دشمن شناسی از دیدگاه مقام معظم رهبری

به طور کلی در مورد دشمنان، دو نظریه وجود دارد: نظریه توطئه و نظریه توهم توطئه.

1. نظریه توطئه:

عده ای بر این باورند که هر چه در اجتماع اتفاق می افتد نتایج مستقیم نقشه هایی است که افراد یا گروه هایی نیرومند، طرح ریزی کرده اند و می گویند: در جهان همه توطئه ها، به آمریکا، صهیونیست ها، صاحبان انحصارات، سرمایه دارها و استعمارگران برمی گردد.« خوی تجاوزگری قدرت های بزرگ جهانی ودرراس همه آمریکاعلیه توده های مردم دنیا و جهان اسلام بی پایان است»[2]

2. نظریه توهم توطئه:

در مقابل نظریه قبل، عده ای معتقدند که توهم توطئه و دیدن دست بیگانه، در همه مسائل و جریانات، سبب می شود که ملت دچار بی عملی و انفعال شود و در سرنوشت و بهبود حیات خودش شرکت نکند اینان به عنوان مثال، نظری را که در داخل کشور ما راجع به توطئه های اسرائیل و آمریکا وجود دارد، مطرح می کنند. و معتقدند: توطئه هایی که در این زمینه ادعا می شود صحّت ندارد و کسی که به توهم توطئه مبتلا است، تمام وقایع عمده سیاسی، سیر حوادث و مشی وقایع تاریخی را در دست پنهان و قدرتمند سیاست بازان بیگانه و سازمان های مخوف سیاسی و اقتصادی و مذهبی وابسته به آن ها می پندارد و حتی تمام جنگ ها، شورش ها، عقب ماندگی ها و وابستگی های سیاسی و سقوط ارزش پول و... را محصول دست پنهانِ بیگانه می داند.

3. نقد نظریه توهم توطئه:

نظریه توهم توطئه، دقیقا نقطه مقابل دیدگاه رهبری در خصوص دشمن می باشد؛ زیرا رهبری به طور مکرر متذکر می شود که پای ابرقدرت ها و دشمنان در توطئه ها دیده می شود.

با نگاهی به تاریخ و تجارب درخشنده دولت هاومخصوصا انقلاب اسلامی، پذیرش این دیدگاه (توهم توطئه )را که پنداری ناآگاهانه و ساده اندیشانه است، رد می کند. و باید با این نوع ساده اندیشی، مقابله کرد؛ در غیر این صورت دشمن در دستگاه های سیاسی و فرهنگی کشور نفوذ خواهد کرد.

مقام معظم رهبری نیز می فرماید: «وقتی انسان می بیند دستگاه های تبلیغاتی دشمن، دستگاه تبلیغاتی مزدور آمریکا، دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیس، دستگاه تبلیغاتی دولت غاصب صهیونیست، برای فلان لایحه در مجلس یقه می درانند، جنگ روانی می کنند، به خاطر فلان زندانی، به خاطر فلان مسؤ ول، دلسوزی دایه مهربان تر از مادر را نشان می دهند، انسان حق دارد به شک بیفتد... دشمن، امروز امیدوار است، شاید بتواند از ساده اندیشی استفاده کند، جای پای خود را در دستگاه های سیاسی کشور و دستگاه های فرهنگی کشور باز کند... امروز، روز حساسی است. این روزگار، روزگار حساسی است»[3]

بنابراین مقام معظم رهبری ضمن ردّ نظریه توهم توطئه می فرماید: اگر فرض کنیم که دشمن بر سر هر راهی وجود دارد، خردمندانه نیست که انسان، دشمن را نبیند، وجود او را عدم فرض کند، چطور علیه ما توطئه نیست؟ بعضی گفتند شما توهم توطئه می کنید! توطئه ای وجود ندارد! من در پاسخ، نشانه های توطئه و نشانه های خصومت را از اول انقلاب تا امروز در یک فهرست طولانی معرفی می کنم، و نشان می دهم، چطور علیه ما توطئه نیست؟ در اول پیروزی انقلاب آشکارا با انقلاب مخالفت شد، و این سلسله تا امروز ادامه دارد، و ما امروز به معنی حقیقی کلمه در دنیا دشمن داریم.[4]

در بیانات دیگری ایشان می فرماید: بعضی ها می گویند ما توهم می کنیم که علیه ما توطئه است و دشمنی وجود دارد. خیلی خوب، حالا کسانی که دلشان می خواهد چشم خودشان را روی هم بگذارند و بگویند (ان شاءاللّه گربه است )، امّا واقعیت که عوض نمی شود، وجود دشمن با به خواب رفتن من و شما که از بین نمی رود... با ندانستن ما، یا خود را به ندانستن زدن، دشمن، از دشمنی خود دست برنمی دارد، افرادی مایلند اثبات کنند نخیر، ملت ایران هیچ دشمنی ندارد، کنار خانه خودتان بنشینید و به کار خودتان سرگرم باشید، خاطرتان هم جمع باشد که همه جا امن است و امان، نه ! این حرف ها واقعیت ندارد.[5]

اقسام دشمنان:

با توجه به دیدگاه های رهبری، می توان در یک تقسیم بندی کلی، دشمنان نظام اسلامی را به دو قسم، دشمنان داخلی و دشمنان خارجی تقسیم کرد:

علل و اهداف دشمنی با نظام اسلامی:

ازمهمترین علل دشمنی استعمارگران ازمنظررهبری می توان به موارد ذیل اشاره نمود.

1. گسترش اسلام در دنیا و به خطر افتادن منافع استعمارگران:

از دیدگاه رهبری،یکی از علل اصلی دشمنی اجانب، هماناگسترش اسلامِ ناب در بین کشورهای جهان می باشد، چرا که آن ها پی برده بودند که اگر اسلام و احکام اسلامی در میان مسلمانان جایگاه واقعی خود را پیدا کند و به دیگر کشورها برسد، منافع آنها به خطر خواهد افتاد. لذا از روز اول بنای مقابله و مخالفت با اسلام و نظام اسلامی را گذاردند. و« همه آنها ازاسلام ناراحتند و رنج می برند و همه آن دولت ها و قدرت هایی که عظمت اسلام را به زیان خودشان می بینند، امروز درمقابل اسلام، صف آرایی کردند»[6]

2. نفی سلطه سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی دشمنان:

پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری امام و مردم،دستاوردهای فراوانی به همراه داشته که از جمله آنها نفی سلطه سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی بیگانگان بود است.

بنابراین مهم ترین دستاورد داخلی انقلاب اسلامی،«قطع دست بیگانگان و چپاولگران و سلطه گران نامشروع از ایران و ملت و منابع وثروتهای آن»[7] بوده است.

اهداف دشمنی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دشمن برای اعاده حیثیت و نیز منافع از دست رفته خود، از بین بردن نظام اسلامی را در دستور کار خود قرار داد.

از منظر رهبری، بعضی ازراهکارهایی که دشمنان در جهت براندازی نظام درتلاش هستند، عبارتنداز،

1. تضعیف و تخریب باورهای دینی.

حفظ هویت فرهنگی و دینی نشانه ای از شخصیت و استقلال ملت هاو تضعیف آن نشانه وابستگی ملت ها است. اعتقاد به حفظ (هویّت دینی ) و دفاع از آن تا پای جان، نظام نوپای جمهوری اسلامی را برپا کرد و آن را در برابر تهاجمات گوناگون دشمن، مقاوم و پایدار نمود. اگر دشمن بتواند این اعتقاد را از ذهن مردم بزداید، مقاومت ها و ایثارها و فداکاری ها هم به دنبال آن از بین خواهند رفت و کشور دوباره در سلطه اجانب قرار خواهد گرفت. آیت الله خامنه ای در این باره می فرماید:«آنها حاضرنیستند ببینند درمقابل چشمشان پرچم دین و دمکراسی روی یک علم برافراشته شود. سعی آنها این است که بین مردم سالاری و دین فاصله ایجاد کنند.»[8] و براین اساس « تلاش دشمن این است که مردم را ازنظام اسلامی دلسرد و پایه های ایمان و عقیده وعمل دینی را درمردم سست کند.»[9]

2. تضعیف ارکان نظام اسلامی.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از نهادهای خودجوش انقلابی،فعّالیّت های خود را شروع کرده، و با الهام از رهنمودهای رهبری نظام به کار خود ادامه دادند. از جمله اهداف دشمن در جهت براندازی نظام اسلامی، تضعیف و تخریب این ارکان نظام می باشد که نقش مهمّی در تداوم پیروزی انقلاب ایفا می کردند. ازمهمترین اهداف دشمن در این زمینه تضعیف اصل ولایت فقیه بوده است. اصل ولایت فقیه به عنوان مهم ترین رکن نظام جمهوری اسلامی به شمار می رود؛ اصلی که نظام اسلامی را یک نظام دینی قرار داده و سببِ امتیاز آن از نظام های موجود دنیا شده است ؛ به همین دلیل این رکن مورد هجوم دشمن قرار گرفته،که گاه توسط عوامل داخلی دست به انجام آن ها می زند. رهبری دراین باره می فرماید.« استکبار جهانی این بار تصور کرد که می تواند روش مؤثرتری را برای مبارزه با انقلاب اسلامی تجربه کند و بر همین اساس پس از مطالعه زیاد به این نتیجه رسید که باید رهبری انقلاب را هدف قرار دهد، زیرا می داند که با وجود یک رهبر مقتدر در ایران اسلامی، همه توطئه های آنها نقش بر آب خواهد شد.»[10]

ایشان درادامه می فرماید «رهبری یعنی آن نقطه ای که مشکلات لاعلاج دولت به دست او حل می شود، نفس او حقیقت را برای مردم روشن و توطئه دشمن را بر ملا می کند، تبلیغات دروغ و ترفندهای گوناگون دشمن را افشا می کند و به مردم امید می دهد. در برابر توطئه سیاسی بین المللی می ایستد و تمامیت انقلاب را در مقابل توطئه گران قرار می دهد و دشمن را وادار به عقب نشینی می کند، رهبری در برابر اختلاف افکنیهای دشمن، مایه الفت و مانع تفرقه می شود و دستها را در دست هم می گذارد.»[11]

3. تضعیف روحانیت.

