضادی ارائه شده است. این اختلافات به حدی است كه در یك قطب عده ای بكلی منكر نقش دین در توسعه هستند و عده ای آنرا عامل منفی ارزیابی كرده اند و در قطب دیگر عده ای به آثار سازنده آن توجه داشته اند. این اختلاف نظرها به نوع تلقی ارائه دهندگان آنها از « دین» و همچنین از « توسعه» مربوط می شود. عده ای معتقدند كه اقتصاد سرمایه داری در غرب متاثر از تعالیم پروتستان است. ماكس وبر ،از دانشمندان معروف علوم اجتماعی، مطالعات عمیقی درباره مذهب و توسعه بعمل آورده است. وی از بررسی های تاریخی خود چنین نتیجه گرفت كه كاپیتالیسم و اقتصاد سرمایه داری از تعالیم پروتستان سرچشمه گرفته است.
اعتقادات لوتر پیشوای لوتریسم مبتنی بر این نظریه بود كه انسان برای خدمت به خدا و در راه بزرگی و عظمت او آفریده شده و رضایت الهی در صورتی بدست می آید كه انسان با رفتار ثابت و عقلانی خویش در شغل و حرفه ای كه دارد تلاش فراوان مبذول دارد تا خوشبخت گردد. بر اساس تعالیم كالوین انضباط شخصی و پرهیزگاری لازمه خدمت به خداوند متعال بشمار می رود. بدین جهت كوشش و فعالیت، اعتدال و میانه روی، متانت و هوشیاری از شرایط لاینفك انضباط شخصی است.
این اخلاق كه كمابیش اخلاق بشری است در توسعه اقتصادی غرب بعنوان یك عامل مثبت ارزیابی شده است. بر عكس نداشتن این فرهنگ در برخی از كشورها باعث عدم توسعه آنها محسوب می شود. مثلا در آمریكای لاتین كه آیین كاتولیك مشوق تحقیقات علمی نبوده و حتی منكر ارزش آن شده است باعث شد كه توسعه ملتها به تعویق بیفتد.
تقریبا بر این مساله اتفاق نظر وجود دارد كه بین توسعه اقتصادی در غرب و رنسانس یا دوره تجدید حیات كه موجب ظهور مذهب پروتستان گردید ارتباط وجود دارد. مذهبی كه موفقیت دنیوی را نشانه رستگاری در آخرت و رسیدن به این هدف را از طریق سخت كار كردن، صرفه جویی و میانه روی ممكن می دانست[. البته تعداد كمی از محققین چنین نظری را تایید نمی كنند و معتقدند وقتی كه غرب توسعه علمی و تكنیكی را آغاز كرد كم كم اعتقاد به آینده صلح و صلاح، جای دین را گرفت و در این راه بود كه نهضتهای دینی مثل پروتستان پدید آمد.
ظاهرا نقش دین در توسعه اقتصادی چه بعنوان یك عامل مثبت و چه منفی قابل انكار نیست. دین در حیات روحی فرد و جامعه نقش مهمی ایفا می كند و انسان بیشترین حرف شنوی را از دین دارد. به عنوان مثال تاثیری كه دین در وجدان كار دارد نقش بسزایی در شكل گیری فرهنگ و اخلاق مناسب توسعه دارد.
نتیجه گیری
آنگونه كه از متن بر می آید بین فرهنگ و توسعه ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. بطوری كه نمی توان نقش فرهنگ را در توسعه جوامع بخصوص توسعه اقتصادی آنها نادیده انگاشت. همچنین لازم به توضیح است آنان كه سنگ دنباله روی از كشورهای غربی را به سینه می زنند و معتقدند تنها راه رسیدن به توسعه، الگوبرداری بی چون و چرا از غربیان است سخت در اشتباهند و دنباله روی از آنان فقط ما را به یك بن بست می رساند كه نتیجه آن از دست دادن تمام آن چیزهایی است كه در طول تاریخ بدست آورده ایم. در قسمت پایانی تحقیق، رابطه دین و توسعه مورد بررسی قرار گرفته است كه نتایج آن بیانگر نقش مهمی است كه ادیان در توسعه اقتصادی جوامع داشته اند.
امام جمعه اراک، اصلاح الگوی مصرف، مصرف بهینه، تولید و توزیع بهینه را از مولفه های اقتصاد مقاومتی ذکر کرد و افزود: هدف اقتصاد مقاومتی به حداکثر رساندن توانایی و به حداقل رساندن چالش ها و آسیب های تحریم است.
وی با بیان اینکه فرصت خدمت گزاری در انقلاب اسلامی را باید قدر دانست افزود: باید برای بهره مندی از فرصت ها برنامه ریزی و تدبیر داشته باشیم تا بتوانیم جمهوری اسلامی را به قدرت اول منطقه و آسیا تبدیل کنیم.
