واقعه کشف حجاب
واقعه کشف حجاب
کشف حجاب، وقایعی که به دنبال تصویب قانونی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ش در ایران رخ داد و به موجب آن، زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده و روسری منع شدند. این قانون اوج سیاستهای رضاخان در زمینه تغییر لباس بود که از سال ۱۳۰۷ آغاز شده بود. این سیاستها واکنشهایی از جمله قیام مسجد گوهرشاد را در پی داشت. با درخواست علما، این قانون در سال ۱۳۲۳ در دوره حکومت محمدرضا پهلوی لغو شد.
سیاست تغییر لباس
یکی از سیاستهای فرهنگی رضاخان، تغییر لباس بوده است که بعد از تثبیت قدرت، به مرور و در طول چند سال دنبال شد. قانون «اتحاد شکل لباس اتباع ایرانی در داخلۀ مملکت»، دهم دی ۱۳۰۷ش در مجلس شورای ملّی وقت تصویب شد. بر اساس این مصوبه، «به جز برخی از روحانیان، کلیه اتباع ذکور ایران در داخلۀ مملکت مکلّف هستند که ملبّس به لباس متحدالشکل بشوند». در ادامه این مصوبه تصریح شده است که متخلفان از اجرای این قانون به جزای نقدی محکوم میشوند و اجرای آن از فروردین ۱۳۰۸ش آغاز خواهد شد.[۱]
قانون یکسانسازی لباس ابتدا در بین کارکنان ادارات دولتی به اجرا درآمد. آنان در غیر ساعات اداری هم باید از لباس متحدالشکل شامل لباس و کلاه استفاده میکردند. سرپیچی آنان از این دستور منجر به تعقیب قانونی و انفصال آنان از ادامه خدمت میشد.[۲] دولت رضاخان، در راستای اجرایی کردن این قانون در بین روحانیون، پوشیدن لباس روحانیت را مشروط به گذراندن امتحان کرد. برگزاری امتحان از طلاب، آنها را با مشکلاتی روبهرو کرد؛ چرا که این امتحان باید از سوی نهادهای حکومتی انجام میگرفت و روحانیون و طلاب با این کار موافقت نداشتند.[۳]
سفر رضاخان به ترکیه
به باور تاریخنگاران، سفر رضاشاه به ترکیه در ۱۳۱۳ شمسی، بر نگرش او درباره میزان عقبماندگی ایرانیان نسبت به ترکها اثرگذار بود و او را نسبت به اجرای کشف حجاب مصمم کرد. وی پس از سفر، به مستشارالدوله صادق، سفیر کبیر ایران در ترکیه گفت: «هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم».[۴] صدرالاشراف نیز در خاطرات خود از تأثیر سفر ترکیه بر رضاشاه یاد کرده و نوشته است: «رضاشاه پس از مسافرت به ترکیه در اغلب اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع ترکیه، از رفع حجاب زنها و آزادی آنان صحبت و تشویق میکرد».[۵]
به گفته حسن ارفع، «مصلح ایرانی به دیدار همتای ترکش آمده بود تا بیاموزد و با دیدار از یک کشور پیشرفتهتر، از پیشرفتی که در ترکیه حاصل آمده بود، بهره فراوان برد و پس از بازگشت بیدرنگ دست به کار شد تا آنچه را در آنجا آموخته بود، به کار گیرد».[۶] یحیی دولتآبادی نیز نوشته است: «از آنجا که آتاتورک دعوت متقابل را پذیرفته بود، رضاشاه میخواست تا زمان بازدید او، ایران را با چنان سرعتی مدرن سازد که آتاتورک عقبماندگی نسبی ایران را مشاهده نکند.»[۷]
