بیانات مقام معظم رهبری درمورد کشاورزی

بیانات مقام معظم رهبری درمورد کشاورزی

دستگاه کشاورزی برای کشور ما بسیار مهم است؛ چون امنیت غذایی برای کشوری بزرگ، پُرجمعیت و دارای هدفهای بلند، بسیار مهم است؛ لذا بخش کشاورزی و دامداری ما یک بخش ویژه و استثنایی است و همه باید برای آن تلاش کنند.

در اسلام هم آگاهانه و با توجه، نسبت به کشاورزی تأکید شده است. حدیث بسیار پُرمعنا و پُر مضمونی درباره کشاورزان نقل شده است: «الزّارعون کنوز اللّه فی ارضه»؛ یعنی کشاورزان کسانی هستند که گنجینه های خدا در زیر زمین را می دِروند و استخراج می کنند. مهم ترین گنجینه خدا در زمین و خاک عبارت است از موادی که مایه ادامه حیات بشر و حیوانات است؛ این از طلا و نفت مهم تر است. طلا و نفت وسیله به دست آوردن مایحتاج زندگی است؛ اما محصول غذایی، مهم ترین مایحتاج زندگی است.

این را برای این عرض می کنیم که همه دست اندرکاران کشور و بخصوص مسئولان وزارت جهاد کشاورزی توجه کنند ـ همان طور که از اول انقلاب بارها تکرار شده است ـ که کشاورزی یکی از اساسی ترین محورهای توسعه در کشور ماست؛ یک چیز حاشیه ای نیست. توجه به صنعت ـ که لازم است ـ نباید موجب عطف توجه از کشاورزی شود. کشاورزی، پایه و زیربنا و اساس است. این کار، مقدماتی دارد؛ باید این مقدمات را طی و اجرا کرد. مسئولان در این زمینه تلاشهای خوبی کرده اند.

در نظام جمهوری اسلامی و به برکت انقلاب اسلامی، همه تلاشها سرعت و کاراییِ مضاعفی پیدا می کند. آنچه انقلاب اسلامی به مردم ما داد، فرهنگ جهادی بود. فرهنگ جهادی در همه صحنه ها و عرصه ها به کار می آید و در زمینه کارهای زیربنایی کشاورزی و دامداری و امثال اینها هم از اول انقلاب، روح و فرهنگ جهادی وارد میدان شد.

در دفاعِ هشت ساله، بسیج و تحرک مردم را دیدید. در میدان کار و سازندگی و پیشرفت، روحیه جهادی را دیدید، که البته مخصوص جهاد سازندگی هم نماند؛ این روحیه در بسیاری از دستگاهها رسوخ کرد. امروز هم شما در کمک رسانی به بم همین روحیه را مشاهده می کنید. این روحیه در همه جای دنیا نیست.

مهربانی و همکاری و دلسوزی برای مصیبت دیدگان ـ که مربوط به همه بشر است ـ یک حرف است؛ اما جوشش و تحرک و نشاط و ورود در میدان، بدون هیچ ترتیب و آداب ـ برای خدمت کردن ـ یک حرف دیگر است. آنچه در ایران دیده شد، این بود؛ همه وارد میدان شدند و تحرک پیدا کردند.

بله، آب در کشور ما به قدر زمین نیست؛ معروف است که کشورِ کم آبی است؛ اما اگر با عقل و تدبیر و روحیه خستگی ناپذیر پیش برویم، می شود از همین آب موجود استفاده کرد. آبها را که هرز می رود، مهار کنیم. آبها را درست مصرف کنیم. در مصرف آب اسراف نکنیم. با کار علمی و مدبرانه می شود استفاده بهینه کرد.

خیلیها قبل از انقلاب به دشتهای حاصلخیز ما چشم داشتند. کسانی که از همه چیز این کشور بیگانه بودند، برای دشت قزوین و دشت مغانِ ما برنامه ریزی کرده بودند؛ ما چرا نتوانیم برنامه ریزی کنیم تا از این خاکهای حاصلخیز و از این زمینهای واقعاً بالاتر از قیمت مادی استفاده کنیم؟ می شود این کارها را کرد، و باید بکنیم، و با روح جهادی ممکن است.