دری نجف آبادی گفت: تبدیل شدن ایران در ابعاد مختلف به قدرت منطقه ای با تلاش مضاعف، عزم و اراده و مدیریت جهادی امکانپذیر است و با تنبلی، اسراف و تبذیر هیچ ملتی نمی تواند قله ها را فتح کند.
وی آموزه های دینی و ارزشی را چراغ راه کشور برای پیشرفت و سعادت ذکر کرد و افزود: با فرهنگ سازی و عزم و اراده عممومی هر هدفی قابل دستیابی است و در این مسیر همه رسانه های جمعی، مراجع و علما و دانشگاه ها و حوزه های کشور باید کمک کنند.
دری نجف آبادی بر مدیریت جهادی تاکید کرد و افزود: مدیریت جهادی فساد ستیز و انگیزه های دینی، مردمی و الهی در آن نهفته است.
نقش حياتي روحانيت در جامعه
3-4 دقیقه
یافتههای عملی نشان میدهد كه اصلیترین مانع بر سر منافع استعمارگران در جوامع اسلامی، اسلام و باورهای دینی مردم و روحانیت اصیل است.
مسئله روحانیت امروز یك مسئله اساسی است.
اولاً برای خود روحانیون مطرح است كه بدانند واقعا تكلیف آنان چیست و چه كارهایی بیشتر بر عهده آنهاست و جامعه چه انتظاراتی از روحانیت دارد. ثانیا، این مسئله برای مردم نیز مطرح است؛ چون اقبال مردم به روحانیت با گذشته خیلی متفاوت است و مردم حقیقتا در مسائل دینی، دنیوی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، روحانیت را محل رجوع میدانند. ثالثا، برای دنیا مطرح است كه در یك حكومت اسلامی، در یك جامعه دینی، روحانیت چه نقشی بر عهده دارد، و این انتظارات را چگونه برآورده خواهد كرد.1
برای اینكه جامعه در مسیر خود، جهت صحیحی داشته باشد و دچار انحراف نشود، ضروری است همواره كارشناسان دینی و مذهبی مسیر جامعه را تصحیح كنند و معارف صحیح را در دسترس اجتماع قرار دهند. این مهم وظیفه روحانیت است كه باید نظام ارزشی اسلام را به شكل صحیح به جهانیان عرضه كند؛ نظام اقتصادی، حكومتی، سیاسی و بینالمللی اسلام و سایر بخشهای معارف اسلامی را كه تمام شئون زندگی بشر را فرامیگیرد.
وجود اسلام در جامعه به عنوان یك نظام، و یك ایدئولوژی و جهانبینی حاكم، مرهون روحانیت است. این قشر اسلام را به خوبی میشناسد و میتواند به درستی به جامعه معرفی كند. اسلام چیزی نیست كه خود به خود به مردم معرفی شود، بلكه اسلامشناسان باید آن را معرفی كنند.2 به دلیل آنكه هر چیزی ارزشمندتر باشد بیشتر مورد دشمنی واقع میشود، دشمنیهای بسیاری با روحانیت صورت میگیرد؛ زیرا اهمیت این نهاد برای دشمنان اسلام بیش از هر نهاد دیگری آشكار شده است.
حضرت امام علت ترس از روحانیت را نیز ترس از اسلام میدانند: «از منبری میترسند؛ برای اینكه مروّج اسلام است. از روحانی و اهل محراب میترسند؛ برای اینكه مروّج اسلام است؛ چون از اسلام میترسند.»3
ایشان در جای دیگری میفرمایند: «از شماها هم كه میترسند به عنوان اینكه شما هم مبیّن اسلام هستید و میخواهید كه اسلام را در خارج محقق كنید.»4
با وجود توطئههای بزرگ و كوچك دشمنان اسلام و بدخواهان و عملكرد ناسالم و ناكارآمد غیرروحانیانی كه متصدی امور سیاسی ـ اجرایی شده بودند، حضرت امام و یارانایشانبر خلافمیلشخصی،برای حفظ دستاوردهای سالها مبارزه و جهاد، شانههای خود را زیر بار سنگین مسئولیتهای گوناگون نظام جمهوری اسلامی نهادند.