زمینهسازی
در فاصله سالهای ۱۳۱۴ـ۱۳۱۳ش، اقدامات تبلیغاتی به منظور آماده ساختن افکار عمومی برای کشف حجاب انجام گرفت. جشنها و مجالس سخنرانی متعددی در این زمینه در تهران و دیگر شهرها برپا شد.[۸] کانون بانوان در اردیبهشت ۱۳۱۴ تحت نظارت وزارت معارف و به ریاست شمس پهلوی تأسیس شد. در این کانون، اشخاصی نظیر صدیقه دولتآبادی، فاطمه سیاح، بدرالملوک بامداد، هاجر تربیت، فخرالزمان غفاری بایندر و پری حسام شهیدی فعالیت داشتند. این کانون موظف بود که مجالس مختلف سخنرانی برگزار کرده و از اشخاص معروف دعوت نماید تا برای حضار راجع به مقام زن و مرد سخنرانی کنند. در تعقیب این سیاست به وزارت معارف دستور داده شد که در مدارس کشور مجالس جشن و سرور و خطابه با روی باز و بدون حجاب برگزار شود و نیز تصمیم گرفته شد مدارس ابتدایی تا سال چهارم به صورت مختلط توسط زنان اداره گردد. در نشریات نیز مقالاتی در انتقاد از حجاب به چاپ رسید.[۹]
قیام مسجد گوهرشاد
نوشتار اصلی: واقعه مسجد گوهرشاد
در تیرماه ۱۳۱۴ و به دنبال تصویب قانون اجباری شدن استعمال کلاه شاپو به جای کلاه پهلوی، روحانیان مشهد در منزل آیت الله سید یونس اردبیلی جلسهای برگزار کردند تا علیه سیاست های رضاشاه اعتراض کنند. آیت الله حاج آقا حسین قمی برای گفتگوی مستقیم با رضا شاه انتخاب و به تهران اعزام شد، اما پس از ورود به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم محصور و ممنوع الملاقات شد. به دنبال این حادثه روحانیت مشهد در مسجد گوهرشاد گرد آمده، مردم را به اعتراض علیه این عملکرد رژیم فراخواندند. عوامل رژیم نیز این حرکت را به سختی سرکوب کردند به دنبال آن تعدادی از روحانیون طراز اول حوزه علمیه مشهد دستگیر شدند و بیشتر روحانیونی که در این قضیه دخیل بودند یا مخفی شدند و یا ایران را به سوی نجف ترک کردند؛ اما عدهای از محکومین نظامی همچنان در زندان بودند تا پس از شهریور ۱۳۲۰ در مجلس دوره سیزدهم مورد سوال و اعتراض واقع شد که دولت ناچار همگی را آزاد کرد؛ اما روحانی سرشناس «آیت الله آقازاده» فرزند آخوند خراسانی یک از بنیانگذران مشروطیت در سال ۱۳۱۶ توسط پزشک احمدی با آمپول هوا به شهادت رسید.[۱۰]
واکنش آیت الله حائری
در قم آیت الله حائری که بخاطر حفظ حوزه علمیه موضعی بیطرفانه در امور داشت از سوی روحانیون و دیگر طبقات سخت تحت فشار قرار گرفت به گونهای که میرزا مهدی بروجردی که عملاً مدیریت حوزه علمیه قم را بر عهده داشت، تهدید کرد که نامهای را با امضای وی علیه اقدامات دولت انتشار خواهد داد.[۱۱] سرانجام آیت الله حائری تلگرافی در تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۱۴ خطاب به رضاشاه نگاشت.[۱۲] بعد از این تلگراف رضا شاه به قم آمد و به منزل آیت الله حائری رفت، بدون سلام و جواب، با غضب و عصبانیت گفت: «رفتارتان را عوض کنید و گرنه حوزه قم را با خاک یکسان میکنم».[۱۳] در ادامه این ماجرا رژیم تعدادی از روحانیون را به جرم تحریک آیت الله حائری تبعید کرد.[۱۴]