بی تردید حضور روحانیتِ آگاه و متعهد، در خیل عظیم نیروهای مردمی، نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کرد. پیش قراولانی که در راه اعتلای کلمة اللّه و احیای اسلام ناب محمدی (ص ) از هیچ کوششی دریغ نکرده و هم چون مراد و مقتدای خود، جان بر کف پذیرای هر گونه خطر گردیدند. به همین دلیل هم آماج حملات دشمنان و وابستگان آن ها قرار گرفتند. ازاین رو رهبری می فرماید.« دشمنان اسلام از مقابله با نظامی که منافع نامشروع استکبار را در منطقه برهم زده است، دست نخواهند کشید و با آن آشتی نخواهند کرد. تجربه های شکست خورده آنان سبب شده است که روشهای خود را در مقابله با ملت ایران پیچیده تر کنند و امروز به این نتیجه رسیده اند که برای زدن و کوبیدن انقلاب، باید به سراغ حوزه های علمیه و دانشگاهها و یا یک فرد معمم بروند، تا بلکه از طریق آنها به هدف خود برسند، اما توطئه گران از بیداری حوزه و دانشگاه و هوشیاری بزرگان این کشور غافل بودند.»[12]

4. القای ناکارآمدی دین.

القای ناکارآمدی دین، از سوژه های مهمی بود که در جهت از بین بردن هویت دینی نظام اسلامی توسط بیگانگان در دستور کار قرار گرفت. طرح شبهاتی در خصوص محدودیّت قلمرو احکام دینی و نفی جاودانگی احکام اسلامی، نمونه ای از این حرکت دشمن در جهت القای ناکارآمدی دین محسوب می گردد که در ذیل به بعضی از آن ها اشاره می شود.

اسلامِ هزار و چهارصد سال پیش در مورد مفاهیم اجتماعی امروز نظر ندارد و اگر هم مطلبی داشته باشد قرائت ها از آن متفاوت است و در تعارضِ با هم، همه ساقط می شوند.

فقه قابلیت اجرا در همه زمان ها را ندارد و حکومت دینی به معنی اجرای احکام شریعت نیست

«: استکبار در سی سال اخیر همه امکانات سیاسی اقتصادی و نظامی خود را برای نابود کردن انقلاب اسلامی به کار گرفته است اما به این نتیجه رسیده که حمایت بی دریغ ملت و اتکای نظام اسلامی به ایمان عمیق مردم، از بین بردن جمهوری اسلامی را ناممکن کرده است و به همین علت با همه توان، خنثی کردن وجهه ضداستکباری و کاهش محتوای دینی و روح انقلابی نظام را دنبال می کند که این واقعیت هوشیاری کامل ملت و مسئولان را می طلبد»[13]

5. تفکیک دین از سیاست.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران توانست معادلات سیاسی جهان را برهم زده و با ارائه نوعی حکومت دینی، دین را در تمام عرصه ها مطرح کند. ظهور این حکومت دینی که بیانگر جامعیت دین اسلام بود، بیگانگان را به فکر مقابله با این جریان دینی انداخت.

«دشمنان اسلام درطول یک قرن و نیم گذشته سعی کرده بودند اسلام رابه طورکلی ازعرصه زندگی جامعه بیرون رانده و باطرح نظریه جدایی دین ازسیاست، دینداری رافقط پرداختن به عبادت و اعمال شخصی قلمداد کنند و با حذف اسلام ازصحنه سیاست جهان، کشورهای اسلامی راعرصه غارتگری ها و تاخت و تازهای سیاسی خود نمایند.»[14]

6. شکست و نابودی اسلام و نظام اسلامی.

ایمان و باورهای دینی مسلمانان همواره مهم ترین نقش در پیروزی مسلمانان و حفظ روحیه ایستادگی و مقاومت ملت های مورد ستم بوده است. باید اذعان کرد پیروزی انقلاب اسلامی نوید حضور دوباره دین و نظام مبتنی بر احکام دینی را بشارت داد.

تاریخ گواه خوبی بر این ادعا است که استکبار جهانی و وابستگانش نسبت به انقلاب ها و نهضت هایی که مبتنی بر مکتب بوده اند سخت دشمنی کرده، حیات این انقلاب ها را مساوی با زوال و نابودی خود می دانند. « آنچه که بدخواهان ودشمنان این ملت درپی آن هستند، سلب این انگیزه وایمان ازمردم است»[15]

شیوه های دشمن در مبارزه با نظام اسلامی.

در موضوع دشمن شناسی، توجه به شیوه و روش دشمنان در جهت براندازی نظام اسلامی بسیار مهم است. ازمهمترین شیوه دشمن عبارتنداز؛

1. تحقیر فرهنگ اسلامی.

دشمن به خوبی درک کرده است که اگر ملتی از نظر فرهنگی، اتکاء به فرهنگ خود نداشته باشد زمینه فروپاشی استقلال فکری آن ها و در نتیجه پذیرفتن همه نوع زمینه های استعماری توسط آنان، فراهم خواهد بود. رهبر انقلاب، تهاجم و شبیخون فرهنگی را از جمله علائم تلاش جبهه استکبار برای بی محتوا کردن نظام اسلامی خوانده و تأکید کرد «درک هوشمندانه این موضوع و دفاع از «ارزشهای اسلامی و انقلابی»، وظیفه اینجانب و مردم است که به فضل الهی، مردم، امروز با هوشیاری، درک بالا و قدرت تحلیلِ تحسین برانگیز، در صحنه حاضرند»[16]

2. استفاده از روش های گوناگون تبلیغی.

تبلیغات و جنگ روانی از کارآمدترین روش های دشمن برای دست یابی مجدد به منافع از دست رفته خود در ایران است. رهبری می فرماید.« یکی ازتوطئه ها و تهدید های دشمن، ایجاد اختلاف بین و دردرون کشورهای اسلامی است. در واقع، بهترین ابزار و وسیله ای که دشمن دراختیاردارد، این است که بین مسلمین اختلاف ایجاد کند»[17]

3. ترویج آزادی وارداتی.

از شیوه های دیگر دشمن در جهت رسیدن به مقاصد و نیّات پلید خویش، ترویج آزادی وارداتی (اشاعه بی بند و باری و فساد) می باشد. جریان تاریخی فروپاشی تمدن اسلامی در (اندلس ) سند گویایی است که پرده از حرکات پنهانی دشمن برمی دارد. مقام معظم رهبری معتقد است درتفکر اسلامی و مکاتب غربی تفاوتهای اصولی واساسی دربیان مرزهای آزادی و تعیین چارچوب ان وجود دارد. و اگر بخواهیم نسبتی بین تفاوت آزادی درغرب و اسلام ارائه دهیم این نسبت عموم و خصوصی من وجه خواهد بود. «درتفکر اسلامی و مکاتب غربی تفاوت های اصولی و اساسی دربیان مرزهای آزادی و تعیین چارچوب آن وجود دارد.... اسلام در برخی از زمینه ها دایره را از این محدودتر می کند و در بعضی از زمینه ها آن را گسترش می دهد و به اصطلاح طلبگی ، بین نظر اسلام و نظر رایج دردنیای غرب درباب، آزادی، عموم و خصوص من وجه است. دربرخی ازچیزها مانظر غرب رابسیار محدود، تنگ بینانه و دربعضی ازامور آن رابیش ازحد وسعت یافته و نزدیک به بی بند و باری می دانیم [18]

ایشان می فرماید «یک انسان برای اینکه آزاد باشد کافی نیست که زیرسلطه انسان دیگر یا حکومت جبارنباشد، بلکه لازم است که زیر سلطه قوه غضبیه و شهویه خودش هم نباشد انسانی که براثر ضعف،ترس، طمع، حرص و شهوات نفسانی مجبور می شود تحمیلات و محدودیتهایی را قبول کند آن انسان هم درحقیقت آزاد نیست»[19]

4. تفرقه افکنی

از قدیمی ترین و مؤ ثرترین شگردها و شیوه ها جهت مقابله با یک حکومت و در نهایت براندازی آن، ایجاد (تفرقه ) در بین اقشار گوناگون آن ملت می باشد.

دشمنان جمهوری اسلامی، از همان آغاز، به این شیوه روی آوردند.رهبری می فرماید.« استکبارتلاش می کند تک تک دولت ها و حکومت های اسلامی را با چیزهای جزیی و با وعده ای واهی ازبدنه دنیای اسلام جدا کند ووضع همین چیزی می شود که هم اینک درجهان اسلام وجود دارد»[20]

5. ایجاد ناامنی و هرج و مرج.

از دیگر شیوه های دشمن جهت مقابله با نظام اسلامی، ایجاد ناامنی و هرج و مرج می باشد. ایجاد ناامنی زمینه مناسبی برای تضعیف روحیه مقاومت و ایستادگی مردم خواهد بود و توجه کارگزاران نظام را از موضوعات کلیدی و اصلی به موضوعات فرعی و جنبی سوق می دهد.