با رهبریهای حضرت امام و وفاداری تاریخی ملت مسلمان ایران و فداكاری شاگردان و یاران ایشان در سالهایی كه مدیریت كلان و عمده كشور در اختیار روحانیان بود، عمران و آبادانی و خدمات اساسی زیادی در سراسر كشور و اقصا نقاط ایران اسلامی و مناطق فراموش شده و دورافتاده انجام گرفت.
farsnews.com
روحانیت اصیل؛ وظایف، بایستهها و آسیبها
17-22 دقیقه
تهذیب
همراه تحصیلمان خودسازى کنیم، خودمان را بسازیم و تربیت کنیم؛ تنها به علم و یاد گرفتن مفاهیم اکتفا نکنیم؛ تهذیب اخلاق کنیم؛ رابطه مان را با خدا تقویت کنیم؛ آنچه را مى فهمیم و یاد مى گیریم در عمل پیاده کنیم. فقط یاد نگیریم که به دیگران بگوییم؛ یاد بگیریم که اول خودمان عمل کنیم و بعد به دیگران بگوییم...... براى اینکه بتوانیم یک روحانى کارآمد باشیم تنها به علم نمى توانیم اکتفا کنیم این شرط اول است شرط دوم تهذیب اخلاق است خودسازى است (بیانات در جمع طلاب مدرسه امام خمینى، 29/2/79)
ما وقتى مى توانیم عالمى براى احیاى دین در جامعه باشیم که اول خودمان را تزکیه کرده باشیم تا بتوانیم دیگران را تزکیه کنیم .... تربیت مردم فقط با حرف درست نمى شود. آدم ممکن است موعظه هاى خوبى هم یاد بگیرد برود سر منبر بخواند خیلى هم قشنگ حرف بزند اما نه خودش از آن بهره اى مى برد نه در مردم اثر مى کند. خوششان مى آید بهبه هم مى گویند اما هیچ اثرى در دلها نمى کند مخصوصا اگر ببینند رفتارش با گفتارش وفق نمى دهد (بیانات درحوزه علمیه ولى عصر(عج) بناب، 14/10/82)
تواضع و دلسوزى
باید بیاموزیم هر چه به علم و معرفت ما زیادتر مى شود اخلاص و تواضع و دلسوزى ما براى مردم بیشتر شود و بخصوص براى فقرا. اگر تابع پیغمبر اکرم و امام حسین و دیگران هستیم رفتار آنها باید در زندگى ما جلوه کند. (سخنرانى در جمع طلاب قزوین، 8/2/78)
اخلاص
من ادعا مى کنم و حاضرم اثبات بکنم که کارى که یک روحانى یک روز خالصانه انجام مى دهد ارزشش از همه نعمت هاى دنیا بیشتر است. آن وقت صحیح هست ما در مقابل چنین موقعیتى به یک چیز ناچیزى کارمان را بفروشیم و مزد برایش قائل بشویم؟! (سخنرانى در نشست هشتم فارغ التحصیلان، 18/2/83)
ساده زیستی
در همین دورانى که دوران طلبگى ما بود و روحانیت عزت و موقعیتى پیدا کرده بود در همین شهر وقتى بنده خودم تحصیل مى کردم و حدوداً 20 ساله بودم طلابى بودند که پنجشنبه و جمعه را عملگى مى کردند و از پول این دو روز، پنج روز دیگر را درس مى خواندند ..... فصل انارچیدن که مى شد فصل درآمد طلبه ها بود که با مزد این زحمت بتوانند درس بخوانند...... در همین مدرسه فیضیه کسانى را سراغ دارم که شبى که شام مى خوردند یک دانه کسمه بود آن وقت یک ریال و نیم بود. کنار درِ مدرسه فیضیه یک نانوایى بود شام آن ها، یکى از این نانها بود و بعضى شبها همین شام را هم نداشتند. با این شرایط درس خواندن، اسلام را نگه داشتند و چنین نهضت عظیمى در عالم به پا کردند که جهان استکبارى را به لرزه درآوردند. )بیانات در جمع روحانیون مبلّغ حوزه علمیه قم، 24/8/78)
بى اعتنایى به دنیا
پیراستگى و وارستگى و بى اعتنایى به دنیا بزرگترین سرمایه یک روحانى و مبلّغ و واعظ و کسى است که مى خواهد به جامعه دین را معرفى کند و برعکس، دلبستگى به امور دنیا باعث مى شود که هم شخص گوینده را در نظر مردم پست و حقیر کند و هم نظام و دستگاه روحانیت را پیش مردم خفیف کند (بیانات در جمع روحانیون مبلّغ حوزه علمیه قم، 24/8/78)
دنبال زرق و برق دنیا نباشید. نه پولش، نه مقامش به کسى وفا نکرده و نخواهد کرد و جز بدبختى براى انسان چیزى ندارد. تا جوان هستید و هنوز حب دنیا رسوخ نکرده در دل شما، مواظب باشید محبت این زرق و برقهاى دنیا، پست و مقام و پول و این ها در دلتان جا نگیرد والا ممکن است ضرر عالمى که مبتلاى به دنیا باشد از منفعتش بیشتر باشد. (بیانات حوزه علمیه ولى عصر(عج) بناب، 14/10/82)