قانون کشف حجاب
فرمان کشف حجاب به صورت رسمی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ صادر شد. در این روز، جشنی از طرف علی اصغر حکمت که خود نقش فعال و مؤثری در این ماجرا داشت، در دانشسرای مقدماتی و در حضور رضاشاه برپا شد. در این جشن همسر و دختران شاه و جمعی از همسران وزیران و وکیلان بدون حجاب شرکت داشتند.[۱۵] شاه طی نطقی همه زنان را به عدم استفاده از حجاب تشویق نمود و اعلام کرد که تاکنون نیمی از جمعیت کشور به حساب نمیآمدند؛ زیرا در پرده به سر میبردند.[۱۶] و ادامه داد که نجابت و عفت زن به چادر مربوط نیست و زن روحاً و اخلاقاً میبایست عفیف باشد.[۱۷] از این تاریخ به بعد، استفاده از چادر یا هر سرپوشی، به جز کلاههای اروپایی، ممنوع اعلام شد. زنان محجبه حق ورود به خیابانها یا استفاده از وسایط نقلیه را نداشتند. کسبه نیز مجاز به فروش اجناس به زنان با حجاب نبودند.[۱۸] آنهایی که جرئت میکردند در مقابل این بیقانونی خشونتبار ایستادگی کنند، با حمله و بیحرمتی مأموران شهربانی مواجه میشدند.[۱۹]
اجرای قانون
مأموران انتظامی مجاز بودند زنان محجبه را تعقیب نموده و به منزل آنها وارد شوند، صندوقهای لباس آنها را تفتیش کرده و اگر چادر بیابند به غنیمت برده یا آن را پاره کنند. به وزارت معارف نیز دستور داده شده بود که در کلیه مدارس دخترانه معلمان و دانشآموزان بدون حجاب باشند و در غیر این صورت به مدارس راه داده نشوند.[۲۰] کلیه حکام ولایات نیز دستور داشتند از پذیرفتن زنان باحجاب که به ادارات مراجعه میکردند، خودداری به عمل آورند. اما از سوی دیگر، مطابق بخشنامه و متحدالمالهایی که از طرف دولت صادر میشد، شهربانی موظف بود که در نهایت حفظ امنیت از هر نوع سوءاحترام به زنان بدون حجاب جلوگیری کند.
شدت تبلیغات بر ضد حجاب چنان گسترده بود که بسیاری از زنان معتقد و مؤمن که با مشکل منع استفاده از چادر مواجه بودند، منزوی شدند و بخشی از زنان که فعالیتهای اجتماعی داشتند از این فعالیتها دور ماندند. عدهای نیز بنا به ذوق و سلیقهٔ خویش با پوشیدن پالتو و مانتو و سرکردن چارقد و شالگردن یا استفاده از کلاههای بزرگی که تمام موهای آنها را در بر میگرفت، سعی میکردند حجاب اسلامی را حفظ کنند. اما دولت برای مقابله با این قبیل اقدامات نیز متحدالمالی به شمارهٔ ۲۹۷۰ مورخ ۱۱/۳/۱۳۱۵ صادر کرد مبنی بر اینکه از استعمال چارقد بانوان جلوگیری به عمل میآید.