بعضی ها اشتباه می کنند که در مقابل آرمان گرایی، واقع بینی را مطرح می کنند. در نظر اینها واقع بینی نقطه مقابل آرمان گرایی است؛ این خطای بزرگی است؛ چون آرمان گرایی، خودش واقعیتها را در جامعه می سازد.

یک مجموعه با آرمان و دارای هدفهای بلند می تواند واقعیتها را طبق آرمان خود شکل دهد و به وجود بیاورد. دنیا این طور پیش رفته است. آرمانها را کنار بگذاریم، به بهانه واقع بینی؟! این کمال غفلت است.

آرمان گرایی به وجود آورنده واقعیتهای شیرین و مطلوب است. وقتی یک انسان، یک مجموعه و یک ملت با مسئولان و دست اندرکارانش پای آرمانها ایستادند، حاضر نشدند کوتاه بیایند و برایش کار کردند، چه اتفاقی می افتد؟ واقعیتها به سمت آرمانها تغییر می کند. این خودش بزرگ ترین واقعیت و قانون زندگی است؛ چرا بعضی این را فراموش می کنند؟

لفظ «جهاد» در اول اسم وزارت جهاد کشاورزی معنا دارد؛ یعنی کار باید با روحیه جهادی صورت بگیرد. این وزارتخانه امروز می تواند و می باید با همین روحیه وارد میدان کار شود. این کارهایی را هم که گفتند، خوب است؛ اما خیلی باید کار کرد؛ هنوز خیلی نواقص وجود دارد. بعضی از نکاتی که این کشاورز محترم در این جا بیان کردند ـ چهارده، پانزده نکته درخواستی ـ بسیار لازم است و باید دنبال شود و وزارت جهاد کشاورزی، دولت، مسئولان، مجلس و دیگران همینها را تحقق ببخشند.

یکی از اساسی ترین کارها این است که در باب کشاورزی و محصولات کشاورزی، سیاستها ثابت، ماندگار و پیگیری شده باشد و به مسائل تولیدکنندگان کشاورزی رسیدگی شود. این طور نباشد که یک سال ما به خاطر کمبود پیاز، پیاز وارد کنیم؛ اما سال بعد که کشاورز ما پیاز تولید کرد، این محصول در انبارها بپوسد.

کشور ما مستعد است. دیدید سال گذشته بحمداللّه بارندگیِ خوبی شد و کشور تقریباً در تولید گندم خودکفا شد؛ این همان چیزی بود که من تأکید می کردم و بحمداللّه مسئولان، خودکفایی گندم را دنبال کردند.

البته گندم یکی از چیزهای لازم ماست؛ در بقیه مواد لازم ـ مثل لبنیات، روغن و گوشت ـ هم باید کشور کاملاً خودکفا و غنی شود و بتواند این محصولات را صادر کند. ما باید این مسئله را دنبال کنیم، و این به نظر ما کاملاً ممکن است.

ما دشتهای وسیع و خوبی داریم. در همین منطقه بم دشت وسیع بسیار خوبی وجود دارد. در خوزستان دشتهای وسیعِ عجیبی هست که باید استحصال شود و به کار بیفتد. از لحاظ آمادگی برای کشاورزی، کشور مستعدی داریم؛ بنابراین باید همت کنیم.

من به شما کشاورزان عزیز عرض می کنم که این کار را به عنوان یک کار سازنده، اثرگذار و یک کار مقدس دنبال کنید. ان شاءالله سیاستهای مسئولان هم به کمک شما بیاید و همان طور که اشاره کردند، تولید کشاورزی، اقتصادی، سودآور و تشویق کننده برای سرمایه گذاری شود و در سایه این تحرک عظیم، مردم احساس راحتی کنند و از لحاظ غذا احساس امنیت کنند و کشور بتواند کار خودش را انجام دهد.

مسئولان محترم هم در وزارت جهاد کشاورزی خدمت خود را مقدس بدانند. کار آنها بسیار مهم و یکی از انسانی ترین کارهاست. البته خداوند متعال هم تفضل و لطف خواهد کرد.