درد مردم را بفهمیم
درد مردم را بفهمیم؛ متناسب با نیازهاى مردم و توقعاتى که از روحانى دارند سخن بگوییم. ... هر قدر مهربان و صمیمى و دلسوز باشید و این را در گفتار و رفتارتان به ثبوت برسانید در کارتان موفق تر خواهید بود ولى اگر دیگران احساس کنند که این انسان مغرور و خودخواه و متکبر است اولاً فوراً نتیجه مى گیرند که آخوندها همه متکبر هستند ثانیاً از نحوه رفتار شما تفسیرهاى غلط مى کنند. سعى کنید هم در گفتارتان مهربان و صمیمى و متواضع و متواضع و متواضع و خاکى باشید و هم در عمل این دلسوزى و مهربانى را نشان بدهید. رمز پیروزى کسى که داعیه هدایت و ارشاد و تربیت مردم را دارد در همین است. تا اعتماد مردم را جلب نکنید، تا درک نکنند و چنین ذهنیتى پیدا نکنند که شما دلسوزشان هستید به حرف و رفتارتان اهمیتى نمى دهند. (بیانات در جمع روحانیون مبلّغ حوزه علمیه قم، 24/8/78)
رفتار مهربان با مردم
هم در گفتارمان باید سعى کنیم که دیگران را ترغیب کنیم و هم رفتارمان طورى باشد که دیگران علاقمند شوند. اگر در فامیل و خانواده اى یک طلبه است باید آنقدر جاذبه داشته باشد و آنقدر باید به دیگران محبت بکند و تواضع داشته باشد که دیگران عاشق او بشوند. به پدر و مادر و خویشان و دوستانش آنقدر خدمت کند که دیگران بگویند کاش در فامیل ما روحانى پیدا مى شد، اگر اختلافى بین زن و شوهر پیدا مى شود اصلاح مى کند و اگر دو نفر با هم قهر هستند آنها را آشتى مى دهد و مشکلات را حل مى کند، روحانى است که هر چیزى را حل مى کند، ای کاش فامیل ما هم یک طلبه داشت. ولى اگر یک طلبه وقتی چهار کلمه درس خواند بادى به غبغب بیاندازد کأنه علوم اولین و آخرین در سینه او است و دیگر خضوع نکند و خاشع نباشد، در نشست و برخاست، به پدر و مادرش هم تکبر کند و عارش بشود که اینها پدر و مادر هستند و الى آخر، کسى رغبت نمى کند که بیاید روحانی بشود، مى گوید اگر روحانیت این است ما نخواستیم. (سخنرانى در جمع طلاب قزوین، 8/2/78)
با رفتار خودمان مردم را به اهل بیت علاقمند کنیم
با رفتار خودمان مردم را به اهل بیت علاقمند کنیم «کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا». امام صادق(ع) به اصحابش سفارش مى کرد که طورى رفتار کنید که وقتى مردم مى بینند بگویند «هذا جعفرى». آنچه بیش از هر چیز امام تأکید مى فرمود که در رفتارتان رعایت کنید تا مردم بگویند اینها شاگرد امام صادق هستند «صدق الحدیث و اداء الامانه» ـ راستى و درستى ـ بود. چیزى که با اینها نمى سازد تظاهر بر خلاف واقع است، دلبستگى به دنیا، تجملگرایى، رقابت هاى نامعقول و چیزهاى دیگرى است که وقتى کسانى متوجه بشوند از روحانیت زده مى شوند. از روحانیت که زده شدند از پیغمبر و امام و از دین زده مى شوند و مسؤولش ما هستیم. رفتار ما باید طورى باشد که هر کس مى بیند و با ما معاشرت مى کند به یاد خدا بیفتد و محبت اهل بیت در دلش زیاد بشود. (سخنرانى در جمع مبلغین در سازمان تبلیغات، 21/8/79)
بازبان مردم با آنان سخن بگوییم