اعمال کشف حجاب در شهرهای مذهبی با مشکلات بیشتری همراه بود. در شهر قم بانوان معلم تهدید به استعفا کردند. همچنین بسیاری از اهالی شهر، حتی پیش از ۱۷ دی که «روز آزادی زن و کشف حجاب» نام گرفت، به دلیل انتشار خبر برداشتن حجاب از رفتن دختران خود به مدرسه ممانعت به عمل میآوردند. اعلاناتی نیز از طرف مردم علیه حجابزدایی بر دیوارهای شهر نصب شده بود.[۲۱]
با صدور بخشنامه شمارهٔ ۵۴۱ مورخ ۳۰/۳/۱۳۱۵ از طرف وزارت داخله در شهر مشهد از گرمابههای زنانه التزام گرفته شده که هیچ زنی را بدون کلاه به حمام راه ندهند، و در صورتی که زنی با چارقد به حمام برود اسم او و همسرش راپرت داده شود و در این رابطه مأمورینی به طور محرمانه وضعیت خانمها و حمامیها را اطلاع میدادند. همچنین از گاراژهایی که در این شهر وجود داشت، التزام گرفته شده بود که زنان با چارقد را سوار نکنند. اجرای قانون رفع حجاب علاوه بر اینکه برای زنان مسلمان کشور ایجاد مزاحمتهای فراوان کرد، برای زنان مسلمان خارجی نیز که بنا به دلایلی مانند زیارت یا سیاحت در ایران به سر میبردند، مشکلاتی آفرید. به همین دلیل نیز از سوی دولت مقرر شد زنان اتباع خارجی یا باید از لباسهای ملی خود استفاده کنند یا اینکه به لباسهای غربی ملبس شوند و از استعمال چادرهایی که نسوان ایرانی سابقاً بدان ملبس بودند، اجتناب ورزند.[۲۲]
واکنش ها
نخستین واکنش جدی روحانیت علیه طرح حجاب زدایی از شیراز آغاز شد. در جشنی که با حضور «حکمت» وزیر معارف در مدرسه شاهپور برگزار شده بود. در این جشن عدهای از دختران جوان بر روی صحنه ظاهر شده به ناگاه حجاب خود را برداشتند و به پایکوبی پرداختند. این حادثه حتی اعتراض عدهای از حاضرین جلسه را نیز برانگیخت. فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز اجتماعی توسط سید حسامالدین فال اسیری برپا شد. وی در این سخنرانی به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخته و مردم را هشدار داد که مواظب توطئهها باشند. به دنبال این سخنرانی او را بلافاصله دستگیر و زندانی کردند.[۲۳]
آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی نیز از روحانیونی بود که با لحنی تند به رضاخان اعتراض میکند. از دیگر روحانیون صاحب نام این دوره امام جمعه تهران «حاج سیدمحمد» بود که در پی مخالفت با کشف حجاب محبوبیت خاصی در تهران و ایران پیدا کرد؛ زیرا که گفته بود اگر کشته شوم عیالم را بدون حجاب در مجلس جشن بی حجابی نخواهم برد.[۲۴] «سیدابوالحسن طالقانی» هم به علت اعتراض به اقدامات ضد اسلامی به ویژه کشف حجاب مکررا به زندان افتاد و یا تبعید گردید. سید محمود طالقانی فرزند او که در این ایام طلبهای پر شور بود، در سال ۱۳۱۸ در درگیری با پاسبانی که به اجبار قصد برداشتن چادر زنی را داشت به زندان افتاد.[۲۵] با سرکوب قیام گوهرشاد روحانیون در تنگنای بیشتری قرار گرفتند، بعد از اعلام رسمی کشف حجاب آنان را مجبور به سکوت کردند و دیگر فرصتی برای بیان آشکار مخالفت های خود نیافتند. تنها مورد استثنا مخالفت های روحانیون ولایات بود که البته مخالفتهایشان بازتابی فراتر از همان ناحیه نداشت و از سوی ماموران ولایت نیز به شدت با آنان برخورد میشد.[۲۶] سرکوب قیام مسجد گوهرشاد و برخورد تند رضاخان با ایت الله حائری پیش از قانون کشف حجاب توانست واکنشها را محدود کند.