دلسرد و ناامید کردن مردم، ایجاد حس بی اعتمادی نسبت به مسؤ ولان نظام، اعلام وجود مشکلات، موانع و تنگناهای مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و نظامی و القای این که این مشکلات حل نشدنی است، برخی از مواردی است که با پیروزی انقلاب اسلامی از طریق دشمن، در جهت ایجاد ناامنی به کار گرفته شد. «امروزاگر دردنیا ظلم وجود دارد، اگرسلطه وجود دارد، امروز اگرتمدن خشن غربی، دنیا را پرکرده است وغارت اموال ملتها به وسیله مراکز جهانی وجود دارد، اینها به خاطر وجود هرج ومرج وانزوای اخلاق انسانی است»[21]

6. به کارگیری ابزاری روشنفکرنماها و احزاب.

برجسته ترین ویژگی انقلاب اسلامی ایران، احیای هویت دینی بود که با رهبری های خردمندانه امام به ثمر نشست. دشمن که برای نابودی این هویت دینی از همه ترفندها و حیله ها استفاده کرده بود، این بار به فکر استخدام تعلیم یافتگانِ فرهنگ غرب، یعنی روشنفکرنماهای وابسته افتاد. این افراد وابسته که توسط بیگانگان انتخاب می شوند، نسل جوان را آماج تیرهای زهرآگین استعمار قرار می دهند و ضمن دفاع از فرهنگ غربی و ره آورد آن، دین و فرهنگ دینی را زیر سؤ ال می برند. رهبری در مورد روشنفکر درایران می فرماید: «من بارها گفته ام که روشنفکری در ایران، بیمار متولّد شد. مقوله روشنفکری، با خصوصیّاتی که در عالم تحقّق و واقعیّت دارد - که در آن، فکر علمی، نگاه به آینده، فرزانگی، هوشمندی، احساس درد در مسائل اجتماعی و بخصوص آنچه که مربوط به فرهنگ است، مستتر است - در کشور ما بیمار و ناسالم و معیوب متولّد شد. چرا؟ چون کسانی که روشنفکران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدمهایی ناسالمند.»[22]

راه حل های مبارزه با دشمن:

از مهمترین راه حل مبارزه با دشمن ازمنظر و نگاه رهبری، توجه به سه اصل اساسی است:

1. هوشیاری و درک موقعیت:

2. جرأت اقدام و نترسیدن از سختی ها و خطرها:

3. ایمان و امید به آینده:

ایشان نسبت به این سه اصل می فرماید « هوشیاری و درک موقعیت جرأت اقدام و نترسیدن از سختی ها و خطرها و ایمان و امید به آینده سه درس مهم [هستند] این درسهای مهم، راهگشای امروز و آینده ملت و کشور است».[23]

ایشان از یک طرف از مردم می خواهد که هوشیار باشند زیرا «دشمن گاهی با ده واسطه یک فرد ساده لوح و بیچاره ای را تحریک می کند که حرفی را بزند و یا موضعگیری غلط و ناشیانه ای را انجام دهد؛ و ممکن است چنین فردی، حتی خودش هم نداند که عامل دشمن است. بنا بر این باید هوشیار بود؛ و من امیدوارم که ملت ایران در شناخت دشمن اشتباه نکند. دشمن، استکبار جهانی است. دشمن، آمریکاست و دشمن، صهیونیستها هستند.»[24]

وازطرف دیگرعلاوه برهوشیاری وآگاهی مردم، آمادگی لازم جهت مبارزه با دشمنان اسلام را داشته باشند.« ملت ایران به همان نسبت که دشمن، روشهای خود را در توطئه علیه ایران اسلامی پیچیده تر می کند، باید بر هوشیاری و آگاهی خود بیفزاید و با آمادگی معنوی، فکری، سیاسی و حفظ وحدت و اتصال و ارتباط با یکدیگر، چهره دشمن را در هر لباسی که هست، شناسایی کند.»[25]

ضرورت دشمن شناسی

بی شک دشمن شناسی از محوری ترین مباحث در موضوع دفع تهدیدها و دفاع از یک ملت بشمار می آید. چه بسا امتهایی که در طول تاریخ در اثر غفلت از دشمنان و فقدان آگاهی و بصیرت لازم سیاسی و اجتماعی در شناخت توطئه های بیگانگان و اتخاذ مواضع به موقع و صحیح توسط نخبگان و خواص آن جامعه به سرنوشتی هلاکت بار منجر گردیده اند.
امیر مؤمنان علی(ع) در کلام خود دراین باره می فرمایند: «من نام عن عدوه انبهته المکاید.(1)» (کسی که در برابر دشمنش به خواب رود (از او غافل بماند) حیله های (غافلگیرانه دشمن) او را از خواب بیدار می کند)
در همین رابطه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی(ره) می فرمایند: «نباید غافل باشیم، ما باید بیدار باشیم و توطئه های آنها را قبل از اینکه با هم جمع بشوند، خنثی کنیم. (2)»
همچنین رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اولین روز سال 86 در مشهد مقدس در این باره می فرمایند: «یک ملت باید دشمن را بشناسد، نقشه دشمن را بداند و خود را در مقابل آن تجهیز کند. (3)»

اقسام دشمنان

در یک تقسیم بندی کلی دشمنان ملت بزرگ و انقلابی ایران را در شرایط کنونی می توان به دو بخش دشمنان درونی و بیرونی تقسیم نمود «ما دو دشمن داریم؛ یک دشمن، دشمن درونی است، یک دشمن، دشمن بیرونی است. دشمن درونی خطرناک تر است. (4)»

تشریح ابعاد مختلف دشمن درونی

ازجمله عوامل عقب ماندگی ملت ها که زمینه تسلط بیگانگان را بر منابع مادی و معنوی یک کشور فراهم می سازد، پدیده شوم تنبلی اجتماعی و عدم خودباوری و اعتماد به نفس در یک ملت می باشد که رهبر معظم انقلاب با نگاه نافذ خود از آن بعنوان دشمن درونی ملت بزرگ ایران یاد نموده و می فرمایند: «اگر ملتی این بیماری ها را داشته باشد، این ملت پیشرفتش ممکن نیست، اگر ملتی مردمش تنبل باشند، ناامید باشند، اعتماد به نفس نداشته باشند، با همدیگر پیوند نداشته باشند، به همدیگر بدبین باشند، از آینده ناامید باشند، چنین ملتی پیش نخواهد رفت، اینهامثل موریانه ای که در درون پایه بنا بیفتد، بنا را ویران می کند.»

تشریح ابعاد مختلف دشمن بیرونی و برنامه های آن

رهبر معظم انقلاب دشمن بیرونی ملت ایران را نظام سلطه بین المللی دانسته و جنگ روانی، جنگ اقتصادی و همچنین مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی کشور را ازجمله محورهای مهم برنامه های دشمن بیرونی ارزیابی نمودند «دشمن بیرونی عبارتست از نظام سلطه بین المللی، یعنی همان چیزی که به آن استکبار جهانی می گوییم... امروز مظهر این دشمن عبارتست از شبکه صهیونیسم جهانی و دولت کنونی ایالات متحده آمریکا. (5)»
«امروز دشمنان بیرونی ما هم برای ملت ایران نقشه دارند. ما سیاست های پنج ساله خودمان را تعریف می کنیم، افق چشم انداز بیست ساله را تعریف می کنیم، برای اینکه راه را مشخص کنیم، دشمن ما هم همین طور، او هم برای ما برنامه دارد، او هم سیاستی دارد، باید سیاست او را بشناسیم. من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم: «اول جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم، مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی. (6)»

 