سعى کنیم کارایى خود را بالا ببریم و فعالیت خودمان را بیشتر کنیم و حضورمان در میان مردم بیشتر باشد و مطالبى که مورد حاجت مردم است بیشتر مطالعه کنیم و بیشتر بحث کنیم و آمادگى براى پاسخگویى به شبهات بیشتر پیدا کنیم و زبان جوانان و دانشگاهیان را بیاموزیم و راه تفاهم با آنها را یاد بگیریم .......امروز مردم این عصر و بخصوص قشر تحصیلکرده و دانشگاهى با زبان دیگر حرف مى زنند و اصطلاحى دیگر دارند ما این حرفها را که مى زنیم درست نمى فهمند چه مى گوییم آنها هم اصطلاحاتى دیگر دارند که ما نمى فهمیم، آشنا نیستیم، عملاً تفاهم حاصل نمى شود ما حرف خودمان را مى زنیم و آنها هم حرف خودشان را مى زنند نه ما درست مى فهمیم که آنها بگویند درد ما چیست و نه آنها جواب ما را میفهمند این گونه سخن گفتن که اسقاط تکلیف نمى کند بیان اصطلاحات که موضوعیت ندارد، هدایت موضوعیت دارد، رفع شبهه موضوعیت دارد. ما باید طورى صحبت کنیم که آنها بفهمند و قانع شوند و این در صورتى است که ما زبانشان را یاد بگیریم. منظورم زبان فارسى و ترکى نیست، بلکه منظورم اصطلاحات آنها است. تا این کار را نکنیم نمى توانیم با همدیگر گفتگو و تبادل نظر داشته باشیم و قانعشان کنیم )سخنرانى در جمع طلاب قزوین، 8/2/78)
2. سیاسی
لزوم درک مسایل سیاسی
باید سعى کنیم مسائل سیاسى دنیا را درک کنیم؛ بفهمیم چه چیزهایى است که جنبه محورى دارد در جامعه که اگر اینها بماند دین ممکن است بماند، اما اگر اینها از بین برود دیگر هیچ ضمانتى براى بقاى دین نخواهد بود، این ها از لاى کتابهاى درسى در نمى آید، نه در سیوطى نوشته، نه در مغنى نوشته، نه در شرح لمعه، نه در رسائل و نه در مکاسب، یک فهم اجتماعى مى خواهد. محیط ما باید طورى باشد که این فهم را به طلبه بدهد. او سرش در کتاب است این کتاب را مى خواند، الفیه را از اول تا آخر مى خواند. از آخر هم مى خواند برمىگردد تا اول، خیلى خوب، قرآن را هم حفظ کند. نهجالبلاغه را هم حفظ کند، اما اگر از این مسائل هیچ سر در نیاورد طعمه خوبى خواهد شد براى دشمنان اسلام که از موقعیتش استفاده کنند. خودش را گول بزنند، مردم را هم به واسطه او فریب بدهند. (بیانات در حوزه علمیه ولى عصر(عج) بناب، 14/10/82)
لزوم آشنایی با مسائل سیاسی
ما اگر بخواهیم کلاه سرمان نرود باید در کنار درس خواندنمان آگاهى هاى سیاسى مان بالا برود. به تعبیر مقام معظم رهبرى دانشجو، اعم از طلبه و دانشگاهى باید تحلیل سیاسى داشته باشد، بفهمد اوضاع چه خبر است، اطلاعاتى داشته باشد که بتواند درک کند و الحمدلله این درک به برکت رهنمودهاى حضرت امام در کشور ما خیلى خوب پیشرفت کرده. ولى کافى نیست. مادر کنار آموزشهایمان باید برنامه اى برای این کار داشته باشیم به صورت صحیح و به صورت معتدل، نه اینکه طلبه تشویق بشود برود مطالعه سیاسى کند، ولی درسش را فراموش کند یا عبادتش را فراموش کند. (بیانات در جمع طلاب مدرسه انوار الرسول، 25/2/82)
لزوم شناخت شرایط محیط
براى اینکه روحانى کارآمدى باشیم باید شرایط محیط را شرایط زندگى را شرایط جهان را بشناسیم، بدانیم در دنیا چه خبر است، چه کسانى دست اندرکار جریانات سیاسى و اجتماعى جهان هستند، چه اهدافى دارند، براى ما چه نقشه هایى کشیده اند و در مقابل آنها چگونه باید رفتار کنیم. (بیانات در جمع طلاب مدرسه امام خمینى، 29/2/79)
گاهى اتفاق افتاده است که عالمى از لحاظ علمى کمبودى نداشته و از لحاظ تقوا هم ممتاز بوده است، اما در تشخیص مصالح اجتماعى ضعیف بوده است. این تعبیر را همه کم و بیش شنیدهاید و شاید به کار برده باشید که فلان عالم ساده بود. نمى گویند علمش کم بود و بى تقوا بود. منظور از ساده این است که نسبت به مصالح اجتماعى و سیاسى آشنایى کافى نداشت و زود گول مى خورد و کلاه سرش مى رفت، شیاطین دورش را مى گرفتند، القائاتى به او مى کردند که اگر چنین نکنید چنان مى شود و دین از بین مى رود، در صورتى که عکس مطلب بود. پس ما غیر از علم و تقوا، آشنایى به مسائل زمان هم لازم داریم. (بیانات در جمع طلاب همدان، 16/3/78)
استفاده از فرصت