لغو قانون کشف حجاب
پس از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۰، گروهی از زنان که از فشار حکومت پدرش سخت به ستوه آمده بودند در مخالفت با کشف حجاب، در معابر عمومی با چادر ظاهر شدند و مأموران حکومتی هم علیرغم وجود قانون کشف حجاب چندان که باید با آنان مقابله نمیکردند. در مهرماه همان سال آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی طی نامهای به نخست وزیر وقت خواهان کم کردن فشار بر زنان محجبه شد. در سال ۱۳۲۳ نیز آیت الله سید حسین طباطبایی قمی از مراجع وقت، نامهای به شاه جدید نوشت و از وی خواست کشف حجاب اجباری را الغا کند. سرانجام با مخالفت علما و مقاومت مردم، قانون کشف حجاب لغو گردید.[۲۷] انتشار دو فتوای «حاج حسین آقا بروجردی» و «حاج سید محمدتقی خوانساری» که دال بر لزوم حجاب و تحریم بی حجابی بود در آن روزها منتشر شد و از نظر فرهنگی و دینی مردم را به سمت حجاب تشویق کرد.[۲۸]
دی ماه، سالروز کشف حجاب توسط رضاخان
از سال 1313 که رضاخان در اولین و آخرین سفر خارجی خود به ترکیه تصمیم گرفت با زور چماق مانند ممالک فرنگی، اسباب ترقی و رفاه جامعه ایرانی را فراهم سازد، تا کنون 77 سال می گذرد. رضاخان مرده است و جوانان اکنون از این ادعای واهی، تنها فهرستی از خشونت و جنایات این قزاق چکمه پوش را در ذهن دارند.
سر کلاف کشف حجاب در ایران، به تنها سفر رضاخان به ترکیه بر نمی گردد؛ بلکه قصه از آن جا آغاز می شود که عده ای روشنفکر از فرهنگ برگشته، به فکر طبابت جامعه خود افتادند و این به ظاهر طبیبان با نسخه اشتباه خویش، علاج درد نکردند. آنها نسخه پیچیدند که از فرق سر تا نوک پا، غربی شویم؛ با این تصور ساده دلانه که دامن کوتاه و کلاه شاپو، ما را همانند جوامع غربی به پیشرفت می رساند و با پا گرفتن این اندیشه غلط، حکومت رضاخانی به قدرت رسید.
روشنفکران ایرانی به تنهایی به چنین اندیشه منوری نرسیدند؛ بلکه اعمال چنین سیاست هایی، در ترکیه توسط کمال آتاتورک، در ایران توسط رضاخان و در افغانستان توسط امان الله خان، به صورتی هماهنگ، توسط انگلیس تقویت و دنبال می شد؛ زیرا تضعیف و تحقیر باور اسلامی مردم منطقه، به معنای جلوگیری از شکل گیری مجدد تمدن اسلامی بود و تجددخواهی مورد تأیید انگلیس، این خطر را مهار می کرد.
امام خمینی(ره) تأکید می کرد که استعمارگران برای به یوغ کشیدن ما، ابتدا «به سراغ زنان ما آمدند». وی با آگاهی از این سیاست غرب فرمود: «آنان چون می دیدند که زنان در نهضت مشروطه و پس از آن، نقش برجسته ای داشته اند و آنها هستند که می توانند حتی مردان را به میدان مبارزه بکشند، نخست به سراغ زنان ما آمدند».
اولین زنی که در ایران کشف حجاب کرد
تساوی حقوق زن و مرد، یکی از دوازده تعلیم اجتماعی بهائیت است و کشف حجاب و بی بندوباری زنان و مردان، ذیل آن قرار می گیرد. در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کرد، زنی به نام زرین تاج بود که توسط سران بابیت، ملقب به طاهره و قره العین شد و تنها زنی است که از «حروف حی» محسوب می شود (لقبی که بر اساس حروف ابجد، به هجده نفر از اولین کسانی که به علی محمد باب ایمان آوردند، داده شد).
نخستین واقعه کشف حجاب در ایران، پس از اسلام، در بدشت- در استان سمنان - روی داد. در این مکان عده ای از بابیان به سرکردگی محمد علی قدوس و طاهره قره العین با دو هدف نجات باب از زندان ماکو و تعیین تکلیف بابیه با دین اسلام و اعلام جدایی و مخالفت صریح با دیانت حضرت ختمی مرتبت، دور هم جمع شدند.