هر جا شما تلاش و مجاهدت کنید، مطمئن باشید کمک الهی بالای سر شماست. بله، اگر تنبلی کنیم، کنار بنشینیم، محاسبه بد بکنیم و فریب بخوریم، کمک الهی از ما گرفته خواهد شد؛ دیگر نباید از خدا شکایت کنیم که چرا به ما کمک نکرد؛ از خودمان باید شکایت کنیم و خودمان را باید ملامت کنیم. کسانی که تلاششان مؤثر است، اگر وارد میدان کار و تلاش شوند و از اراده و فکر و جان و جسمِ خودشان مایه بگذارند، حتماً کمک الهی بالای سر آنها و در اختیار آنهاست.

امیدواریم خداوند متعال تفضل خود را بر ملت و کشور ما نازل کند و دعای حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ شامل حال همه شما باشد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ایشان در ادامه به اهمیت بخش کشاورزی اشاره کردند و با اظهار نگرانی از تبدیل و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی گفتند: نابودی زمینهای کشاورزی یک خسارت غیرقابل جبران است و باید وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت از محیط زیست بطور جدی با این پدیده برخورد کنند.

به غذایت نگاه کن

 

فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ

آیه 24 سوره عبس

 

آدمی باید به قوت و غذای خود به چشم خود بنگرد.

            فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ «24» أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا «25» ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا «26» فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا «27» وَ عِنَباً وَ قَضْباً «28» وَ زَيْتُوناً وَ نَخْلًا «29» وَ حَدائِقَ غُلْباً «30» وَ فاكِهَةً وَ أَبًّا «31» مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ «32»

جلد 10 - صفحه 388

پس بايد انسان به غذاى خود بنگرد. ما آب را آن گونه كه بايد، (از آسمان) فرو ريختيم. سپس زمين را به خوبى شكافتيم. و در آن، دانه رويانديم. و نيز انگور و سبزيجات، و زيتون و نخل خرما، و باغهاى پردرخت، و ميوه و چراگاه، براى برخوردارى شما و چهارپايانتان.

نکته ها

«صب» به معناى فرو ريختن آب از بلندى است كه شامل نزول باران از آسمان و ريزش آب از آبشارها نيز مى‌شود.

«قضب» به سبزيجاتى گفته مى‌شود كه تر و تازه چيده و خورده شود و شامل علف و يونجه حيوانات نيز مى‌گردد.

مراد از «شَقَقْنَا الْأَرْضَ»، شكافتن زمين به وسيله جوانه گياهان است كه براى سربرآوردن از خاك، آن را مى‌شكافند و به رشد خود ادامه مى‌دهند.

مراد از «حَبًّا» حبوباتى است كه به مصرف غذاى انسان مى‌رسد، مانند گندم و جو و نخود و عدس و امثال اينها.

«حَدائِقَ» جمع «حديقه» به معناى بوستانى است كه اطراف آن ديوار كشيده باشند و «غلب» جمع «غلباء» به معناى درخت بزرگ و تنومند است.

انسان بايد به غذاى خود بنگرد كه آيا از حلال است يا حرام، ديگران دارند يا ندارند، نيروى بدست آمده از آن در كجا صرف مى‌شود و اين غذا چگونه بدست آمده است؟ امام باقر عليه السلام در ذيل آيه‌ «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ» فرمودند: انسان بنگرد كه علم خود را از چه كسى مى‌گيرد «1» و طعام را شامل طعام معنوى دانستند.

پیام ها

1- انسان، مأمور به تفكر در غذا، به عنوان يكى از نعمت‌هاى خداست، خوردن‌


«1». كافى، ج 1، ص 50.

جلد 10 - صفحه 389

بى‌فكر كار حيوان است. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ»

2- اگر ملاكهاى معنوى نباشد، انسان و حيوان در كاميابى از غذا و طبيعت، در يك رديفند. «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ»

3- دقّت در پيدايش نعمت‌ها، وسيله‌اى براى كفر زدائى است. قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ‌ ... فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‌ طَعامِهِ‌

4- هستى، مدرسه خداشناسى است، چه سير تكاملى درون انسان و چه بيرون انسان. مِنْ نُطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ‌- أَماتَهُ‌- أَنْشَرَهُ‌ صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا ...

5- ريزش باران و رويش انواع گياهان و درختان، هدفمند است و فراهم شدن غذا براى انسان و حيوانات، يكى از حكمت‌هاى آن است. أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ ...