به برکت حرکت بامیمنتى که به رهبرى امام راحل(رضوان الله علیه) انجام گرفت روحانیت عزتى پیدا کرد که باز در تاریخ ما در این عصرهاى اخیرى که اطلاع داریم بى سابقه بود. حالا وقتى است که از این فرصت ها استفاده بکنیم، خودمان را بازبیابیم، موقعیت خودمان را درک بکنیم، توان خودمان را براى کارها بپذیریم، درک کنیم، بشناسیم. (سخنرانى در نشست هشتم فارغ التحصیلان، 18/2/83)
عظمت روحانیت در سایه انقلاب
من خوب یادم هست آن وقتى که طلبه شدم خودم هم درک مى کردم که مردم به روحانى به چشم گداى سربار جامعه و کسى که فایده اى براى جامعه ندارد و احیانا ضرر دارد .... خود بنده وقتى مى خواستم طلبه بشوم دوستان فامیل ها آشناها هم به خودم هم به پدرم مى گفتند چرا مى گذارى بچه ات گدا بشود؟! آخوندى یعنى گدایى! حتى متدینینى که وجوهات به آخوندها مى دادند آن ها هم به این چشم مى دادند ..... خدا به برکت انقلاب اسلامى و برکت خون هاى شهدا و رهبرى امام آن چنان عزتى به ما بخشید که یک معمم در کشورهاى خارجى هم مردم به احترام امام به او احترام مى گذاشتند. (بیانات در پنجمین دوره بصیرت روحانیون ندسا، 17/2/84)
3. اجتماعی
توجه به جایگاه روحانیت در اجتماع
جایگاه روحانیت در اجتماع جایگاه راهنمایى است در بیابان تاریک. اگر بخواهیم تشبیه بکنیم به سایر قشرها. وجود روحانیت در جامعه مثل وجود یک پزشک حاذق مى ماند در یک جامعه. اگر پزشک نباشد امراضى جسمانى بهبود پیدا نمى کند و چه بسا بعضى معالجات نابجا موجب مرگ بیمار بشود. ما اگر معتقد باشیم ـ که البته هستیم ـ که انسان از نظر روحى و معنوى هم دچار بیمارى هایى مى شود و بیشترین همّ ادیان و بخصوص دین مقدس اسلام معالجه این امراض است، باید بگوییم روحانى پزشکى است که وظیفه معالجه بیماران معنوى و روحى را به عهده دارد. (سخنرانى در همایش (روحانیت چالش ها و راهکارهاى پیشرو» در ملایر، 9/10/81)
اعتدال در همه مسائل. هم در تحصیل، آن قدر در درس غرق نشویم که از عبادت باز بمانیم، یک دعاى عهد صبح نخوانیم و تجدید عهدى با امام عصر نداشته باشیم زشت است براى یک روحانى، اصلاً افتخار ما به نوکرى امام زمان است. اگر روزى یک مرتبه عرض ارادت نکنیم و تجدید میثاق نکنیم رابطه ما با صاحبمان ضعیف مى شود و یادمان مى رود. این اندازه را باید با خودمان در کنار تحصیلمان وقت براى عبادت و خودسازى بگذاریم. اگر طلبه اصلاً نافله نخواند و در شبانه روز چند دقیقه براى قرائت قرآن وقت نگذارد پس چه کسى بخواند؟ (بیانات در جمع طلاب همدان، 16/3/78)
لزوم خود انتقادی
یکى از واجب ترین وظایف ما این است که از خودمان انتقاد کنیم از خود شخصى مان، نه من از شما و شما از من، درست است که کل ما از یک گروه اجتماعى هستیم ولى بیشتر تأکیدم بر این است که خود شخصى، بنده بنشینم فکر کنم آیا واقعا آنچه وظیفه من بوده انجام دادهام؟ در رفتار و گفتارم کوتاهى نبوده؟ آنجا که من را دعوت کردند سخنرانى کنم به قدر کافى و تا حدی که براى من میسر بوده مطالعه کردم؟ اگر مردم احتیاج به مطلبى داشتند و شبهه اى داشتند به قدر کافى رفتم جوابش را یاد بگیرم یا یک چیزى سرهم بندی کردم و سر طرف را شیره مالیدم؟ و بالاتر از این، مسأله رفتار است. آیا رفتار ما طورى بود که مردم را نسبت به دین خوش بین و علاقه مند بکند؟ (بیانات در جمع روحانیون مستقر استان یزد، 13/9/82)
لزوم همدلی بیشتر روحانیان
این اختلاف تشخیص ها در مسائل اجتماعى موجب افتراق ما، پراکندگى ما و احیانا خداى نکرده دشمنى ما نسبت به همدیگر نشود، بلکه بیشتر به همدیگر خوش بین بشویم، با همدیگر همکارى داشته باشیم، با همکارى همدیگر به هدف نزدیکتر بشویم. در نتیجه هم خدا خشنودتر باشد، هم قلب مقدس ولى عصر از ما شادتر باشد، هم ما در زندگیمان موفق تر باشیم. از این بهتر هم مى شود؟ هم ما موفق تر شویم و به هدفمان بهتر برسیم و هم خدا و پیغمبر از ما بیشتر راضى باشند. دیگر چه مى خواهیم؟! (بیانات در جمع طلاب در مدرسه فیضیه، 20/2/84)