تشریح ابعاد مختلف جنگ روانی دشمن

یکی از مهمترین ابعاد جنگ دشمنان بیرونی، بهره گیری از جنگ روانی می باشد که در آن تلاش بر این است که با طراحی قبلی و حتی المقدور بدون بکارگیری از ابزار نظامی به نتایج موفقیت آمیز یک جنگ تمام عیار در عرصه دیپلماسی، سیاسی فرهنگی اجتماعی دست یافت در تعریف جنگ روانی آمده است: «عملیات روانی شامل اقداماتی از پیش تعیین شده برای انتقال اطلاعات و شواهد معین به مخاطبین با هدف تأثیرگذاری بر احساسات، انگیزه ها، اهداف و نیز تأثیر بر رفتار دولت ها، سازمان ها، گروهها و افراد می باشد. (7)»
آنچه می توان از آن بعنوان مهمترین محورهای عملیات روانی دشمن در کلام رهبر معظم انقلاب نام برد عبارتند از:
1- مرعوب کردن مسئولین، شخصیتهای سیاسی و نخبگان کشور
2- تضعیف اراده عمومی مردم.
3- تغییر درک صحیح مردم از واقعیت های موجود جامعه.
4- سلب اعتماد ملت از مسئولین کشور.
5- ترویج شایعه تحریم و فشار اقتصادی بر کشور.
6- ترویج شایعه بکارگیری ابزار خشونت بر علیه ملت ایران.
7- عوض کردن جای متهم و مدعی با ابزار تبلیغاتی و رسانه ای.
8- ترساندن ملت های منطقه از ملت ایران و انقلاب اسلامی.
9- دامن زدن به اختلافات مذهبی، قومی، جناحی، سیاسی و رقابت های صنفی
یکی از ابزارهای مهم دشمن در جنگ روانی ایجاد اختلاف و تشتت آراء در بین یک ملت با بهره گیری از گروهها، شخصیت ها و جریانات سیاسی وابسته به خود می باشد که رهبر معظم انقلاب در کلام خود این دسته از عناصر سیاسی را نصیحت دوستانه نموده و فرمودند: «من به همین مناسبت به عناصر سیاسی داخلی هم دوستانه نصیحت می کنم، مراقب باشند، طوری حرف نزنند، طوری موضعگیری نکنند که به مقاصد دشمن در این جنگ روانی کمک شود. (8)»
به همین مناسبت مقام معظم رهبری در موضوع فناوری هسته ای نیز به عده ای که در داخل کشور همان حرف های دشمن را تکرار می کنند نصیحت کرده و فرمودند: «عده ای می نشینند همان حرف دشمن را تکرار می کنند که: آقا! چه لزومی دارد؟... همانهایی که ملی شدن نفت را که به وسیله دکتر مصدق و مرحوم آیت الله کاشانی انجام گرفت، امروز تمجید می کنند- که آن کار، نسبت به این کار کوچک بود؛ این از او بزرگتر است- همانها امروز نسبت به انرژی هسته ای همان حرفی را می زنند که مخالفین مصدق و کاشانی آن روز می گفتند. (9)»
در این زمینه مواضع برخی جریانات سیاسی داخلی که در واقع با موضع گیری خود بخشی از عملیات روانی دشمن را در داخل کشور کلید می زنند قابل تأمل است که چگونه پس از صدور قطعنامه 1737 شورای امنیت بر علیه فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران برخی احزاب و جریانات سیاسی با اتخاذ مواضع منفعلانه در جهت اهداف جنگ تبلیغاتی و روانی دشمن گام برمی دارند که بعنوان نمونه می توان به بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اشاره نمود که در بخشی از آن آمده است: «دولت نهم با افراطی گری و بی منطقی خود در حوزه سیاست خارجی و پرونده هسته ای، مصالح و منافع یک کشور را در معرض تاراج قرار داده است. (10)»
این درحالی است که در همین ایام روزنامه واشنگتن پست با سرزنش اعضای دائم شورای امنیت می نویسد: «این شورا به جنگ اراده یک ملت رفته است و برگ برنده جمهوری اسلامی ایران در چالش هسته ای با غرب، به میدان آمدن خواست و اراده ملی است، اراده ای که چون متکی بر پشتوانه یک ملت است به هیچ وجه شکستنی نیست. (11)»

سلب اعتماد مردم از مسئولین و دولت، خواست دیگر دشمن

از جمله نکات مهم دیگری که رهبر معظم انقلاب از آن بعنوان خواست دشمنان نام بردند تلاش آنان برای سلب اعتماد مردم از مسئولین و دولت می باشد و در این زمینه ضمن حمایت خاص از تلاشهای بی وقفه دولت فرمودند: «اعتماد به مسئولین کشور، اعتماد به دولت، همان چیزی است که دشمنان می خواهند نباشد دشمنان می خواهند مردم به دولت- که مسئولیت اداره امور کشور را دارد- بی اعتماد باشند، سعی کنید این نقشه دشمن را خنثی کنید. من از دولت حمایت می کنم از همه دولتهای بر سرکار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت می کنم، این حمایت، بی دلیل و بی حساب و کتاب نیست، اولاً جایگاه دولت در نظام جمهوری اسلامی و در نظام سیاسی کشور ما جایگاه بسیار مهمی است، ثانیاً بیشترین مسئولیتها را دولت بر دوش دارد، بعد هم این جهت گیری های دینی و این ارزشگرایی انقلابی و اسلامی خیلی ارزش دارد سخت کوشی، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهای استانی، جهت گیری عدالت ورزی مردمی، اینها خیلی قیمت دارد و من قدر این کارها را می دانم، من به خاطر این چیزها از دولت حمایت می کنم. (12)»

دشمن شناسي از منظر امام علي(علیه السلام)