در این مکان قره العین در برخوردی کاملا متضاد با دین اسلام و مغایر با شرایط اجتماعی زمان خود، با به نمایش گذاشتن سیمای برهنه خویش، اولین زنی بود که با نسخ رسوم گذشته، زمینه های اجتماعی گسترش لادینی و اباحی گری را که از مقاصد استعمار بود، فراهم ساخت.
بخش هایی از سخنرانی تاریخی امام خمینی (ره) در عصر عاشورای روز 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه، ناظر به دست داشتن بهائیت در توجه ویژه به زنان، به وسیله طرح مسائلی مانند کشف حجاب و تساوی حقوق زن و مرد است؛ «یک حقایقی در کار است. یک حقایقی در کار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی ها مراجعه کنید؛ در آن جا می نویسد: تساوی حقوق زن و مرد، رأی عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت می کنند. آقای شاه هم نفهمیده می رود بالای آن جا؛ می گوید: تساوی حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن این طور؛ بدبخت! نکن این طور. تعلیم اجباری عمومی نظامی کردن زن، رأی عبدالبهاء است... مطالب خیلی زیاد است؛ بیشتر از این معانی است که شما تصور می کنید. مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است».
تغییر کلاه مردان، مقدمه کشف حجاب
برای آماده ساختن زمینه کشف حجاب، مجلس در ششم دی ماه 1307، قانون متحدالشکل نمودن لباس ها را تصویب کرد. بر اساس این قانون، پوشیدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگی برای مردان، الزامی شد. تلاش های رضا خان باعث شد تا عده ای از زنان غرب زده، به ویژه زنان درباری و زنان دولت مردان، به صورت بی حجاب یا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومی ظاهر شوند و مردم نیز تحت تاثیر اختناق و ظلم رضاخانی، حساسیت لازم را از خود نشان ندادند. تعویض کلاه مردان، مقدمه کشف حجاب زنان بود و هیچ کس جرات نکرد به صورت آشکار به آن اعتراض کند.
قانون رضاخانی: روسپیان باید چادر سر کنند!
با اعلام قانون منع حجاب، آیین نامه زیر طی بخش نامه هایی به تمامی مراکز دولتی و غیردولتی ابلاغ شد:
1. اعطای وام به کارمندان دولت جهت خرید لباس مناسب برای همسرانشان، به منظور حضور در جشن ها و میهمانی ها.
2. توبیخ و در مواردی اخراج کارمندان دولت، در صورت عدم حضور آنها و همسرانشان (بدون حجاب) در ضیافت ها.
3. بازداشت و مجازات مخالفان کشف حجاب.
4. ممانعت از ورود زنان باحجاب به فروشگاه ها، سینماها، گرمابه های عمومی، درمانگاه ها و یا ممانعت از سوارشدن آنها به
درشکه و اتومبیل.
برای اهانت بیشتر به زنان چادری، روسپیان حق بی حجاب شدن نداشتند. مجله شهربانی نیز آماری از جرائم اعمال منافی را که در زیر چادر انجام شده بود، ارائه داد. حکومت با اقدام به این تبلیغات، سعی می کرد نماد عفت را به سمبل بی عفتی تبدیل کند.
جشن شیراز، مقدمه قیام مسجد گوهرشاد
برگزاری جشن های گرامی داشت بی حجابی در ماه های دی و بهمن 1314 در سراسر کشور، به ویژه در شیراز را می توان مقدمه قیام مسجد گوهر شاد نامید. چند ماه قبل از قیام مردم مشهد، برگزاری جشن شیراز با حضور علی اصغر حکمت، وزیر معارف، در 13 فروردین 1314ش. مقدمه قیام مسجد گوهر شاد شد. در این جشن پس از ایراد سخنرانی ها، در پایان جشن، عده ای از دوشیزگان بر روی صحنه نمایان شدند و ناگهان نقاب از چهره برگرفتند و ارکستر، آهنگ رقص می نواخت و دختران به پای کوبی پرداختند. روز بعد، این خبر مانند بمبی در شهر پیچید و عده ای از مردم در مسجد وکیل اجتماع کردند. در اولین اقدام، حسام الدین فال اسیری یکی از عالمان شیراز، به برگزاری چنین مراسمی اعتراض کرد و آن را از مظاهر بی دینی در جامعه نامید.... اعتراض او باعث شد تا بلافاصله دستگیر و زندانی شود.