4. علمی
علم خود را گسترش دهیم
این علم امانتى در دست ماست. هرکس لیاقت این را داشته باشد صاحب امانت مى شود این علم که فقط براى من و شما از عرش الهى نازل نشده، براى همه مخلوقات است :«رحمه للعالمین» ما که امانتداریم باید سعى کنیم هر چه بیشتر اینها را در بین انسان ها گسترش بدهیم اول در شهر خودمان، بعد در کشور خودمان، بعد در کشورهاى اسلامى، بعد در سایر کشورهاى دنیا، متأسفانه خیلى از ماها خیال مى کنیم که از مرز شهر خودمان یا حداکثر کشور خودمان که خارج بشویم دیگر اصلا جایى براى آموزش دادن این علوم وجود ندارد. (سخنرانى در حوزه علمیه قائمشهر، 12/2/84)
و- آسیبها
انزوای روحانیت
ما نیز باید عبرت بگیریم و متوجه باشیم که احتمال دارد چنین جوى براى روحانیت آینده پیش بیاید؛ یعنى خداى ناکرده، باز غرب زده ها بتوانند در ارگان هاى حکومتى و در مراکز تصمیم گیرى نفوذ پیدا کنند و از همان ابزارهایى که آن زمان به کار گرفتند، دوباره استفاده کنند و باز روحانیت منزوى بشود و بار دیگر باز همان تجربه تکرار شود که روحانیت نمى تواند نقش خودش را در صحنه سیاسى ایفا کند و گول و فریب دیگران را خواهد خورد یا اگر هم گول نخورد آنها به زور او را از صحنه خارج خواهند کرد. این خطرى است که مى تواند در آینده تهدید کننده باشد. (بیانات در همایش نقش روحانیت در پیدایش و استمرار انقلاب اسلامى، 26/3/79)
دنیازدگی
در روایتى است که از امام صادق(ع) سؤال کردند معنى هدایت را فرمودند: العالم الذى ذکّرک الاخره .نگاه کردن به صورت آن عالمی عبادت است که دیدن او تو را به یاد خدا بیاندازد و به یاد آخرت بیاندازد؛ امّا آن عالمى که مفتون دنیاست کالنظر الیه فتنه امّا آن کسى که تحصیل علم کرده یا لباس عالمى به تنش هست امّا وظایف عالم را رعایت نمى کند به جاى اینکه از حقایق دین بهره مند بشود و دل از دنیا بکند و توجهش به آخرت و ماعنداللَّه باشد دلبسته به دنیا بشود چنین عالمى نه تنها نگاه کردن به او عبادت نیست بلکه فتنه است باعث گمراهى هم مى شود. ارتباط با چنین عالمى که خودش مفتون به شیطان است و مفتون به دنیاست باعث گمراهى هم مى شود، چه برسد به این که انسان را نجات بدهد و به آخرت دعوت کند. )بیانات در جمع طلاب یزد(
غرور و تکبر
متأسفانه بعضی کسانى که در سلک روحانى و در این لباس هستند رفتارشان با غیرروحانى آنچنان است که خودشان را یک سروگردن را بالاتر مى بینند و خود را عالم و دیگران را جاهل مى دانند و فکر مى کنند اینها پست هستند و صلاحیت سؤال ندارند و خودشان خیلى مغرور و متکبر هستند. البته خیلى کم است ولى پیدا مى شود. یکى کافى است که وقتى با یک جوان اینطور برخورد شود، سایر جوانان را برهاند و بگویند آخوندها مغرور هستند. باید سعى کنیم برخورد متواضعانه داشته باشیم.......باید با مهربانى و صمیمیت برخورد کنیم. برخورد متواضعانه، من تجربه بسیار مثبتى از این کار دارم. (بیانات در جمع طلاب مدرسه امام خمینى، 13/3/78)
ناآگاهى از شرایط سیاسى و اجتماعى
ناآگاهى نسبت به شرایط سیاسى و اجتماعى ما گاهى باعث این مى شود که از ناحیه روحانیت ضررهایى به جامعه اسلامى بخورد که از دیگران این ضررها ساخته نیست. ...دشمنان ما... مى خواهند روحانیت سکوت کند تا آن ها خر خودشان را برانند. ما هستیم که مى توانیم مردم را هوشیار کنیم، از انحرافات نجاتشان بدهیم. نگذاریم در دام شیاطین بیفتند اگر محافظه کارى کنیم و سکوت کنیم، از سکوت ما دشمنان استفاده مى کنند. آن جایى که باید مردم را روشن کرد باید این کار را انجام دهیم، ولو به ضررمان تمام بشود، ولو آبرویمان بریزد، ولو دیگر کمک هایى که مردم یا مسؤولین مى کنند دیگر نکنند. وظیفه است باید گفت و مردم را هوشیار کرد. (بیانات در حوزه علمیه ولى عصر(عج)بناب، 14/10/82)