از محوري ترين مسائل دفاعي كشور، دشمن شناسي است. با شناخت دشمن مي توان احتمال پيروزي و يا شكست را مشخص كرد و به ايجاد زمينه هاي دفاعي همت گماشت.درعرصه مسائل سياسي و اجتماعي نيز دشمن شناسي از اهميت ويژه اي برخوردار است و از مهمترين عوامل در تأمين امنيت فردي و اجتماعي محسوب مي شود.بر همين اساس بخش عظيمي از آيات قرآن كريم به معرفي دشمن اختصاص يافته است.
درسيره پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نيز به دشمن شناسي توجه بسيار شده است. و درميان معصومين، رفتار حضرت علي(ع) با دشمنان از همه درس آموزتر است. علي(ع) با توجه به شرايط زماني و شيوه حكومتش با دشمناني روبرو بود كه پيامبر (ص) و ديگر ائمه (ع) با آن روبرو نشدند. كساني كه سابقه درخشاني در خدمت به اسلام داشتند؛ انسان هايي كه اهل عبادت و شب زنده داري بودند ولي از روح تعاليم اسلام بي خبر بودند از اين گروه هاي معارض به شمار مي آيند.
علي(ع) با نفاق پنهان روبرو بود؛ دشمناني كه مقابله با آن ها به مراتب سخت تر از مبارزه با نفاق آشكار است. حضرت علي (ع) درحكومت پنج ساله خود با سه جريان مخالف روبرو شد: ناكثين، قاسطين ومارقين.بررسي و شناخت عملكرد اين سه گروه مخالف و مواضع آن حضرت، در برابر آن ها، مي تواند نقش بسيار مهمي درآگاهي از شيوه برخورد با دشمنان داشته باشد.
به عبارت ديگر، تبيين انديشه هاي اميرالمومنين علي (ع) در زمينه شناخت دشمن به ما كمك مي كند تا در اصلاح روش و سلوك خود به منظور مقابله با دشمنان انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي به شكل آگاهانه تري اقدام نماييم.
¤¤¤
اهميت دشمن شناسي
شناخت دشمن از ضروريات اوليه هر مبارزه است و از طريق آن مي توان بقاي خود و جامعه را تضمين كرد. در طول تاريخ جوامع، تمام شكست ها ناشي از بي توجهي به دشمن بوده است.
امروز، قدرت هاي بزرگ با ايجاد سازمان ها و تشكيلات اطلاعاتي و جاسوسي و اختصاص بودجه هاي كلان براي اين مراكز، تلاش مي كنند تا دشمنان بالقوه و بالفعل خود را شناسايي كنند قبل از آنكه نقشه دشمنان كارساز شود آن ها را درهم شكنند. اين تشكيلات در تصميم گيري و برنامه ريزي هاي اساسي اين دولت ها نقش مهمي دارند.
در مكتب رهايي بخش اسلام نيز درباره شناخت دشمن، توصيه هاي فراوان شده است.
صفات دشمنان از ديدگاه قرآن
قرآن كريم نيز به شناخت دشمن، براي حفظ و سلامت جامعه سفارش كرده و در قالب داستان هاي عبرت آموز به معرفي دشمنان توحيد در اشكال گوناگوني چون شيطان شناسي، منافق شناسي، طاغوت شناسي و كفار و مشركان اشاره مي كند.
قرآن شناخت اهداف دشمنان اسلام و جامعه اسلامي را از حساس ترين وظايف مسلمانان عنوان مي كند. مهمترين ويژگي دشمنان اسلام ازنظر قرآن، پيمان شكني آن ها است. قرآن كريم در اين زمينه مي فرمايد:«كيف وان يظهروا عليكم لايرقبوافيكم لا ولاذمه » چگونه (پيمان مشركان ارزشي دارد) درحالي كه اگر بر شما غالب شوند نه ملاحظه خويشاوندي با شما را مي كنند و نه پيماني را (پايبند هستند).
قرآن دشمنان اسلام را داراي خصلت هاي ناپسندي نظير نژادپرستي، قانون شكني، خوي استكباري و.. مي داند. در آيه پنجم سوره حجر و در آيه 96 سوره بقره يكي از ويژگي هاي دشمنان اسلام دنياپرستي عنوان شده است.
در آيه 54 سوره نساء و آيه 105 سوره بقره حسادت و بدخواهي يكي ديگر از خصلت هاي ناپسند دشمنان شمرده شده است.
همچنين در آيه 100 سوره اسراء و آيه 53 سوره نساء و آيه هاي 75 و 119سوره آل عمران و آيه 74 سوره نساء و آيه 175 سوره آل عمران و آيه 71 سوره طه و آيه 22 سوره انفال تنگ نظري، خيانت، خشم و كينه، شيطان صفتي، خود را قيم مردم دانستن، و بالاخره بي شعوري، از خصلت هاي ناپسند دشمنان اسلام محسوب شده است.
قرآن در جاي ديگر خطر دشمن را چنين بيان مي كند:
«اگر (دشمنان) بر شما دست يابند همچنان با شما دشمن اند و دستان شان (به زور) و زبان هايشان (به تبليغات) به بدي به سوي شما باز است و دوست دارند كافر شويد و از ارزش هاي خويش دست برداريد.»
دشمن شناسي در روايات
همچنين درباره لزوم شناخت دشمن احاديث فراواني از پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) وجود دارد كه به پاره اي از آن ها اشاره مي كنيم:
پيامبر(ص) درباره ضرورت شناخت دشمن مي فرمايد:
«ألا و ان أعقل الناس عبد عرف ربه فأطاعه و عرف عدوه فعصاه»
آگاه باشيد، عاقل ترين مردم كسي است كه خدايش را بشناسد و از او پيروي كند، و دشمن را نيز بشناسد و آنگاه نافرمانيش نمايد. در حديثي ديگر پيامبر(ص) مي فرمايد:
«مردم اگر به ده چيز شناخت پيدا كنند، سعادت دنيا و آخرتشان تأمين است، كه يكي از آن امور شناخت ابليس و ياورانش مي باشد.»
دشمن شناسي در نهج البلاغه
حضرت علي(ع) در نهج البلاغه شناخت دشمن را رمز بينش معرفي مي كند و مي فرمايد:
واعلموا انكم لن تعرفوا الرشد، حتي تعرفوا الذي تركه ولن تأخذوا بميثاق الكتاب حتي تعرفوا الذي نقضه و لن تمسكوا به حتي تعرفوا الذي نبذه...؛
«و بدانيد كه رشد نمي يابيد مگر كه ترك كنندگان آن را بشناسيد و هرگز به كتاب خدا چنگ نمي زنيد، مگر كه فروفكننده آن را چنانكه بايد، شناخته باشيد.»علي(ع) ماهيت دشمنان اسلام را چنين معرفي مي كند:«به بالادست خود نافرمان، به زيردست، ستم كننده، و با ستمكار هم دست اند.»
آن حضرت درباره مكر و حيله دشمن مي فرمايد:
«كن للعدو المكاتم أشد حذراً منك للعدو المبارز»
«از دشمن پنهان بيشتر از دشمن آشكار برحذر باش»
نيز در جاي ديگر به عدم غفلت از دشمن و پرهيز از كوچك شمردن آن سفارش كرده و مي فرمايد:«لا تستصغرن عدواً و ن ضعف»«هرگز دشمني را كوچك مشمار، هرچند ضعيف باشد».
همچنين مي فرمايد: «آفه القوي استضعاف الخصم»«آفت قدرتمند، ضعيف شمردن دشمن است.»
حضرت امام جواد(ع) نيز يكي از اركان مهم دفاع را شناخت دقيق دشمن مي داند و مي فرمايد:«من لم يعرف الموارد اعتيه المصادر»«كسي كه نقشه ها و مواضع كليدي دشمن را نشناسد، در رسيدن به هدف عاجز است.»
از اين احاديث و رهنمودها درمي يابيم، كه يكي از اساسي ترين عوامل پيروزي، شناخت دشمن است. بررسي انقلاب هاي توحيدي نشان مي دهد كه رهبران اين انقلاب ها براي ايجاد انقلاب در جامعه ابتدا چهره دشمنان را شناسايي و سپس مبارزات علني خود را شروع كردند.
معرفي دشمن يكي از اهداف اساسي معصومين(ع)
پس از رحلت پيامبر(ص)، اسلام واقعي از مسير اوليه اش منحرف و خلافت از خاندان پيامبر اسلام(ص) گرفته شد، از اين رو، از همان ابتدا، امامان شيعه تلاش خود را صرف شناسايي چهره دشمان اسلام كردند. حضرت علي، امام حسن، امام حسين و ديگر ائمه(ع) تلاش هاي زيادي در جهت معرفي دشمن به جامعه مسلمين انجام دادند و مهمترين رمز پيروزي آن ها، بويژه پيروزي نهضت حسيني در اين بود كه دشمن را به مردم معرفي كرده بودند. بي ترديد، مهمترين عامل در پيروزي انقلاب اسلامي ما نيز تأكيد حضرت امام(ره) بر شناخت و معرفي دشمنان بوده است و در سايه اين شناخت، انقلاب اسلامي به ثمر رسيد.
اصلاحات حضرت علي(ع) و شكل گيري مخالفان
قبل از آنكه ديدگاه هاي علي(ع) را درباره دشمن و دشمن شناسي تبيين نماييم به بررسي عواملي كه باعث به وجود آمدن دشمناني براي آن حضرت در دوره حكومت ايشان شده است،مي پردازيم. اميرالمؤمنين(ع) پس از بدست گرفتن حكومت، اقدامات اصلاحي را آغاز كرد كه باعث شكل گيري دشمناني براي آن حضرت شد.عمده كارهاي اصلاحي كه باعث به وجود آمدن دشمناني براي علي(ع) شد درسه زمينه بوده است: اداره كشور، حقوق مردم و بيت المال.
اصلاحات در اداره كشور
اميرالمؤمنين(ع) در اداره كشور، والياني را كه عثمان در شهرها گمارده بود، به دليل ظلم و تعدي، بي كفايتي، عدم لياقت و شايستگي و ناآگاهي از راه و رسم كشورداري ]كه همين ويژگي ها باعث شورش مردم در زمان عثمان شده بود[ بركنار كرد و به جاي آنان مرداني ديندار، مدبر ولايق را به كار گماشت.
آن حضرت بر اصل لياقت و شايستگي در كسب مناصب، تأكيد خاص داشت. به عقيده آن حضرت توان، لياقت و شايستگي افراد در نظام سياسي مهمترين اصل بر اداره جوامع بشري است.
تأكيد حضرت علي(ع) بر اين اصل و نيز تلاش در جهت احياي ارزش هاي الهي موجب تقويت دشمنان وي شد.
اصلاحات در زمينه حقوق مردم
حضرت علي(ع) در آنچه به حقوق مردم مربوط مي شد، عموم مسلمانان را در حقوق و وظايف با يكديگر برابر قرار داد.درعصر جاهليت، حقوق افراد برابر نبود. ظهور اسلام اساس آن نابرابري ها را درهم ريخت، اما در زمان عثمان تبعيض هاي عصر جاهليت به نهايت رسيد و سايه شوم بي عدالتي و نابرابري در جامعه حاكم شد. از اين رو قريش كه در سيادت بر قبايل عرب، گذشته اي افتخارآميز داشت در روزگار عثمان سربرافراخت.