قیام مسجد گوهرشاد
پس از واقعه کشف حجاب در جشن شیراز و دستگیری و حبس آیت الله فال اسیری و بی حرمتی به وی، موجی از اعتراضات در کشور، به ویژه در حوزه های علمیه قم، مشهد و تبریز به راه افتاد. در تبریز، دو مرجع عالیقدر، سید ابوالحسن انگجی و میرزا صادق آقا به تغییر لباس و کلاه شاپو، اعتراض کردند و به سمنان تبعید شدند. «در مشهد هم که دستور تغییر لباس رسیده بود و خبر جشن شیراز و گرفتاری فال اسیری و تبعید دو نفر از عالمان تبریز منعکس شده بود، غوغایی برپا شد و مراجع روحانی سخت ناراحت شدند و برای بحث و گفت وگو درباره تغییر لباس و سخت گیری هایی که در باره معممین
شده بود، جلساتی تشکیل دادند. در این جلسات که آیت الله حاج آقا حسین قمی و آیت الله سید یونس اردبیلی و فرزند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و جمعی دیگر از عالمان و مدرسان درجه اول مشهد شرکت داشتند، مسئله تغییر لباس مطرح شد و بیان شد که این تغییر لباس، به برداشتن حجاب منتهی خواهد شد و باید به شدت از آن جلوگیری شود.
تا این زمان، برخی از عالمان معتقد بودند که کارهای صورت گرفته، بدون اطلاع شاه بوده، وی مخالف این اعمال ضد دینی است؛ اما علی اصغر حکمت طی نطقی در میدان جلالیه تهران، با حضور رئیس الوزراء (ذکاء الملک)، به طور آشکار اعلام کرد که گمان مردم مبنی بر عدم آگاهی رضاشاه از جشن شیراز و خود سرانه بودن این حادثه، اشتباه محض است. در این نطق، حکمت گفت که وقوع این حادثه، مستقیماً به دستور شخص رضاشاه بوده است. این اظهارت و وقوع این حوادث در کشور، پس از درج در مطبوعات، در سطح شهر مشهد هم انتشار یافت. آیت الله سید عبدالله شیرازی که در این زمان در مشهد حضور داشت و از نزدیک شاهد این وقایع بود، می گوید: چون روزنامه حاوی درج این مطالب برای آیت الله قمی ارسال شد. ایشان پس از مطالعه این اخبار و جریانات، گریه کرد و گفت: «خلاصه، اسلام فدایی می خواهد و من حاضرم فدا شوم».
اشاره آیت الله حائری به رگ های گردنشان
مهم ترین مخالفت علما و مراجع قم با رژیم رضا شاه، در ماجرای کشف حجاب بروز یافت. مرحوم آیت الله حائری ضمن رعایت تمام جوانب قضایا و بدون این که بهانه ای به دست رژیم طاغوت بدهد، از مسئله کشف حجاب اظهار نفرت نمود و چون احساس کرد این نقشه شوم، جدّی است و کارگزاران رژیم به شدّت پی گیر عملی ساختن آن، حتّی در شهر مذهبی قم هستند، به عنوان اعتراض، جلسات درس و بحث و نماز جماعت خود را تعطیل کرد و تنفّر خویش را از حوادث پیش آمده، اعلان کرد و چون عدّه ای از روحانیون و بازاریان نزد وی آمدند و در خصوص کشف حجاب و عوارض ناگوار آن مطالبی به عرض رسانیدند، آن مرجع عالیقدر به رگ های گلویش اشاره کرد و گفت: باید تا پای جان مقاومت نمود. من ایستاده ام؛ زیرا مسئله حجاب، از ضروریات دین است و بنا به نص قرآن، واجب شمرده می شود.1
مهاجرت آیت الله حسین قمی به تهران
آیت الله حاج آقا حسین قمی برای مذاکره با رضاخان پیرامون مسائلی که به واسطه کشف حجاب پیش آمده بود، به تهران رفت. قبل از حرکت، از وی درباره نحوه عملکرد و این که در ملاقات با شاه چه خواهد کرد، سؤال شد و وی در پاسخ گفت: «اول اصرار و التماس می کنم که از برنامه های ضددینی و اسلامی خود دست بردارد و اگر موافقت نکرد، دست او را می بوسم و اگر باز هم موافقت نکرد، خفه اش می کنم». وی در تصمیم خود قاطع بود؛ به طوری که قبل از عزیمت به تهران گفت: اگر جلوگیری از این عمل خلاف مذهب، منجر به کشته شدن ده هزار نفر و خودم هم بشود، باز هم ارزش دارد.