شَقَقْنَا الْأَرْضَ‌ ... فَأَنْبَتْنا فِيها حَبًّا ... مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ‌

6- انگور، زيتون و خرما، از ميوه‌هاى مورد سفارش قرآن است. عِنَباً ... زَيْتُوناً وَ نَخْلًا

آیا پیامبراکرم(ص) با دیدن فقیری که در جمع ثروتمندان حضور یافت، به او رو ترش کرد ؟

پرسش

تفسیر سوره عبس و تولی (چهره درهم کشید، و روى برتافت) چیست؟ بعضی از مفسران شیعه قائل اند کسی که چهره درهم کشید، و روى برتافت کرد خود رسول خدا بود؟ آیا این با عصمت پیامبر اکرم سازگاری دارد؟

پاسخ اجمالی

چهار آيه ابتدایی سوره عبس، اجمالاً بیان‌گر آن است كه خداوند در این آیات کسی را مورد عتاب و سرزنش قرار داده؛ به این دلیل كه فرد يا افراد غنى و ثروت‌مندى را بر نابيناى حق‏طلبى مقدم داشته است، اما اين شخص مورد عتاب كيست؟ در آن اختلاف نظر است.

مشهور میان مفسران اهل سنت و شیعه اين است كه عده‌‏اى از سران قريش؛ مانند عتبة بن ربيعه، ابو جهل، عباس بن عبد المطلب، و جمعى ديگر، خدمت پيامبر اسلام(ص) بودند و پيامبر مشغول تبليغ و دعوت آنها به سوى اسلام بود و اميد داشت كه اين سخنان در دل آنها مؤثر شود. در اين ميان «عبد اللَّه بن ام مكتوم» كه مرد نابينا و به ظاهر فقيرى بود وارد مجلس شد، و از پيامبر تقاضا كرد آياتى از قرآن را براى او بخواند و به او تعليم دهد. او پيوسته سخن خود را تكرار مى‏‌كرد و آرام نمى‌‏گرفت؛ زيرا دقيقاً متوجه نبود كه پيامبر اسلام(ص) با چه كسانى مشغول صحبت است. او آن قدر كلام پيامبر را قطع كرد كه حضرت ناراحت شد، و آثار ناخشنودى در چهره مباركش نمايان شد و از عبد اللَّه رو برگرداند، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد.

در اين هنگام آيات نخست سوره عبس نازل شد، و در اين باره پيامبر(ص) را مورد عتاب و سرزنش قرار داد.[1]

مستند این گروه روایاتی است که سيوطى در تفسير دُرّ المنثور آن را از عايشه، انس و ابن عباس- البته با مختصر اختلافى- نقل كرده، و آنچه صاحب مجمع البيان نقل نموده خلاصه‌‏اى از آن روايات است.[2]

البته در آيه چيزى كه صريحاً دلالت كند كه منظور شخص پيامبر(ص) است وجود ندارد، تنها چيزى كه مى‌‏تواند شاهد اين نظر باشد، خطاب‌هايى است كه از آيات 8 تا 10 اين سوره آمده كه مى‏گويد: «كسى كه پيوسته (براى شنيدن آيات خدا) به سرعت سراغ تو مى‏آيد، و از خدا مى‏ترسد، تو از او غافل مى‏شوى»! اين چيزى است كه بهتر از هر كس در مورد پيامبر مى‏تواند صادق باشد.[3]

اما گروهی از مفسران معتقدند که چنین اتفاقی نیز نیفتاده است و این آيات دلالت روشنى ندارد بر اين كه مراد از شخص مورد عتاب رسول خدا (ص) است، بلكه صرفاً خبرى مى‏دهد و انگشت روى صاحب خبر نمى‏گذارد. قرائنى در اين آيات وجود دارد كه نشان مى‌‏دهد منظور شخص پيامبر اسلام(ص) نيست. از جمله اين كه:

همه مى‏دانيم كه صفت عبوس از صفات رسول خدا (ص) نبوده، و آن‌جناب حتى نسبت به كفار چهره عبوس نمى‏كرد، تا چه رسد به مؤمنان. گذشته از این، اشكال سيد مرتضى(ره) بر اين روايات وارد است كه مى‏گويد اصولاً از اخلاق رسول خدا(ص) نبوده، و در طول حيات شريفش سابقه نداشته كه دل اغنيا را به دست آورد و از فقرا رو برگرداند. و با اين كه خود خداى تعالى اخلاق آن‌حضرت را عظيم شمرده، و قبل از نزول سوره مورد بحث(عبس)، در سوره «نون» كه به اتفاق روايات وارده در ترتيب نزول سوره‌‏هاى قرآن، بعد از سوره «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» نازل شده -فرمود: «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيمٍ»- چطور ممکن است كه در اول بعثتش خلقى عظيم (آن هم به طور مطلق) داشته باشد، و خداى تعالى به اين صفت او را به طور مطلق ستایش کند، سپس برگردد و برای پاره‏اى مسائل اخلاقی، او را مذمت كند، و چنين خلق نكوهيده‌‏اى را به او نسبت دهد( كه تو به اغنيا متمايل هستى، هر چند كافر باشند، و براى به دست آوردن دل آنان از فقرا روى مى‏‌گردانى، هر چند كه مؤمن باشند)!

از اين هم كه بگذريم، مگر به رسول خود نفرموده بود: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ».[4] پس  چگونه ممكن است در سوره حجر كه در اوّل دعوت علنى اسلام نازل شده به آن‌حضرت دستور دهد اعتنايى به زرق و برق زندگى دنياداران نكند، و در عوض در مقابل مؤمنان تواضع نماید، و در همين سوره و در همين سياق او را مأمور سازد كه از مشركان اعراض كند، و بفرمايد: «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»،[5] آن وقت خبر دهد كه رسولش به جاى اعراض از مشركان، از مؤمنان اعراض نموده، و به جاى تواضع در برابر مؤمنان در برابر مشركان تواضع كرده است! علاوه بر اين، پسندیده نبودن عمل مذكور چيزى است كه عقل به آن حكم مى‏‌كند، و هر عاقلى از آن متنفر است، تا چه رسد به خاتم انبياء(ص)، و چنين قبح عقلى احتياج به نهى لفظى ندارد؛ زیرا هر عاقلى تشخيص مى‌‏دهد كه دارايى و ثروت به هيچ وجه ملاك فضيلت نيست، و ترجيح دادن يک ثروت‌مند به جهت ثروتش بر فقير، رفتارى نکوهیده است.[6]

 نتیجه این‌که، با توجه به مطالب ارائه شده دیدگاه اول(نظریه مشهور) را می‌توان مورد تردید قرار داد، با این وجود حتی اگر پیامبر(ص) به دلیل پافشاری بیش از حد فردی بر خواسته‌های خود، اندکی رو ترش کند، کار حرامی انجام نداده است، بلکه بر اساس چنین تفسیری از آیه، شاید ترک اولایی باشد که خدا به همین دلیل، پیامبرش را مورد خطاب قرار داده باشد، و كارى كه منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمى‏شود؛ زيرا اولاً: پيامبر(ص) هدفى جز نفوذ در سران قريش، و گسترش دعوت اسلام از اين طريق، و درهم شكستن مقاومت آنها، نداشت.

ثانياً: چهره درهم كشيدن در برابر يک مرد نابينا مشكلى ايجاد نمى‌‏كند؛ چرا كه او نمى‏بيند، به علاوه عبد اللَّه بن ام مكتوم نيز رعايت آداب مجلس را نكرده بود؛ زيرا كه هنگامى كه مى‌‏شنود پيامبر(ص) با گروهى مشغول صحبت است، نبايد سخن او را قطع كند.

 

روزی رسان

آيه شماره 62  از سوره مبارکه عنكبوت
روزی رسان
 اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ يَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيمٌ
خداوند روزی را برای هر کس از بندگانش بخواهد گسترده می‏کند، و برای هر کس بخواهد محدود می‏سازد; خداوند به همه چیز داناست!
1- كم یا زیاد شدن رزق و روزى، تصادفى نیست. «اللّه یبسط... و یقدر»
2- وظیفه‏ى ما كار و تلاش است؛ امّا میزانِ در آمد و رزق در اختیار ما نیست. «اللّه یبسط»
3- خواست و مشیّت الهى، آگاهانه و عالمانه است. «لمن یشاء... بكلّ شى‏ء علیم»