درحكومت علي(ع) اين امتيازات جاهلي لغو شد. علي(ع) فرمود:«خوار، نزد من عزيز و گرامي است تا حق او را بگيرم و افراد متكبر و گردنكش نزد من خوارند تا حق مستضعفان را از آنان بازستانم.»
تأكيد حضرت بر عدالت و اجراي عدالت در نظام اجتماعي و سياسي باعث شد تا عده اي از علي(ع) فاصله بگيرند و به جمع مخالفان بپيوندند.
اصلاحات در بيت المال
حضرت علي(ع) در زمينه سياست مالي، موضع سرسختانه و قاطعي داشت.آن حضرت در نخستين خطبه خود در آغاز حكومت فرمود:«اي مردم من يكي از شمايم. با هريك از شما در حق و وظيفه برابرم، روش كار من همان سنت پيامبر شما است و دستور او را به كار خواهم بست، بدانيد، زمين هايي كه عثمان به تيول وابستگان در آورده و اموالي كه به اين و آن بخشيده است، به بيت المال بازمي گردانم و...»
تأكيد اميرالمؤمنين(ع) در برابري همه در مقابل قانون بويژه در پرداخت ماليات و برخورداري از بيت المال، سبب شوررش عده اي عليه ايشان گرديد وبسياري از اشراف، صاحبان نفوذ و بزرگان قبايل درصف دشمنان او قرارگرفتند. به اين ترتيب، علي(ع) در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد كرد:
1) ناكثين
جاه طلبان و مقام پرستاني كه در خط مقدم بيعت كنندگان با حضرت علي(ع) بودند و آرزوي رياست در سر داشتند اما با روي كارآمدن حضرت امير(ع) و جايگزيني ارزش هاي الهي به جاي ارزش هاي جاهلي به اهداف خود نرسيدند و راه مخالفت را درپيش گرفتند.
2) قاسطين
اينان روحيه تقلب و نفاق داشتند. ظالماني بودند كه از حكومت هاي پيشين بهره ها بردند و از راه غارتگري، اموال فراوان به دست آوردند. آن ها مي كوشيدند بنيان حكومت علي(ع) را درهم ريزند و حكومت را به دست گيرند.
3) مارقين
كوته فكران و متحجراني كه در حقيقت دين را درك نكردند و روحشان روح عصبيت هاي ناروا و خشكه مقدس و جاهلان خطرناك بود.
اين سه جريان مخالف حكومت، از همان نخستين روزهاي حكومت آن حضرت كه منافع خود را درخطر ديدند، فعاليت هايي را براي سرنگوني حكومت عدل آغاز كردند.
حضرت علي(ع) درنهج البلاغه به مهمترين روش هاي مخالفان در دشمني با خود اشاره كرده است. بررسي يكايك آنها مي تواند ما را در شناخت دشمن ياري دهد.
اقسام دشمن از نظر حضرت علي(ع)
ازديدگاه حضرت علي (ع) دو نوع دشمن در جامعه وجود دارد:
دشمن آشكار و دشمن پنهان. از منظر علي(ع) كم خطرترين دشمن، دشمني است كه دشمني خود را آشكار كرده است، حضرت مي فرمايد:«اوهن الاعداء كيداً من اظهر عداوته»«سست ترين دشمنان كسي است كه عداوتش را آشكار ساخته-است.»
و درجاي ديگر مي فرمايند:«من اظهر عداوته قل كيده»«آن كس كه دشمني اش را اظهار كرده، توطئه و مكرش كم است.»
آن حضرت اظهارمي دارد: خطرناك ترين دشمن، دشمني است كه دشمني اش را پنهان مي كند و اين دشمني همانا نفاق است. امام(ع) دراين زمينه مي فرمايند:«شرالاعداء ابعدهم غوراً و اخفاهم مكيده »
«بدترين دشمنان كساني اند كه حيله خود را بيشتر پنهان مي دارند.»
سخت ترين ضربه به مكتب اسلام از ناحيه همين نوع دشمنان بوده است.
علي(ع) دراين باره مي فرمايد:«انما اتاك بالحديث اربعه رجال ليس لهم خامس: رجل منافق مظهر للايمان متصنع بالاسلام لايتاثم ولايتحرج، يكذب علي رسول الله(ص) معتمداً، فلو علم الناس انه منافق كاذب لم يقبلوا منه و لم يصدقوا قوله ولكنهم قالوا صاحب رسول الله(ص) رآه و سمع منه ولقف عنه فيأخذون بقوله»
«افرادي كه نقل حديث مي كنند، چهار دسته اند و پنجمي ندارند: نخست، منافقي كه اظهار اسلام مي كند، نقاب اسلام را به چهره زده، نه از گناه، باكي دارد و نه از آن دوري مي كند، عمداً به پيامبر(ص) دروغ مي بندد.اگر مردم مي دانستند كه اين شخص، منافق و دروغگو است، از او قبول نمي كردند و تصديقش نمي كردند، اما چون از واقعيت او آگاه نيستند، مي گويند وي صحابي رسول خدا است، پيامبر(ص) را ديده و از او حديث شنيده و مطالب را از او دريافت كرده است، به همين دليل گفته اش را مي پذيرند.»
مشكل ترين مبارزه ها، مبارزه با نفاق است، مبارزه با زيرك هايي است كه احمق ها را وسيله قرار مي دهند. اين پيكار از پيكار با كفر مشكل تر است زيرا جنگ با كفر، مبارزه با يك جريان آشكار است و اما مبارزه با نفاق، در حقيقت مبارزه با كفر مخفي است.
نفاق دو رو دارد: يكي روي ظاهر كه اسلام است و مسلماني، و يك روي باطن كه كفر و شيطنت است و درك آن براي توده ها و مردم عادي بسيار دشوار و گاهي غيرممكن است.
از اين رو مبارزه با نفاق ها در بسياري از موارد به ناكامي منجر شده است، زيرا بسياري از مردم شعاع درك شان از سر حد ظاهر نمي گذرد و نهفته را روشن نمي سازد و تا اعماق باطن نفوذ نمي كند.
علي (ع) در نامه اي به محمدبن ابي بكر مي فرمايد:
«پيغمبر به من گفت: من بر امتم از مؤمن و مشرك نمي ترسم، زيرا مؤمن را خداوند به سبب ايمانش باز مي دارد و مشرك را به خاطر شرك ورزي خوار مي كند، ولكن بر شما از هركه در دل، منافق است و زباني دانا دارد مي ترسم، اينان كلامي كه مي پسنديد، مي گويند و آنچه را ناشايسته مي دانيد مي كنند.»
اميرالمؤمنين(ع) در بحث دشمن شناسي بيشترين تأكيد را درباره نفاق دارد. به اعتقاد علي(ع) بيشترين هم و غم دشمن در مبارزه با اسلام پاشيدن بذر نفاق در بين مسلمانان است. جريان قاسطين نيز در جنگ صفين ازطريق پاشيدن بذر نفاق در صفوف مسلمين توانست حكميت را بر حضرت تحميل كند.
تاكتيكهاي دشمنان
سه جريان عمده مخالف حكومت حضرت علي(ع) هر يك به روشي به دشمني با حضرت پرداختند و براي دستيابي به اهداف خويش توطئه هاي فراواني به راه انداختند. از اين سه جريان، ناكثين از همه بيشتر در اين راه پيش قدم بوده اند. اينها كساني بودند كه جزء اصحاب پيامبر و از اولين بيعت كنندگان با حضرت امير(ع) بودند. سمبل اين جريان طلحه و زبير هستند. بررسي اين جريان مي تواند ما را در شناخت دشمنان داخلي انقلاب اسلامي كه در لباس دوستي تيشه به ريشه انقلاب مي زنند، ياري دهد. جريان ناكثين (پيمان شكنان) قصه دردناك خودي هاي بريده از آرمان ها است. ناكثين داستان عبرت آميز برگزيدگاني است كه دنياطلبي، آنان را در مدار نفاق قرارداد و سرانجام به مبارزه با امام(ع) كشاند. اين جريان آينه عبرت است. درسي براي تمامي كساني كه باور دارند دنيا محل امتحان است و ماده امتحاني آن، عشق به خداست.
مهمترين روش ها و تاكتيك هاي دشمنان اسلام از ديدگاه حضرت علي(ع) عبارتند از:
انجام فعاليتهاي سازماني و تشكيلاتي
فعاليت تشكيلاتي و سازمان يافته، تأثير مهمي در پيروزي يك جريان دارد. ناكثين با آگاهي از نقش و تأثير فعاليت سازماني تلاش كردند تا در قالب يك گروه، حزب و سازمان، متشكل شوند و اهداف خود را به آساني پيش ببرند.
علي(ع) بيان مي دارند، با اينكه اهل باطل در درون خود جهنمي از اختلاف و تفرقه دارند، اما در مقابل حق متحد بوده و در قالب يك تشكل به مقابله با حق مي پردازند. علي(ع) در نهج البلاغه آنگاه كه سخن از پيمان شكنان مي كند بر روي اين نكته تأكيد مي كند كه اينان گروهي متشكل و سازمان يافته هستند.
دشمنان براي رسيدن به اهداف خود با يكديگر متحد شده و همكاري مي كنند. علي(ع) طلحه و زبير، يعلي بن اميه و عبدالله بن عامر را مثال مي زند و مي فرمايد:
«با اينكه طلحه و زبير از شورشيان عليه عثمان بودند هزينه سپاه خود را در جنگ جمل از طريق فرمانداران عثمان تأمين مي كردند به طوري كه يعلي بن اميه كه از طرف عثمان در صنعا حكومت مي كرد و اموال زيادي اندوخته بود چهار هزار دينار و هفتصد شتر در اين راه، در اختيار زبير قرارداد.»
عبدالله بن عامر نيز كه از فرمانداران عثمان بود همين اندازه بودجه سپاه را تأمين كرد و شتري به نام عسكر در مقابل ششصد درهم در اختيار طلحه قرار داد.
ابن ابي الحديد مي نويسد:
وقتي طلحه و زبير شورش كردند، معاويه در نامه اي به زبير از وي به عنوان اميرالمؤمنين ياد مي كند:
«به نام خداوند رحمان و رحيم، به بنده خدا، زبير امير مؤمنان، از معاويه پسر ابوسفيان. درود بر تو، همانا من براي تو از اهل شام بيعت خواستم، آنان پذيرفتند و دسته جمعي اطاعت نمودند. بر شما باد كه بصره و كوفه را در يابيد كه فرزند ابوطالب بر شما سبقت كرد. بعد از به دست آوردن اين دو شهر، ديگر مشكلي در كار نيست و من بعد از تو با طلحه بيعت نمودم. پس خونخواهي عثمان را اعلام كنيد و مردم را نيز به اين مطلب دعوت نماييد و بايد جديت فراوان و چابكي براي اين كار داشته باشيد.»