ضعف سازماندهى
در زمینه سازماندهى روحانیت ما خیلى کوتاهى کردیم. کار فردى زیاد واقع شده تلاش هایى هر گوشه اى، هر کسى اخلاصى دارد تقوایى دارد دلسوزى براى اسلام دارد به اندازه توانش کوشش مى کند اما این کارها وقتى نتیجه مطلوب را مى دهد که در یک طرح جامعى طرح ریزى بشود؛ هر کسى به عنوان یک مهره اى از یک دستگاه به کار گرفته بشود، کارها به هم پیوند بخورد، تأثیر و تأثر در همدیگر داشته باشد؛ تأثیرش تصاعدى بالا برود. ما در روحانیت چنین دستگاهى نداریم تلاش هم شده مخصوصا چند مرتبه که مقام معظم رهبرى قم تشریف آوردند با علما و روحانیون و طلبه ها صحبت کردند راهنمایى هایى فرمودند ولى در عمل آن طور که باید و شاید پیشرفتى حاصل نشده؛ باز هم کارها پراکنده، مکرر، موازى و بدون برنامه، بدون کارشناسى، انجام مى گیرد و نتیجه مطلوبى از آن حاصل مى شود.) سخنرانى در جمع مبلغین در سازمان تبلیغات، 21/8/79)
نقصان در دروس حوزوی
یک مقدارى هم کمبودهاى ما از این جهت است که معلوماتى که امروز جامعه ما احتیاج دارد ما امروزه در حوزه هایمان نمى آموزیم، مطالعاتمان شامل آنها نمى شود. ما چیزهایى را مطالعه مى کنیم که خودشان فى حدنفسه خوب است و لزوم دارد ولى چیزهاى الزامى هم به مقتضاى زمان وجود دارد که توجه به آن نداریم.
و آن این است که طلبه بعد از ده پانزده سال که در حوزه درس مى خواند .... وقتى وارد جامعه مى شود آن را که جامعه از او انتظار دارد مجهز نیست این چیز تازه اى نیست .... روحانیت احتیاج به تجدید نظر در برنامه هاى درسى دارد کما اینکه، بعد از فراغت از تحصیل برنامه ریزى و سازماندهى براى تبلیغ و تدریس و انتقال معلومات به جامعه نیاز است در یک کلمه احتیاج به یک مدیریت شایسته و کارآمد داریم) سخنرانى در جمع طلاب قزوین، 8/2/78)
خطر عمامه به سرهای منحرف
اگر ما مبانى اعتقادى مان را تقویت نکنیم جواب شبهه ها را درست یاد نگیریم اول ایمان خودمان را مى بازیم بعد ممکن است خداى نکرده بزرگ ترین ضربه و لطمه را به اسلام و جامعه اسلامى بزنیم؛ خون هاى شهدا را به باد بدهیم مخصوصا که عمامه هم سرمان باشد. دشمنان از خدا مى خواهند یک عمامه به سرى باشد که بتواند از آنها حمایت کند افکار آنها را پخش کند یک اسم آیهالله هم براى او درست مى کنند؛ احیانا ممکن است یک وقت یک چندى به او پول هم بدهند تا شهریه اى هم بدهد، یک تقسیمى هم بکند. این سابقه دارد تازگى ندارد. (سخنرانى در جمع طلاب شهرستان بناب، 15/11/80)
انفعال در برابر اتهام زنی دشمنان
متهم مى کنند روحانیت را که اینها یک افکارى دارند که به درد عهد دقیانوس مى خورد؛ اینها به درد زندگى امروز نمى خورد. و متأسفانه و با هزار تأسف کسانى هم به موضع انفعال مى افتند و سعى مى کنند که بگویند نه مطلقا احکام اسلام ثبات ندارد، هر چیزى را باید طبق مقتضاى زمان عمل کرد. (سخنرانى در همایش «روحانیت چالش ها و راهکارهاى پیشرو» در ملایر، 9/10/81)
پروتستانتیسم اسلامی
گفتند پروتستان ها معتقدند که هر کسى مى تواند خودش از کتاب مقدس استفاده کند ما هم براى این که احتیاج به آخوندها نداشته باشیم احتیاج به این نداشته باشیم که مرجع فتوا بدهد، هر چه دلمان خواست به کتاب مقدس نسبت بدهیم، به قرآن نسبت بدهیم؛ ما هم مى گوییم یک پروتستانتیسم اسلامى باید به وجود بیاورند؛ یعنى مردم دیگر در خانه امام و مرجع تقلید و علما نروند! (سخنرانى در همایش «روحانیت چالش ها و راهکارهاى پیشرو» در ملایر، 9/10/81)
هادی مازندرانی.
فصلنامه فرهنگ پویا 27-26.
انتهای متن/