بهلول و پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد
پس از ورود مرحوم شیخ محمد تقی بهلول از فردوس به مشهد و اطلاع از هجرت و زندانی شدن آیت الله قمی، وی در اعتراض به شرایط پیش آمده، سخنرانی کوتاهی کرده و به واسطه این سخنرانی، دست گیر شد و پس از آزادی، وی در سخنرانی دیگری، پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد را مطرح کرد و گفت: «... کار از کار گذشته و ما نباید نرمی نشان دهیم. باید پایمردی کرده، مقاومت کنیم یا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد کرده و احکام اسلامی را جاری کنیم یا همه کشته شویم».
با وجود مذاکره بهلول با سران نظامی شهر مشهد و تلگراف عالمان مشهد به رضاخان و درخواست برای حفظ حرمت استان مقدس رضوی، نظامیان، صبح یکشنبه روز 21 تیرماه 1314ش. با یورش به متحصنین در حرم به سرکوب آنها پرداختند، پس از مدتی، مقاومت مردم در مقابل تجهیزات نیروهای رژیم شکسته شد و آنها قتل عام شدند. عمق جنایت رضاخانی به حدی بود که بر اساس مشاهدات یکی از حاضرین، تعداد کامیون هایی که مجروحین و کشته شدگان قیام مسجد گوهر شاد را خارج می کردند، 56 کامیون ذکر شده است که در محله خشت مال ها و باغ خونی مشهد در گودالی ریخته شدند؛ در حالی که بعضی از آنها هنوز زنده بودند.
نتایج قیام مسجد گوهرشاد
1. این قیام، مشروعیت خاندان پهلوی را زیر سؤال برد و به عنوان نقطه اوج مبارزات مردم بر ضد حکومتی که با مذهب سر ستیز داشت، همواره تنور مبارزه را گرم نگه داشت.
2. این حادثه به مردم ایران ثابت کرد که مدرنیته مورد نظر غرب و ترقی غربی، هرگز با اعتقادات و دیانت آنها سر سازگاری ندارد و نیز موجب تقویت پایگاه روحانیت شیعی به عنوان تنها نهاد متولی دیانت مردم شد. قیام مسجد گوهرشاد، اگرچه به ظاهر شکست خورد، ولی افق های جدیدی از مبارزه دینی تحت نظارت مرجعیت شیعی را برای مردم ایران گشود.
دستاورد اصلی قیام مسجد گوهر شاد، نشان دادن ماهیت اصلی تمدن و رفاه غربی به جامعه ایرانی بود. با این قیام و کشتار وحشیانه رضاخان در آستان مبارک رضوی، ثابت شد که نسخه تجویزی روشنفکران برای مدرن شدن جامعه ایران، نه تنها به مقدس ترین اعتقادات آنها، بلکه به جان آنها نیز رحم نمی کند.
این دستاورد بعدها خود را در قالب انقلاب اسلامی و حضور پر شور زنان باحجاب در تظاهرات برضد رژیم شاهنشاهی به خوبی نشان داد.