اينجا است كه علي(ع) از اين مجموعه به عنوان حزب شيطان تعبير مي كند و مي فرمايد:
«الا و ان الشيطان قد جمع حزبه و استجلب خيله و رجله
آگاه باشيد شيطان حزب خويش را گرد آورده و سواران و پيادگان لشكر خويش را فراخوانده است.»
بنابراين، علي(ع) به مسلمانان هشدار مي دهد كه دشمنان براي رسيدن به مقاصد خويش و سرنگوني حكومت اسلامي، با همديگر متحد مي شوند و در قالب سازمان و يا حزب به مبارزه خود ادامه مي دهند.
شعارها و بهانه هاي عامه پسند
يكي از مهم ترين روش هاي مخالفان، طرح شعارهاي عامه پسند است. از اين طريق جو جامعه را مخدوش و با خود همراه مي كنند و براي مردمي جلوه دادن حركت خود، شعاري مناسب را طرح و با آن جامعه را ملتهب مي سازند.
اين شعار و بهانه بنابر مقتضيات زمان به شكلي خاص مطرح مي شود. درزمان حكومت علي(ع) سوژه پيراهن عثمان براي مخالفان آن حضرت بهانه مناسبي بوده است. عجيب اين است كه كساني كه خود در رأس مخالفان حكومت عثمان بودند حتي شادي خود را از قتل عثمان پنهان نكردند، پيراهن خونين عثمان را علم كردند و به مخالفت با علي(ع) برخاستند.
ابن ابي الحديد مي گويد:
طلحه، سخت ترين تحريك كنندگان عليه عثمان بود و بعد از او زبير در اين قسمت از همه بيشتر پافشاري مي كرد.
بلاذري از ابي مخنف و ديگران نقل كرده است:
وقتي مردم، عثمان را محاصره كردند، طلحه براي آنكه حلقه محاصره تنگ تر شده و عثمان كشته شود از ارسال آب و نان براي عثمان جلوگيري مي كرد. تا آنجا كه علي(ع) از اين ماجرا به خشم آمد و براي عثمان آب فرستاد.
حضرت علي(ع) اين جريان را چنين تحليل مي كند:
«به خدا سوگند او (طلحه) براي خونخواهي عثمان با عجله دست به كار نشد، جز اينكه مي ترسيد خون عثمان از خود او مطالبه شود زيرا او متهم به قتل عثمان است و در ميان مردم از او حريص تر بر كشتن عثمان يافت نمي شود...»
و در جاي ديگري مي فرمايد:
«... و انهم ليطلبون حقاً هم تركوه و دماء، هم سفكوه...»
«و اينان در طلب حقي هستند كه خود آنرا ترك كرده اند و خواهان خوني كه خود آنرا ريخته اند.»
به هر حال، ناكثين براي ايجاد ترديد در مسلمانان و مغالطه كاري، گروهي را به عنوان خونخواه دور خود جمع كردند تا حكومت علي(ع) ساقط شود. علي(ع) شيوه پيمان شكنان را بهانه جويي و سوژه يابي معرفي مي فرمايد:
بهانه هايي كه مي آورند چيزهايي است كه تنها در ظاهر، رنگ و رويي دارد و در باطن هيچ.
رهنمودهاي علي(ع) درباره بهانه تراشي هاي دشمنان، ما را به هوشياري در برابر دشمنان و بهانه هايي كه آن را دستاويز توطئه هاي خود قرار مي دهند دعوت مي كند.
استفاده ابزاري از چهره هاي مقبول
شخصيت ها و چهره هاي شناخته شده، همانگونه كه يكي از عوامل مهم پيروزي بوده اند، گاهي بزرگترين عامل انحطاط و باعث انحراف مردم شده اند. دشمنان تلاش مي كنند تا با استفاده از اين چهره ها، مردم را با خود همراه سازند. ناكثين در راه هدف شوم خود، عايشه همسر پيامبر(ص) را با خود همراه كردند زيرا عقيده داشتند، مسلمانان به خاطر احترام به پيامبر(ص)، همراه عايشه در راه مبارزه با علي(ع) همگام مي شوند و اين نقشه نيز مؤثر واقع شد.
علي(ع) درباره اين روش مبارزه ناكثين چنين مي فرمايد:
«پس اينان شورش كردند، در حالي كه همسر رسول خدا را همچون كنيزي كه براي فروش مي برند، به دنبال خود كشاندند در حالي كه همسران خود را در خانه پشت پرده نگه داشتند (تا از نظر بيگانگان دور باشند) و پرده نشين حرم پيامبر را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند»
عايشه عالي ترين چهره براي تبليغات طلحه و زبير بود. اين دو از عنوان ام المؤمنين سوءاستفاده فراوان كردند و از اين راه توانستند مردم را در جنگ جمل عليه علي(ع) بسيج كنند. علي(ع) در برخورد با اين شيوه دشمن مي فرمايد: «راه جلوگيري از انحراف اين است كه حق را شناخت نه شخصيت افراد را»
اين طريق بهترين شيوه براي حفظ انقلاب ها و آرمان ها است و بايد مورد توجه ملت ايران نيز قرار گيرد.
ايجاد شبهه
از آنجا كه حق، مطابق با فطرت، و باطل، برخلاف سرشت آدمي است، باطل با وصف بطلانش نمي تواند ظاهر شود. باطل آنگاه مي تواند نفوذ كند كه لباس حق بپوشد و اين همان چيزي است كه علي(ع) از آن در نهج البلاغه تحت عنوان شبهه ياد مي كند. شبهه چيزي است كه شبيه به حق است. علي(ع) مي فرمايد:
«شبهه را از اين رو شبهه نام نهادند كه شباهت به حق دارد اما براي دوستان خدا، نوري كه آنان را در تاريكي هاي شبهه راهنمايي كند، يقين آن ها است، و راهنماي آن ها، مسير هدايت است، ولي دشمنان خدا، گمراهي شان آنان را به شبهات دعوت مي كند.
حضرت علي(ع) يكي ديگر از روش هاي دشمنان را ايجاد شبهه در ميان مردم مي داند و معتقد است براي مردمي كه به حقايق واقف نيستند، بزرگترين خطر، شبهه است، زيرا عامه مردم آنقدر قدرت تجزيه و تحليل ندارند كه باطل را تشخيص داده و لباس حق را از تن باطل بركنند و دشمنان نيز در پي همين فرصت هستند.
به اعتقاد علي(ع)، دشمنان، باطل را در لباس حق به مردم جلوه مي دهند، تا آنجا كه گاه حتي بر نزديكان هم، حق مشتبه مي گردد. كار شبهه، گاه به آنجا مي رسد كه حتي «حق ناطق» و «تبلور راستين حق» هم بايد تلاش زيادي براي معرفي حق كند تا شبهه داران باور كنند كه لباس حق را بر باطل پوشانيده اند.
هنگامي كه علي(ع) نزديك بصره رسيد، پيمان شكنان كسي را نزد حضرت فرستادند تا حقيقت حال را جويا شود و بدانند با شورشگران (ناكثين) چگونه رفتار خواهد كرد تا شبهه از دلشان زدوده گردد. امام(ع) چگونگي رفتار خويش را به شكلي بيان فرمود كه براي اين شخص روشن شد حق با آن حضرت است، در اين هنگام كه امام اعتراف او را نسبت به حقانيت خويش يافت از او خواست بيعت كند،اما او پاسخ داد:
من فرستاده گروهي هستم و از پيش خود كاري نمي كنم. امام(ع) فرمود:
- اگر آن ها تو را گسيل مي داشتند كه محل ريزش باران را برايشان بيابي و سپس به سوي آن ها باز مي گشتي و از مكان سبزه و آب آگاهشان مي كردي اگر مخالفت مي كردند و به سرزمين هاي بي آب و علف روي مي آوردند تو چه مي كردي؟
- آن ها را رها مي ساختم و به جايي كه آب و گياه بود مي رفتم.
- پس دستت را دراز كن و بيعت نما.
آن شخص مي گويد:
سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق بر من، توانايي امتناع را نيافتم و با آن حضرت بيعت نمودم.
بزرگترين آفت انقلاب اسلامي ايجاد شبهه و شك و ترديد در ميان مردم است. طرح مسايل بي-اساس در جامعه بويژه در زمينه مسايل اعتقادي و ديني از سوي برخي گروه ها مي تواند اعتماد مردم را به انقلاب و نظام سست نمايد و در دراز مدت خطر جدي براي نظام مقدس جمهوري اسلامي به حساب آيد. مقابله با اين ترفند دشمن از ضرور ي ترين وظايف نيروهاي مؤمن و انقلابي است و دراين زمينه بايستي توصيه هاي علي(ع) را جدي گرفته و سرلوحه كارشان قرار دهند.
استفاده از جهالت مردم
يكي از شگردهاي دشمنان اين است كه سعي مي كنند پيوسته مردم را در جهل و ناداني نگه دارند و براي مبارزه از اين روش بهره ها مي گيرند. از ديدگاه علي(ع) طلحه و زبير با استفاده از جهالت مردم بصره توانستند شورش به پا كنند. امام(ع) دراين باره خطاب به مردم بصره مي فرمايد:
«سرزمين شما به آب نزديك است و از آسمان دور، عقل هايتان سبك و افكار شما سفيهانه است، پس هدف خوبي براي تيراندازانيد و لقمه چربي براي مفتخواران و صيدي براي صيادان!
افراد جاهل، سريع ابزار و آلت دست زيرك ها قرار مي گيرند و سد راه مصالح عاليه اسلامي واقع مي شوند. هميشه منافقان بي دين، مقدس نماهاي احمق را عليه حكومت اسلامي برمي انگيزانند.
مكر و حيله
علي(ع) مكر و حيله را از اصولي ترين روش هاي دشمنان اسلام مي داند و علت اتخاذ اين روش را در دوري آن ها از اخلاق و معنويت عنوان مي كند. زيرا سياست درنظر آن ها عبارت است از مكر و حيله، و از سياست چيزي جز آن نمي فهمند. شورشگران بصره نيز از راه مكر و حيله وارد صحنه كارزار شدند. اينها از اولين كساني بودند كه با آن حضرت بيعت كردند و بعداً پيمان خود را شكستند. يكي از آن ها مروان بن حكم بود. وي در جنگ جمل اسير شده بود و با وساطت امام حسن و امام حسين(ع) آزاد شد. پس حسنين(ع) از امام علي(ع) خواستند كه مروان مي خواهد با شما بيعت كند. حضرت بالحني خشم آلود فرمود:
«مگر او پس از قتل عثمان با من بيعت نكرد. هرگز نيازي به بيعت او ندارم دستش دست يهودي (دست خيانتكار و بي وفا) است، اگر با دستش بيعت كند، با پشت خود به شكستن پيمان اقدام مي كند.»
زماني كه عده اي مي گفتند معاويه از علي(ع) سياستمدارتر است امام در پاسخ آن ها فرمود:
«به خدا سوگند معاويه از من سياستمدارتر نيست وي نيرنگ مي زند اما من اهل مكر و حيله نيستم.»
بنابراين يكي از راهكارهاي دشمنان اسلام از ديدگاه علي(ع) استفاده از مكر و حيله است. اين مكر و حيله در زمان هاي مختلف به اشكال متفاوت رخ مي نمايد.
تبليغات و جوسازي
يكي ديگر از شگردهاي هميشگي اهل باطل، جوسازي و تبليغات منفي است. دشمنان با ايجاد جريان هاي انحرافي، افرادي را اسير خود كرده به دنبال خويش مي كشانند. علي(ع) مي فرمايد:
«اي مردم! در طريق هدايت از كمي افراد وحشت نكنيد زيرا مردم در اطراف سفره اي اجتماع كرده اند كه مدت سيري آن كوتاه و گرسنگي آن طولاني است.»
امام(ع) از تبليغات دشمنان به رعد و برق تعبير مي كند و تأكيد مي كند كه آنان از طريق سرو صدا هم نمي توانند به نتيجه برسند زيرا باطل محكوم به فنا است و آن ها مرد شعار هستند نه مرد عمل، ولي اهل ايمان اول عمل مي كند بعد شعار مي دهد.
«قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذين الامرين الفشل و لسنا نرعد حتي نوقع ولانسيل حتي نمطر
«بازيگران كارزار جمل، رعد و برق ها به راه انداختند و بالاخره با آن همه هياهو و خروش، شكست خوردند ولي ما براي تهديد ديگران رعدآسا نمي خروشيم تا شكست دشمن تهديد عملي براي آنان گردد و تا باران سيل آور نبارانيم سيلي به راه نمي اندازيم.
ايجاد اختلاف و تفرقه در صف مسلمين
برنده ترين سلاح دشمن تفرقه و اختلاف است و از اين طريق مي كوشد وحدت مسلمانان را خدشه دار كند. اميرالمؤمنين(ع) بيشترين تاكيد را بر وحدت مسلمانان داشته و معتقدند كه براي استحكام نظام و حركت اجتماعي وحدت و هماهنگي، لازم و تفرقه زيانبخش است.
آن حضرت بيان مي دارند كه دشمنان وي از طريق تفرقه در صفوف يارانش توانستند غائله جمل و صفين را به وجود آورند و مردم را به شورش عليه حكومت اسلامي دعوت كنند. آن حضرت درباره دشمنانش مي فرمايد:
«بر مأموران من و خزانه داران بيت المال مسلمين كه در اختيار من است وارد شدند و در شهري كه همه مردمش در اطاعت و بيعت من هستند قدم گذاردند، وحدت آن ها را برهم زدند و جمعيت آن ها را كه همه با من بودند به شورش واداشتند.
از نظر حضرت علي(ع)، تفرقه، آثاري همچون از ياد بردن اهداف الهي، حضور دشمن دركشور و شكست و نابودي و ذلت مؤمن را به همراه دارد.
وحدت در نزد علي(ع) آن چنان مهم و با ارزش است كه به خاطر حفظ وحدت جامعه اسلامي بيست و پنج سال سكوت را درپيش گرفت.
فرصت طلبي
دشمنان اسلام تا فرصت لازم را به دست آورند به بهانه هاي مختلف عليه حكومت اسلامي قيام مي كنند. در واقع، يكي از ويژگي هاي دشمنان اسلام فرصت طلبي آن ها است. آن حضرت خاندان ابوسفيان و قاسطين را فرصت طلباني معرفي مي كند كه هيچ گاه قلبا به اسلام گرايش پيدا نكردند و هرگاه فرصتي حاصل مي شد، دست به شورش مي زدند. مهمترين نشانه اين فرصت طلبي برخوردهاي نابخردانه آنان با حكومت علي(ع) بود و بر همين اساس بود كه پيامبر(ص) با الهام الهي، باطن معاويه را شناخته و طبق نص صريح اهل سنت بارها او را مورد لعنت و نفرين قرار داده و محشورشان در قيامت بر غير امت اسلام را براي او پيش بيني كرده است.
بنابراين، از ديدگاه علي(ع) دشمن هميشه در كمين است و تا فرصت به دست آورد، حمله ور مي شود.
استفاده ابزاري از مقدسات
يكي از شيوه هاي دشمنان در طول تاريخ، استفاده ابزاري از مقدسات بوده است. سوءاستفاده از تقدسات، گريزگاه حق گريزي در طول تاريخ بوده است.
استفاده معاويه در جنگ صفين از قرآن براي فريب ياران علي(ع) نمونه اي از اين شيوه است. حضرت علي(ع) پس از فتنه تحكيم، در نامه اي به معاويه نوشت:
«ثم انك قد دعوتني الي حكم القرآن و لقد علمت انك لست من اهل القرآن و لاحكمه تريد»
تو مرا به حكم قرآن دعوت كردي در حالي كه اهل قرآن نيستي و حكم او را نمي خواهي»
از نظر علي(ع) خوارج، گروهي خشكه مقدس و جاهل مقدس مآب بودند و دشمنان نيز با تفسيرهاي غلط از دين از اين جماعت بهره ها گرفتند و آن ها را عليه علي(ع) شوراندند.
شيوه هاي برخورد علي(ع) با دشمنان
هوشياري در برابر دشمن
حضرت علي(ع) تاكيد دارد، كه بايد پيوسته در برابر دشمن هوشيار بود و هرگز دشمن را كوچك نشمرد. همچنين فرموده اند:
«لاتأمن عدوا و ان شكر»
«از دشمن در امان نباش، هر چند از شما سپاسگزاري مي كند.»
از نظر علي(ع) بايد پيوسته دشمن را زير نظر داشت، اگر لحظه اي از دشمن غفلت كنيم، آسيب هاي فراواني از ناحيه دشمن وارد مي شود. ايشان مي فرمايند:
«من نام عن عدوه انبهته المكائد»
«كسي كه از دشمن غفلت كند، حيله ها و كيدهاي دشمن بيدارش خواهد ساخت.»
حضرت علي(ع) در سفارش به مالك اشتر در پذيرش صلح شرافتمندانه مي فرمايند:
«زنهار، زنهار، سخت از دشمنت پس از پذيرش صلح برحذر باش، چرا كه دشمن گاهي نزديك مي شود كه غافلگير سازد. بنابراين دورانديشي را به كار ببند و خوش بيني را متهم كن.»
علي(ع) مهمترين ويژگي خود را هوشياري در برابر دشمن مي داند و مي فرمايد:
«به خدا سوگند من همچون كفتار نيستم كه با ضربات آرام و ملايم در برابر لانه اش به خواب رود تا صياد به او رسد و دشمني كه در كمين او است غافلگيرش كند(من غافلگير نمي شوم)»
حضرت با بيان اين سخن، توطئه طلحه و زبير را در به دست گرفتن بصره و كوفه ناكام گذاشت.
شيوه منطق و استدلال
دومين شيوه برخورد مولاي متقيان علي(ع) در برابر دشمنان، اتخاذ راههاي اصولي، منطقي و شيوه استدلال است. حضرت به استناد آيه قرآن كه مي فرمايد:
«ادع الي سبيل ربك بالحكمه» با روش منطقي، دشمنان را مهار كرده و از اين طريق مي آموزد كه همواره منطق و استدلال را در مبارزه نبايد فراموش كرد.
«زبير مي پندارد كه بيعتش تنها با دست بوده نه با دل، پس او اقرار به بيعت مي كند ولي مدعي است كه با قلب نبوده است، بنابراين، بر او لازم است بر اين ادعا دليل روشني بياورد وگرنه بايد به بيعت خود بازگردد و به آن وفادار باشد.»
گرفتن بهانه از دست دشمن
دشمنان علي(ع) براي منفور جلوه دادن چهره و حكومت علي(ع) پيراهن عثمان را علم كردند و ايشان را قاتل عثمان خطاب كردند.
آن حضرت در خطبه هاي مختلف به تحليل اين ماجرا مي پردازد و از اين طريق بهانه را از دست دشمن مي گيرد زيرا مي دانست كه اگر اين بهانه در جامعه دامنگير شود، موفقيت بزرگي براي دشمن محسوب مي شود.
مبارزه تا محو كامل دشمن
اميرالمؤمنين(ع) آخرين راه حل را به كارگيري زور در مقابله با دشمن مي داند آن حضرت معتقد است گاهي دشمن از طريق مسالمت آميز اصلاح نمي شود و ادامه وجود آن باعث فساد و ظلم در جامعه مي شود و بايد نابود شود:
«... پس اگر از آن سر باز زنند لبه تيز شمشير را در اختيار آن ها قرار مي دهم و اين كار براي درمان باطل و ياري حق كفايت مي كند.»
درس هاي غيرت آموز
آنچه اسلام واقعي را پس از پيامبر(ع) از انحرافات نجات داد رفتار علي(ع) در زمينه دشمن شناسي و شيوه برخورد با دشمنان بوده است. دشمن شناسي در نظر مولاعلي(ع) آن قدر مهم و بااهميت است كه آن حضرت شناخت دشمن را رمز بينش مي دانند و تاكيد مي كنند كه جدي نگرفتن دشمن و توهم فرض كردن دشمن به معني نشناختن دشمن است. امام(ع) با اين بيان تذكر مي دهند كه دشمن همواره در كمين نشسته است و بايد مراقب و هوشيار بود.
علي(ع) يكي از رسالت هاي خطير انبيا و امامان معصوم(ع) را شناسايي دشمن و معرفي آن ها به مردم عنوان مي كند كه از اين طريق سلامت جامعه را تضمين مي كردند. دوران حكومت علي(ع) مملو از درس هاي عبرت آموز در زمينه دشمن شناسي است؛ زيرا در مدت 5 سال حكومت، تمام هم و غم خود را صرف مبارزه با دشمن و هدايت منحرفان كرده است. اين تجربه گرانقدر بايد الگوي حكومت هاي اسلامي بويژه جمهوري اسلامي قرار گيرد. پيروي از سيره امام علي(ع) و عبرت گرفتن از رفتار آن حضرت در شيوه برخورد و شناسايي دشمن مي تواند ما را در شناسايي دشمنان ياري دهد.
اميرالمؤمنين(ع) به كرات از خطر جريان نفاق در جامعه اسلامي سخن مي گويد و تأكيد دارد كه دشمنان با چهره نفاق، ارزش هاي اسلامي را زير سؤال مي برند و زمينه هاي استحاله نظام اسلامي را فراهم مي كنند.
علي(ع) آن روز با جاهلان مقدس مآب مواجه بود و جامعه اسلامي امروز ما نيز با افراد به اصطلاح روشنفكر و غربزده روبرو است. هر دو جريان در يك نقطه اشتراك دارند و آن فهم نادرست از مباني و تعاليم اسلام است، اين ناآگاهي و جهالت باعث شده است تا در مقابل نظام اسلامي جبهه گيري كنند.